بریده‌هایی از کتاب ذهن‌تان را مدیریت کنید؛ سرنوشت خود را بسازید!

این انتظارات ما نیستند که در زندگی اهمیت دارند بلکه چیزی که می‌خواهیم قبول کنیم اهمیت دارد.

تنها راه رسیدن به رؤیاها و داشتن یک زندگی استثنایی و خارق‌العاده این است که سطح پذیرش خود را افزایش دهید.

وقتی چیزی اجباری می‌شود، آن چیز به منابع فردی نامحدود ما ضربه وارد می‌کند و توانایی رسیدن به آن را به ما می‌دهد.

«هرگز به خواسته خود نمی‌رسید مگر اینکه آن خواسته اجباری شود.»

همه افراد خواهان موفقیت هستند اما فقط تعداد اندکی از‌ آن‌ها برای رسیدن به هدف خویش تلاش می‌کنند.

«هیچ‌کس تا نیاز به تغییر را احساس نکند خودش را تغییر نمی‌دهد.»

در هر موقعیتی اغلب کسی که بیشترین انعطاف‌پذیری را در رفتار خود داشته باشد می‌تواند شرایط را تحت کنترل خود دربیاورد.

فرمول موفقیت نهایی قدرتمند‌ترین گام‌هایی است که برای رسیدن به خواسته‌هایتان می‌توانید بردارید. افراد یا گروه‌هایی که این فرمول را دنبال کنند می‌توانند به موفقیت دست یابند. کسانی که مرتباً با شکست روبه‌رو می‌شوند، افرادی هستند که یک یا چند گام از این گام‌ها را نادیده گرفته‌اند.

چیزی که مهم است این است که ما به هر چیز ارزش می‌دهیم آن چیز باید با هدفمان مطابقت داشته باشد. دلیل اصلی اینکه بیشتر افراد هرگز به هدف خود نمی‌رسند این است که ارزش‌ها و اعتقادات‌ آن‌ها با هم مطابقت ندارد و حتی در بعضی از موارد این دو بر ضد هم نیز هستند.

داشتن اعتقاداتی قوی نیز یکی از کلیدهای لازم برای به‌حرکت‌درآوردن فرمول موفقیت است.

باورهای ما به‌عنوان یک کلید خاموش و روشن برای مغز و منابع درونی‌مان عمل می‌کنند. بدون داشتن اعتقاداتی صحیح، هیچ یک از گام‌های فرمول موفقیت ما را به‌نتیجه نخواهند رساند.

باید هدف خود را مشخص کنید، استراتژی مناسب را به‌کار گیرید، دست ‌به ‌کار شوید، بازخورد دهید و استراتژی خود را تا رسیدن به موفقیت تغییر دهید.

اگر برای انجام کاری از همان شیوه قبلی استفاده کنید، به همان نتایج خواهید رسید.

«اگر می‌خواهی معجزه‌ای در زندگی‌ات ببینی، خودت همان معجزه باش»

بیشتر افراد منتظر چیزی شگفت‌انگیز و خارجی هستند تا در آنان تغییری به‌وجود آورد اما چیزی که‌ آن‌ها باید بدانند این است که‌ آن‌ها خودشان را با آموخته‌هایشان تغییر می‌دهند.

ما همان‌قدر از چیزی بهره می‌بریم که خودمان به آن ارزش داده باشیم

زندگی همچون رودخانه‌ای است که به انشعابات زیادی تقسیم می‌شود. همیشه دوست دارم از رودخانه به‌عنوان استعاره‌ای در مورد زندگی استفاده نمایم. ما همه در قایقی هستیم که از این رودخانه گذر می‌کند، و این رودخانه خود در مسیرش به انشعابات زیادی تقسیم می‌شود و این نشانگر نتایج زیادی است که در زندگی ممکن است به بار بیاید. هر انشعابی که ما انتخاب نماییم تعیین‌کنندۀ آخر و عاقبت کار ما خواهد بود.

در اینجا داستان واقعی دیگری برایتان تعریف می‌کنم. پرسی گفت او سیگار را حدود ۲۰ سال پیش وقتی دختر کوچکش او را به‌چالش کشاند، ترک کرد. او سعی داشت دخترش را وادار کند تا دیگر شصتش را داخل دهانش نکند، اما فایده‌ای نداشت. یک‌بار وقتی او به دخترش اصرار کرد که این را ترک کند، دختر برگشت و گفت: پدر، من دیگر شصتم را داخل دهانم نمی‌کنم به شرط اینکه شما هم سیگار را ترک کنید. این چالشی بود که او نمی‌توانست از آن روی برگرداند. در همان‌جا و همان زمان بود که او سیگار کشیدن را ترک کرد.

بنابراین دیدید وقتی باور داریم که انجام کاری ممکن است، همۀ منابع خویش را به‌کار می‌بریم تا از آن عقیده حمایت کنیم. از خلاقیت، انرژی و منابع خودمان نهایت استفاده را می‌بریم. آیا این به آن معناست که می‌توانیم دقیقاً به همان چیزی که می‌خواستیم دست یابیم؟ همیشه این‌طور نیست؛ اما باور به عملی بودن آن موجب می‌شود نتایجی خیلی بهتر از زمانی نصیبمان شود که به آن کار باور نداشتیم.

مثلاً، اگر اعتقاد قوی به این موضوع داشته باشید که می‌توانید کسب‌وکار موفقی راه‌اندازی کنید و بعد بر زندگی میلیون‌ها نفر تأثیر بگذارید، این باور و اعتقاد باعث می‌شود که دست به کارهای بزرگ بزنید.