بریدههایی از کتاب افکار مالیخولیایی در ما
۳٫۵
(۲۲)
آگاهی از ناکامل بودن همهچیز، بنیان سودازدگی است. سودازدهٔ ایستاده بر شکاف جاودانهٔ بین حالت ایدهآل امور و آنچه که در واقعیت هست، پذیرای زیباییها و نیکیهای کوچک است.
Sina Jamzad
چهقدر پشیمانی داریم، تا چه اندازه پریشان و ناآرامیم، رابطهمان با والدینمان چهقدر پیچیده است، چه پتانسیلهای ناشناختهای داریم، احساس میکنیم اعضای بدنمان عجیبوغریب هستند و اینکه چطور از نظر عاطفی همچنان نابالغیم. ظرفیت صادق بودن دربارهٔ جنبههای بالقوه شرمآور طبیعت انسان که کمتر به آنها پرداخته و دربارهشان صحبت کردهایم ما را به دیگران وصل میکند و درنهایت به تنهاییمان پایان میدهد.
lordartan
ما از خودمان تصویرهای کاریکاتوری ارائه میدهیم که بهشکل بیرحمانهای سادهسازی شده و بخش زیادی از طبیعت واقعیمان -دردها، سردرگمیها، طغیانها و افراط و تفریطها- در آن نادیده گرفته شده است.
|ݐ.الف
فوجی مثل همیشه آرام است، حتی زمانی که آدمها در سایهاش دفن میشوند، بر اثر سرطان میمیرند، در تمنای بهشتاند یا از زندگی خود پشیمان. طبیعت ذرهای به ما اهمیت نمیدهد که این سرچشمهٔ نفرین است و اگر بتوانیم آن را بپذیریم، منبع رستگاریمان میشود.
Elyad
اگر آنقدر مشغول و نگران خودمان نباشیم و با واقعیت کائنات همذاتپنداری کنیم میتوانیم اندکی معنا پیدا کنیم، حتی تا جایی که شاید بتوانیم با آرامش به فانی بودنمان فکر کنیم، پوچ بودنمان را بهطور کامل و با سخاوت درک کرده و قدر بدانیم و از آن بهعنوان سکوی پرش مهربانی، هنر و سودازدگی استفاده کنیم
Elyad
خود را با این فکر که میتوانستید آدم تمام و کمالی باشید شکنجه نکنید. از اینکه وجود دارید شگفتزده باشید.
SaNaZ
سرنوشت تمدن به این وابسته است که یاد بگیریم چگونه بیوقفه تلاش کنیم تا معماری معیوب ذهنمان را خنثی کنیم.
SaNaZ
نمیتوانیم بپذیریم که چیزی ممکن است «به اندازهٔ کافی خوب» باشد یا اینکه پیشرفت ممکن است روند آهستهای داشته باشد.
SaNaZ
شاید درجایی که دلیلی برای احساس تعلق به ما نمیدهد، بیشتر احساس کنیم که در خانه هستیم.
SaNaZ
زیباترین قطعاتی که بشر تابهحال برای ارتباط با دیگری تولید کرده عمدتاً کار افرادی بوده است که نتوانستهاند کسی را برای حرف زدن پیدا کنند.
SaNaZ
خیلی زجر کشیدی و من کنارت هستم.
SaNaZ
او بهطورضمنی تشخیص داد در پس آرزویش برای موفقیت، میل به احترام دیدن و دوست داشته شدن نهفته است.
SaNaZ
در آیندهای بهتر یاد خواهیم گرفت چطور مناسبتهای بهظاهر متناقض یعنی مهمانیهای سودازده ترتیب بدهیم. دیگر شادی نمایشی در کار نخواهد بود و فقط تعدادی آدم خیلی آسیبپذیر و صمیمی دور هم مینشینند و برای هم اعتراف میکنند انسان بودن چقدر سخت است. این همان چیزی است که درخور جشن گرفتن است.
SaNaZ
ما میل داریم به عقب برگردیم و خود کوچکمان را بهخاطر همهٔ مشکلاتی که قرار است بر سر راهش سبز شوند در آغوش بگیریم. میخواهیم برای معصومیت و شادابی خود کوچکمان در دنیایی که باعث رنج زیادش خواهد شد، اشک بریزیم.
SaNaZ
ما از خودمان تصویرهای کاریکاتوری ارائه میدهیم که بهشکل بیرحمانهای سادهسازی شده و بخش زیادی از طبیعت واقعیمان -دردها، سردرگمیها، طغیانها و افراط و تفریطها- در آن نادیده گرفته شده است.
yeganeh
ما واقعاً نیاز نداریم عالم و آدم دوستمان داشته باشند. مجبور نیستیم همه را در کنار خود داشته باشیم. بگذاریم رابرت گرینهای این دنیا و جانشینهایشان در طول قرون و اعصار در روزنامهها، اتاقهای نشیمن و رسانههای اجتماعی بدترین و کثیفترین چیزها را بگویند و انجام دهند. تنها چیزی که آدم به آن نیاز دارد محبت چند دوست یا حتی فقط عشق یک فرد خاص است و آدم با همین میتواند زنده بماند.
منکسر
در واقعیت چیزی که باعث میشود آدم احساس تنهایی کند این نیست که اصلاً کسی را برای معاشرت و همنشینی ندارد؛ مسئله این است که آدمهای زیادی را نمیشناسد که بتوانند بخشهای واقعی و عجیبوغریب و پرتناقض او را درک کنند. پیدا کردن آدمی که با او غذا بخوریم کار سختی نیست؛ همیشه کسی هست که بتوان با او دربارهٔ آبوهوا گپ زد، اما احساس ناخوشایند بیکسی در لحظهای که با کسی حرف میزنیم همچنان برقرار است. این حس زمانی بهپایان میرسد که رفیق و همنشینمان، وقتی درد و غممان را آشکار میکنیم، بتواند درکمان کند و همراهمان باشد.
منکسر
آگاهی از ناکامل بودن همهچیز، بنیان سودازدگی است.
منکسر
شاید برایمان مفید باشد که فکر کنیم هنوز هم دنبال راهی برای بازگشت به رحم مادرمان میگردیم. تمایل بهبازگشت بهرحم مادر بهمعنای جستوجوی زمانی است که اینقدر ناکامل نبودیم. زمانی که لازم نبود از چیزی بترسیم و دلهرهٔ آینده را نداشتیم. زمانی که به آدم دیگری وصل بودیم و تکتک نیازهایمان بهطور معجزهآسایی با پمپاژ خون از طریق بندناف برطرف میشد. بندی که انتهایش بهعنوان یادآور آن جدایی اولیه همچنان روی بدنمان باقی مانده است.
کاربر ۴۴۸۲۳۹۶
اولین قدم برای پایان دادن بهحس ناخوشایند بیکسی این است که خودمان درهای مخفی بیشتری را در ذهنمان باز کنیم و وارد اتاقهای غم، خشم، حسادت یا نفرت از خود شویم.
کاربر ۴۴۸۲۳۹۶
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰۵۰%
تومان