بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواهر خوانده | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواهر خوانده

بریده‌هایی از کتاب خواهر خوانده

نویسنده:جنیفر دانلی
امتیاز:
۴.۵از ۴۰ رأی
۴٫۵
(۴۰)
بیشتر مردم تا زمانی که امید پیروزی دارند می‌جنگند، حتی اگر کورسویی باشد. آن‌ها را شجاع می‌نامند. تعداد اندکی هستند که وقتی امیدی نیست، بازهم می‌جنگند. آن‌ها را جنگجو می‌نامند
zainab*~
گاهی همین چیزهای کوچک بزرگ‌ترین آسیب را می‌زنند؛ مثل نگاه سرد، حرف نیش‌دار، خنده‌ای که با ورود کسی به اتاق قطع می‌شود.
یك رهگذر
«اون‌ها من رو تکه‌تکه بریدن. اما من خودم چاقو رو بهشون دادم.»
پریسا همانی
بیشتر مردم تا زمانی که امید پیروزی دارند می‌جنگند، حتی اگر کورسویی باشد. آن‌ها را شجاع می‌نامند. تعداد اندکی هستند که وقتی امیدی نیست، بازهم می‌جنگند. آن‌ها را جنگجو می‌نامند.
موفنری
دشمن بهانه است. تنها چیزی که همیشه باید با آن بجنگی خودت هستی.
یك رهگذر
اگه خودم کسی رو که هستم دوست نداشته باشم، چرا تو باید دوست داشته باشی؟
یك رهگذر
در کتاب‌های تاریخ نوشته است که شاه‌ها و دوک‌ها و ژنرال‌ها جنگ را شروع می‌کنند. باور نکنید. ما جنگ را شروع می‌کنیم، من و شما؛ هر باری که رو برمی‌گردانیم، سکوت می‌کنیم، مداخله نمی‌کنیم سازش می‌کنیم.
Sophie
ایزابل پرسید: «شما نمایشنامه‌نویسین قربان؟» مارکی گفت: «نه اصلاً، تا حالا خودکار رو هم روی کاغذ نذاشته‌ام. اما همیشه می‌رم سراغ انجام کاری که از پسش برنمی‌آم؛ چون اگه همچین کاری نکنم هیچ‌وقت توانایی انجامش رو به دست نمی‌آرم.»
f.r
هنوز یاد نگرفته بود که همه نادان هستند
کاربر ۵۰۹۳۸۹۸
در این دنیای سخت و غمناک، جادو وجود دارد. جادویی قوی‌تر از تقدیر و شانس. و آنجایی پیدا می‌شود که فکرش را هم نمی‌توان کرد.
Sophie
«تغییر مثل لبخندی توی تاریکیه. مثل یه گل رُز توی برف. مثل جاده‌ای پرخطر توی شب طوفانی.»
Sophie
گاهی همین چیزهای کوچک بزرگ‌ترین آسیب را می‌زنند؛ مثل نگاه سرد، حرف نیش‌دار، خنده‌ای که با ورود کسی به اتاق قطع می‌شود.
Sophie
روح‌ها مرده‌هایی نیستند که از قبرستان بیرون می‌آیند تا زنده‌ها را شکنجه دهند؛ روح‌ها همین‌جا هستند. آن‌ها درون ما زندگی می‌کنند، بر خاکستر غم‌هایمان زاری می‌کنند، در گل‌ولای عمیق و چسبندهٔ حسرت‌هایمان فرومی‌روند.
negin
تاوی با مهربانی به او گفت: «این جهان، آدم‌هاش، مادر من و تنتین، ما رو دسته‌بندی می‌کنن. ما رو توی جعبه می‌ذارن. تو یه تخم‌مرغ هستی. تو یه سیب‌زمینی هستی و تو یه کلم هستی. اون‌ها به ما می‌گن ما کی هستیم. چی‌کاره‌ایم. و چی می‌شیم.» تاوی گفت: «چون‌که اون‌ها می‌ترسن. از اونچه ما می‌تونیم باشیم، می‌ترسن.» هوگو با عصبانیت گفت: «اما این ما هستیم که به اون‌ها اجازه می‌دیم این کار رو با ما بکنن! چرا؟» تاوی لبخندی اندوهناک به او زد و گفت: «چون ما خودمون هم از چیزی که می‌تونیم باشیم، می‌ترسیم.»
f.r
اگر زخم‌های کوچک درمان نشوند، چرکین و متورم می‌شوند و می‌توانند قلب را سیاه کنند.
negin
«به نظر من، همه اشتباه می‌کنیم. مهم اینه که نذاریم اشتباهاتمون برامون تصمیم بگیرن.»
یك رهگذر
شانس معترضانه گفت: «تغییر مثل لبخندی توی تاریکیه. مثل یه گل رُز توی برف. مثل جاده‌ای پرخطر توی شب طوفانی.» عجوزه جواب داد: «توی تاریکی هیولا هست. گل‌های رُز توی برف می‌میرن. دخترها توی جاده‌های پرخطر گم می‌شن.» اما شانس دلسرد نمی‌شد
KAVİON
متفاوت بودن چیزی نبود که در پنیرها تحمل شود. یا در دخترها.
Sophie
باید خودت راهت را بسازی. کاری که انجام شده، شده. چه کردهٔ خودت باشد و چه کردهٔ دیگران. تو نمی‌توانی آن را تغییر دهی. اما کاری که نشده، نشده. در آن، هم امید هست هم خطر. هر دو باهم هستند. چه باور داشته باشی که می‌توانی راه خودت را بسازی و چه نه، درهرحال، حق با توست. میدان‌های رزم متفاوت‌اند، اما جنگ یکی است. دشمن بهانه است. تنها چیزی که همیشه باید با آن بجنگی خودت هستی.
سارا
«عجیب است، نه؟ اینکه چطور داستان‌هایی که هرگز روایت نشده‌اند دقیقاً همان‌هایی هستند که ما باید بشنویم.»
سارا

حجم

۳۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۷۶ صفحه

حجم

۳۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۷۶ صفحه

قیمت:
۱۷۶,۰۰۰
۸۸,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد