بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آتش بدون دود (جلد سوم از مجموعه هفت جلدی) | طاقچه
کتاب آتش بدون دود (جلد سوم از مجموعه هفت جلدی) اثر نادر ابراهیمی

بریده‌هایی از کتاب آتش بدون دود (جلد سوم از مجموعه هفت جلدی)

امتیاز:
۴.۴از ۱۱ رأی
۴٫۴
(۱۱)
زمان را مگذار که بیهوده بگذرد! مگر دیروز، فردا نبود، و پارسال، جزئی از سال‌های آینده نبود؟
چوغوروک
انسان اگر با مشقّت و درد و مصیبت روبه‌رو نمی‌شد، نه به چیزی ایمان می‌آورد، نه به آینده‌یی دل می‌بست، و نه از امید، سلاحی می‌ساخت به پایداریِ کوه.
چوغوروک
«زخمِ تازه‌پوست‌بسته، چه بازْشکافتن بدی دارد.»
چوغوروک
من، دلِ شکسته‌یی دارم؛ بازشکستنش هنر نیست
چوغوروک
اندوهی که از اعماق تفکّر سرچشمه نگیرد، اندوه نیست، عزای باطل و بی‌اعتباری به‌خاطر سرکوب‌شدن امیال فردی‌ست؛ و انسان متفکّری که گهگاه گرفتار اندوه نشود، علیل و ناقص است؛ دور از دریا، دور از توفان، دور از پرواز، دور از شکفتن روح است…
محمد حسن
فصل، فصل آشتی‌کنان بود؛ فصل سربازگیری و سنگربندی. بی‌طرف‌ها، بدترین‌ها بودند. بی‌طرف‌ها، جانب نیرنگ را داشتند و در سپاه رذالتِ روح می‌جنگیدند…
محمد حسن
هیچ‌چیز، زندگی یک انسان شریف را بی‌بها نمی‌کند. می‌توان در راه چیزی معتبر و مقدّس، جان داد؛ امّا نه با این تصوّر که جان، بی‌ارزش است که می‌توانش داد. برای کشته‌شدن، باید که پای چیزی بسیار گران‌بها، و گران‌بهاتر از حیات انسانی درمیان باشد.
محمد حسن
«دردهای سخت و عمیقی در جهان ما وجود دارد؛ امّا آنچه که بتواند کمر یک انسان مبارز را بشکند، وجود ندارد.»
ص‍‍‍ــاد
_ بله پدر. با دست خالی هم می‌توانستم شروع کنم. اگر شفایی وجود داشته‌باشد، شفا در دست‌های من است نه توی آن چمدان. از این گذشته، کار من فقط معالجهٔ جسم نیست. من، برای کاری بزرگ‌تر آمده‌ام _همان که تو، لااقل در حرف، به آن فخر کرده‌یی: جنگیدن در راه مردم، و کشته‌شدن به‌خاطر مردم. دنیا در جنگ است، پدر، و ما خوابیم. همین خواب سنگین، ترکمن‌ها را از معرکهٔ دنیا عقب نگه‌داشته‌است و کارِ عمدهٔ ما بیدارکردن است. بیدارِ بیمار، بهتر از خفتهٔ سلامت است… پس، تا زنده‌یی، دیگر صدایت را برای من بلند نکن! آرام بپرس، آرام جواب بگیر؛ تا به تو بگویم که ریشهٔ درد در کجاست؛ و بدانی که میان تو و دنیا چه‌قدر فاصله است.
saqqa
آلنی آن‌چنان بی‌پروا می‌خواند که نه‌انگار مرگ از کنار گوشش، آوازخوانان گذشته‌بود. آلنی لبخندزنان به خود می‌گفت: انسان خوب، هر جا دشمنی داشته‌باشد، دوستی هم دارد؛ و هر جا دوستی داشته‌باشد، بی‌شک، دشمنی هم دارد. من، مرغ خانگی، دارِ قالی، دیرک چادر نیستم تا دشمن نداشته‌باشم. من رذل و موذی و حیله‌گر نیستم تا دشمن نداشته‌باشم. اگر بی‌دشمن بمانم، تنها دلیلش این است که هدفم را از یاد برده‌ام؛ چراکه هیچ هدف بزرگی وجود ندارد که دشمنانِ حقیری نداشته‌باشد…
saqqa

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد