بریدههایی از کتاب پروانه پیامبر (ص)
۵٫۰
(۳)
پشتم شکست زیر هیاهوی رفتنت
بعد از تو خنده میشود آیا؟ بلند شو
از کوچههای سردِ مدینه دلم گرفت
من ماندهام بدون تو تنها بلند شو
«گفتی که میروی به خدا میسپارمت»
زود است رفتن تو به مولا! بلند شو
سیّد جواد
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا
به مهر حضرت صدیقه آبهای روان را
به قلب پاک شما ریخت چشمههای یقین را
ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را
به دستهای شما داد سرنوشت دوعالم
بهجایگاه شما داد عزّ و رفعتشان را
همیشههای خداوند بودهاید ازآنرو
که آفرید بهپاس ِ شما تمام جهان را
غلام خانهتان کرد جبرئیل امین را
سفیر درگهتان ساخت بادهای وزان را
سیّد جواد
ای پاسخ صریح معمای «انما» !
شأن نزول آیهی «والشمس و الضحی» !
هم ماه محو جاذبهی سایهسار توست
هم آفتاب سایهنشین وقار توست
سیّد جواد
اینقدر توی کوچه به قرآن قسم نخور
بیهوده است فاطمه! این قوم کافر است
سیّد جواد
دخترم! قرآن که مِهر منجلی ست
حرف حرفش مدح بابایت علی ست
آیهها را جوهر الماس اوست
باء بسمالله تا والنّاس اوست
هل اتی در حق او نازل شده
از ولایت دین حق کامل شده
دخترم سر خط المیزان یکی ست
تا قیامت عترت و قرآن یکی ست
عطرت احمد منم گوهر علی ست
کوثرم من، ساقی کوثر علی ست
سورهی طه و الرحمن منم
عصمت حق، بانوی رضوان منم
فطرت من فطرت پاک علی ست
در وجودم نور ادراک علی ست
نور، از خورشید هرگز دور نیست
منکر خورشید جز شبکور نیست
سیّد جواد
تا روز حشر بار غمش میکشم به دل
این غم همیشگی ست، غم سال و ماه نیست
sadeghi
ای آنکه جهان تو را هماورد نبود
آن روز در اطراف تو جز درد نبود
افسوس که چون به مرد محتاج شدی
جز حضرت فاطمه (س) کسی مرد نبود
سیّد جواد
ما داغدار غربت زهرای اطهریم
شرمنده در مصیبت مولود کوثریم
ما را حکایتی است که بیخوف و واهمه
گه جار میزنیم و زمانی به زمزمه
گوییم از نهایت جان بیمقدمه
الغوث یا صدیقهی مظلومه، فاطمه (س)
سیّد جواد
در باغهای سوخته صوت هزار نیست
گلها دمیدهاند و لیکن بهار نیست
تو ماندهای و شیخ نمایان تنپرست
رجالههای بوالهوس این قوم زن پرست
هرچند صبح و شام تو را جار میزنند
شیخان شهر روح تو را دار میزنند
اهل سقیفه گرچه دم از یار میزنند
با یارِ یار دست به پیکار میزنند
تو کیستی تجلی محمود مصطفی (ص)
حیدر امام عشق اسدا... مرتضی (ع)
حیدر که آسمان و زمین خاکپای اوست
عالم غریق رحمت بیمنتهای اوست
ارکان عرش بسته به ذکر دعای اوست
زهرا شهید اول راه ولای اوست
اینست ذکر صبح و شب من به زمزمه
الغوث یا صدیقه مظلومه فاطمه (س)
سیّد جواد
برخیز که آبروی دین را بردند
خورشید ـ امیرمومنین ـ را بردند
این قوم هزار رنگ خفاش صفت
در سوگ رسول جانشین را بردند
سیّد جواد
علی بُود حق و حق با علی ست میدانید
همیشه ذکر لبم «یا علی» ست میدانید
سیّد جواد
تا روز حشر بار غمش میکشم به دل
این غم همیشگی ست، غم سال و ماه نیست
سیّد جواد
ما را بهشتی میکند این چشم، میدانم
حتی اگر اندازهی بال مگس تر شد
سیّد جواد
ایکاش که در مدینهات میماندی
بعد از تو پدر فاطمهات را کشتند
سیّد جواد
بعد از محمد (ص) نه! نه! نه! پیش از محمد (ص) بود
این کینههای ریشهدار از بدر و از خیبر
صدبار میمردند فرزندان زهرا (س) را
آغوش میشد بوسههای سبز پیغمبر
سیّد جواد
تنها امید بچهها این است تا مادر
از گفتن «عجّل وفاتی» دست بردارد
سیّد جواد
بانوی آبهای جهان، ماه بینشان
باران گرفته خلوت ِ حیدر برای تو
حقا اگر نبود کسی مثل مرتضی
ممکن نبود خلقت ِ همسر برای تو
سیّد جواد
مادر! سلام گوشهی چشمی به ما کنید
در را بروی شاعر دلخسته وا کنید
مادر شما که ذکر و دعاتان زبانزد است
با لطف خویش شاعرتان را دعا کنید
یادی ز متن سورهی انسان کنید و بعد
لطفی به این اسیر یتیم و گدا کنید
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند؟...
سیّد جواد
آه بانو! همهی مردم دنیا کورند
گریه کردی و ندیدند به پهلو خاری ست
گفته بودند که بیخواب شده شهر از تو
کار زهرای محمد (ص) فقط اشک و زاری ست
حیف این شهر که غمهای تو را بشنود آه
قدر آن شعله و در زخمزبانها کاری ست
بیت الاحزان سند روشن این تصویر است
«شیوهی راضیهی مرضیه مردمداری ست»
سیّد جواد
دستت کبود میشود و تار میشوم
هرسال با عزای تو تکرار میشوم
با خود به کوچههای عزا میکشی مرا
بانوی بینشان به کجا میکشی مرا؟...
سیّد جواد
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷,۰۰۰
تومان