بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر ستاره‌ای | صفحه ۳ | طاقچه
۴٫۴
(۶۸)
احتمالاً کار مرغ‌های مقلد یه چیزی بالاتر از تقلید از پرنده‌های دیگه‌اس. منظورم پرنده‌های زنده‌ی دیگه‌اس. اون فکر می‌کنه اونا احتمالاً صدای پرنده‌هایی رو که دیگه وجود ندارن هم تقلید می‌کنن. اون معتقده صدای پرنده‌های منقرض شده طی سال‌های زیادی از یه مرغ مقلد به یه مرغ مقلد دیگه منتقل شده. `` آقای مک‌شِین گفت: نظر جالبیه. `` آرچی می‌گه وقتی یه مرغ مقلد آواز می‌خونه، ما می‌فهمیم که این آواز پخش صدای فسیل‌ها تو هواس. آرچی می‌گه کی می‌دونه ما ممکنه اون‌جا صدای کدوم موجود قدیمی رو بشنویم. ``
ف_حسنپوردکان
هیچ وقت متوجه نشده بودم برای تأیید حضور خودم، به چه اندازه از توجه دیگران نیاز دارم.
ف_حسنپوردکان
به من خوش گذراندن را یاد داد. تعجب کردن را. به من خندیدن را یاد داد. شوخ‌طبعیِ من همیشه انتظارات دیگران را برآورده می‌کرد؛ اما منِ خجالتی و درون‌گرا، خیلی کم آن را نشان می‌دادم: من که قبلاً فقط لبخند می‌زدم، در حضور او، سرم را عقب بردم و برای اولین بار در زندگیم با صدای بلند قهقهه زدم. او همه چیز را می‌دید. قبلاً نمی‌دانستم این‌همه چیز برای دیدن وجود دارد.
ف_حسنپوردکان
مثل بسیاری از صحبت‌های آرچی، انگار این کلمات هم از راه گوش‌هایم وارد ذهنم نشده، بلکه روی پوستم نشسته، آن را سوراخ کرده و مثل تخمک‌هایی، انتظار باران بلوغم را می‌کشیدند، و وقتی از تخم درمی‌آمدند، من بالاخره متوجه‌ی معنای آنها می‌شدم.
ف_حسنپوردکان
می‌خندید، وقتی هیچ مایه‌ی خنده‌ای وجود نداشت. می‌رقصید، وقتی هیچ موسیقی‌ای شنیده نمی‌شد. هیچ دوستی نداشت، تا آن زمان، او بی‌دوست‌ترین آدم مدرسه بود.
goli
اون گفت معتقده احتمالاً کار مرغ‌های مقلد یه چیزی بالاتر از تقلید از پرنده‌های دیگه‌اس. منظورم پرنده‌های زنده‌ی دیگه‌اس. اون فکر می‌کنه اونا احتمالاً صدای پرنده‌هایی رو که دیگه وجود ندارن هم تقلید می‌کنن. اون معتقده صدای پرنده‌های منقرض شده طی سال‌های زیادی از یه مرغ مقلد به یه مرغ مقلد دیگه منتقل شده. `` آقای مک‌شِین گفت: نظر جالبیه. `` آرچی می‌گه وقتی یه مرغ مقلد آواز می‌خونه، ما می‌فهمیم که این آواز پخش صدای فسیل‌ها تو هواس. آرچی می‌گه کی می‌دونه ما ممکنه اون‌جا صدای کدوم موجود قدیمی رو بشنویم. ``
آرزو
خُب، من کی شایسته‌ی این هیچی بودن می‌شم؟ `` گفت: درست نمی‌دونم. هیچ جوابی براش وجود نداره. باید راه خودتو پیدا کنی. من گاهی اوقات سعی می‌کنم خودمو فراموش کنم. پاک‌کنِ صابونیِ نرم و صورتی و بزرگی رو مجسم می‌کنم که عقب و جلو می‌ره، از نوک انگشت‌های پام شروع می‌کنه عقب و جلو می‌ره، عقب و جلو، اونا از بین می‌رن ــ اِی وای! ــ پنجه‌ی پاهام پاک شدن. و بعد کف پام. و بعد قوزک‌ها. اما این قسمت آسونه. قسمت سخت پاک کردنِ حواسه ــ چشمام، گوشام، دماغم، زبونم. و آخرسر، سراغ مغزم می‌رم. افکارم، خاطراتم، تمام صداهای توی سرم. این سخت‌ترین کاره، پاک کردن افکارم. `` آهسته خندید. از دستِ این کله‌ی کدوتنبلیِ من. و بعد، اگه کار خوبی انجام داده باشم، پاک پاکم. ناپدیدم. هیچَم. و بعد جهان مُجازه که توی وجود من جاری بشه، مثل آب تو یه کاسه‌ی خالی. ``
fateme
کلاً هیچ کاری نکردن خیلی سخته. حتی، فقط با این‌جا نشستن، مثل الآن، بدن‌های ما داره زیر و رو می‌شه، افکارمون یک‌سره در حال فعالیته. تو وجودِ ما هیاهوی تمام‌عیاری برپاس. `` گفتم: این بَدِه؟ `` این وقتی بَدِه که ما بخوایم بدونیم بیرون از وجود ما چی می‌گذره. `` با چشم و گوشمون نمی‌تونیم اونو تشخیص بدیم؟ `` سرش را پایین آورد. بیش‌تر وقت‌ها مناسب هستن. اما گاهی اوقات فقط مزاحم ما می‌شن. زمین با ما صحبت می‌کنه، اما به خاطر همه‌ی جار و جنجالی که حواسمون به وجود میارن، نمی‌تونیم صداشو بشنویم. گاهی اوقات لازمه اونارو از بین ببریم. حواسمونو فراموش کنیم. اون موقع ــ شاید ــ زمین با ما ارتباط برقرار کنه. جهان هستی با ما صحبت کنه ستاره‌ها نجوا کنن. ``
fateme
خُب تو به من بگو چه‌طوریه؟ این اذیتت نمی‌کنه که هیچ‌کس باهات صحبت نکنه؟ `` این اولین بار بود که با او بی‌پرده در مورد طرد`` صحبت می‌کردم. لبخند زد. دُری با من حرف می‌زنه. تو با من حرف می‌زنی. آرچی با من حرف می‌زنه. خانواده‌ام با من حرف می‌زنن. من با خودم حرف می‌زنم. ``
goli
نمی‌تونی صبح از خواب بیدار شی و بگی اصلاً برات مهم نیست که بقیه‌ی مردم دنیا چی فکر می‌کنن. ``
goli

حجم

۱۶۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۳ صفحه

حجم

۱۶۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۳ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان