بریدههایی از کتاب پروانه پیامبر (ص)
۵٫۰
(۳)
در ازدحام هرزگی کوچهها شبی
یک مرد میوزد که به ما میکند نگاه
آن مرد اسب دارد و با شیههی طلوع...
بانوی آبها، تو دعا کن رسد ز راه
سیّد جواد
او فاطمه ست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که میشنوم نامکرر است
از زخم او اگر بنویسی قلم، بدان
نامت از این به بعد قلم نیست خنجر است
ننویس فتنه پشتدری شعله میکشد
در کوچه شر به پا شده در خانه محشر است
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ ازآنروز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد، باز مادر است
مولا هنوز اول بیهمنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است!
مادربزرگ علی💝
آه زینب! کربلایی میشوی
خطبهخوان نینوایی میشوی
تا حسینم ظهر عاشورای خون
خواست نوشد باده از صحبای خون
تا احدگو ساز میدان ساز کرد
بالوپر بهر شهادت باز کرد
مادری کن ماه رویش را ببوس
جای من زیر گلویش را ببوس
مادربزرگ علی💝
تویی که دختر دردانهی پیامبری
چراغ روشن کاشانهی پیامبری
اگرچه یاس کبودت سرودهاند اما
گل محمدی خانهی پیامبری
sadeghi
آه زینب! خواهر خوب حسین!
همدم و همعهد محبوب حسین!
بعد از این بار غمم بر دوش توست
جامهی خونین من تنپوش توست
از حسینم لحظهای غافل مشو
دور از آن پرچم فراز دل مشو
آه زینب! کربلایی میشوی
خطبهخوان نینوایی میشوی
sadeghi
بهبود صادقیاننژاد
میخواستم ببینمت اما کبود نه!
در لابهلای آتش و شلاق و دود نه!
کابین آب و آینهات سهم کوچکی ست
دنیا بهپای سهم تو چیزی نبود نه!
بی اذن تو که جرئت جاری شدن نداشت
نه چشمههای آب و نه دریا، نه رود نه!
اما بهحکم منطق و قانون آبها
آن آب، داغ از دل تو میزدود؟ نه
لبریز کرده است تو را زخم شانهها
جز من کسی برای تو شرمنده بود؟ نه!
حالا که کوچه داغ مرا تازه میکند
دیگر گذر نمیکنم از آن حدود نه!
میخواستم ببینمت ای زخم کوثری
دیدی مرا که اینهمه طاقت نبود نه!
مادربزرگ علی💝
آرش پورعلیزاده
خاموش باش گوش زمین و زمان کر است
درد تو را به چاه بگویند بهتر است
اینقدر توی کوچه به قرآن قسم نخور
بیهوده است فاطمه! این قوم کافر است
ضارب دلش به حال حسن هم نسوخته
شاید مدینه دشمن آل پیمبر است
روح تو را کجای زمین دفن کردهاند؟
بعد از هزار سال مزارت معطر است
آسوده گریه کن همهی شهر خفتهاند
گویا سر حسین در آغوش مادر است
پهلوی ما سری ست که افتاده بر زمین
داغ حسین دیگر و داغ تو دیگر است
مادربزرگ علی💝
آه زینب! خواهر خوب حسین!
همدم و همعهد محبوب حسین!
بعد از این بار غمم بر دوش توست
جامهی خونین من تنپوش توست
از حسینم لحظهای غافل مشو
دور از آن پرچم فراز دل مشو
مادربزرگ علی💝
راضی چو با یقین به نکاح علی شدی
تا پای جان امیر سپاه علی شدی
یکبار در جواب سؤالش بلی شنید
از آن به بعد از تو فقط یا علی شنید
sadeghi
برای فاطمه (س) از هر گناه میگذرد حق
اگر که روز قیامت به هم نهد مژگان را
سیّد جواد
شیشهی عمر علی پهلوی زهرا بود، ای مردم! شکست
sadeghi
گفته بودند: عروسی و لباس کهنه...!
کورها هیچ ندیدند کرامت ساری ست
در رکوعش که علی خاتم خود میبخشد
بخشش فاطمه یک سنت استمراری ست
sadeghi
بعد از محمد (ص) فاطمه (س) گفت از غدیر خم
بر گوشهای سنگی، اما خوابها سنگین
سیّد جواد
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد، باز مادر است
مولا هنوز اول بیهمنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است!
sadeghi
بعد از غروب رفتنت ای مهربانم
امشب دل این آسمان لبریز درد است
بر شانهی کوچه فقط نام تو جاری است
هر گوشهای از چشممان لبریز درد است
sadeghi
چه تلخ میگذرد روزهای بعد از تو
گرفته است دلم در هوای بعد از تو
تو مثل ماه شدی آسمانی و روشن
و چاه همدم من شد برای بعد از تو
sadeghi
مقام زن به کمال تو میشود معنی
تویی تمام زنان را نمونه و سرور
تمام فکر من این است پرکشم سویت
بخوان مرا به مدینه تو را به پیغمبر
sadeghi
در جان ما برای عبادت خشوع نیست
در عاشقانه حرف زدن کم میآوریم
از واجبات خسته و بیزار مستحب
بی روشنای نور تو، بانو مکدّریم
بااینوجود ما به تو امید بستهایم
یعنی همیشه دست به دامان کوثریم
sadeghi
ای جوانمردترین بانوی عالم که دلت
آفتاب کرم و همت و خود ایثاری ست
دستگیر دل ما باش که در روز حساب
دستهای همه در جستجوی دلداری ست
sadeghi
پیش چشمآنهمه دست علی را بستند
سیّد جواد
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷,۰۰۰
تومان