بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شکسپیر و شرکا | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شکسپیر و شرکا

بریده‌هایی از کتاب شکسپیر و شرکا

نویسنده:جرمی مرسر
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۴.۲از ۳۳ رأی
۴٫۲
(۳۳)
یک صبح زیبا که آسمان آبی بود او پاریس را به قصد جنوب فرانسه ترک کرد تا گذرگاه کوهستانی‌ای را که والتر بنیامین در آن خودکشی کرده بود پیدا کند.
پویا پانا
همه متفق‌القول بودیم که سرانجام همه چیز خوش خواهد بود. شاید کله‌هایمان پر باد شده بود.
پویا پانا
کتاب‌فروشی دژی بود برای غرق شدن در ارضای امیال.
پویا پانا
جرج خود را با راهبانی مقایسه می‌کند که در همین محل زندگی می‌کردند، frre lampier یا برادر چراغ‌بانی که چراغی را برای خوش‌آمدگویی به غریبه‌ها روشن نگه می‌دارد و با سرسپردگی‌ای بی‌چون و چرا از کتاب‌های قدیمی و مردمان سرگشته مراقبت می‌کند.
Gisoo
جرج به من می‌گفت: «مردم همه بهم می‌گن خیلی کار می‌کنن، می‌گن نیاز دارن بیش‌تر پول در بیارن. که چی بشه؟ چرا با کم‌ترین چیزهای ممکن زندگی نکنیم و به جاش وقت‌مون رو با خانواده‌مون بگذرونیم، یا تولستوی بخونیم، یا کتاب‌فروشی‌مون رو بگردونیم؟ به هیچ‌وجه قابل درک نیست.»
زهرامحسنی
همهٔ بدی‌ها و خوبی‌های آدم‌ها را می‌توان به دو دستهٔ کاملاً مجزای رفتارهای حیوانی و انسانی تقسیم کرد. بخش حیوانی نمایان‌گر غرایز ابتدایی است که باعث می‌شود بخواهیم به غریبه‌هایی که وارد قلمرومان می‌شوند حمله‌ور شویم، با هر جنس مونثی جفت‌گیری کنیم، و غذا و مایملک را برای خودمان جمع کنیم. بخش انسانی‌مان، که از مغزهای بسیار پیشرفت‌کرده‌مان نشأت می‌گیرد و به ما اجازه می‌دهد نتایج منطقی کارهایمان را پیش‌بینی کنیم، به ما می‌گوید صلح با غریبه‌ها روش کارآمدتری برای تأمین امنیت است، رابطهٔ تک‌همسری تولید مثل سالم را بهتر تضمین می‌کند، و سهیم شدن ذخایر با دیگر اعضای هر جامعه به حمایت از تک‌تک افراد آن جامعه می‌انجامد.
زهرامحسنی
آهی کشید و گفت: «نمی‌دونم معنی همهٔ اینا چیه. هیچ‌کی جوابارو نداره. از آدمایی که تظاهر می‌کنن جوابا رو دارن بدم می‌آد. زندگی فقط نتیجهٔ رقص مولکول‌هاس.»
وحید
من و تام یک بار بحثی طولانی راجع به نشانه‌ها داشتیم. استدلال من این بود که پیامی باید توی آن‌ها باشد، و می‌توان با جمع کردن حواس برای دیدن علائمی چون سگ‌هایی که می‌غرّند یا دخترانی که لبخند می‌زدند راه خود را مشخص کرد. تام معتقد بود که این یک فرآیند درونی است، و هر دقیقهٔ زندگی پر است از هزاران رویدادی که بالقوه معنادار هستند و هرکس به میل خود از آن‌ها برداشت می‌کند. با منطق من، اگر کسی به خاطر چالشی که پیش رو داشت عصبی بود و در مقابل سگی غران قرار می‌گرفت، این نشانه‌ای بود برای آن‌که آن کار را رها کند؛ تام می‌گفت که آن دخترک خندان ممکن است در همان گوشه‌ای باشد که سگ غران هست، و اگر آدم زیادی نگران سگ نباشد، می‌تواند لبخند او را ببیند و باور کند که آن روز، روز زیبایی است.
وحید
جرج به این نتیجه رسیده بود که پول بزرگ‌ترین برده‌دار است و عقیده داشت با کم کردن وابستگی به آن، می‌توان از سلطهٔ این دنیای خفقان‌آور کم کرد.
وحید
بعد از هفت دهه زندگی این‌چنینی، جرج می‌توانست با یک فرانک کارهای غیرقابل‌باوری انجام دهد. هیچ تکه نانی زیادی بیات یا هیچ تکه پنیری زیادی خشک نبود. یک بار وقتی موقع شستن شیشهٔ خیارشور، ته‌ماندهٔ آب آن را توی سینک ریختم، جرج سرم داد کشید و ملامتم کرد. غرغرکنان گفت: «اون خوشمزه‌س! می‌تونم باهاش سوپ درست کنم. من قبلاً آب خیارشور می‌خوردم. فکر کردی کی هستی؟ راکفلر؟»
وحید
وقتی زمان باز کردن مغازه رسید و شروع کردیم به بیرون بردن کارتن‌های کتاب و خوش‌آمدگویی به نخستین مشتری‌های روز، باز از اعتماد جرج به خوبی ذاتی آدم‌ها شوکه بودم. ما یک سری آدم کاملا غریبه بودیم که توی کتاب‌فروشی معروف شکسپیر و شرکا جمع شده بودیم و حالا داشتیم آن را می‌چرخاندیم. من شخصاً چهل و هشت ساعت بود با این مرد آشنا شده بودم و با این حال هم کلید کتاب‌فروشی و هم کلید اتاق خوابش را در جیب داشتم. برای من که از دنیای اطلاعیه‌های پلیس و سیستم‌های ایمنی خانه‌ها آمده بودم، این اعتماد دیوانگی به نظر می‌رسید.
وحید
لوک اعتراف کرد که او هم مشکوک است و فکر می‌کند سیمون شاعر نیاز دارد یکی او را یک هل حسابی بدهد تا از این روزمرگی‌اش دست بردارد.
Gisoo

حجم

۲۹۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۲۹۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد