بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فقط لحظه های دلپذیر ماندگارند | طاقچه
تصویر جلد کتاب فقط لحظه های دلپذیر ماندگارند

بریده‌هایی از کتاب فقط لحظه های دلپذیر ماندگارند

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵ رأی
۳٫۴
(۵)
ـ سن یک زندان است. من از اینکه در این زندان خود را حبس کنم، دوری می‌کنم. بیست‌ساله‌هایی را می‌شناسم که سالخورده‌اند؛ اما من جوانی شصت‌ساله‌ام! این تویی که تعیین می‌کنی چند ساله باشی.
محمد
اغلب به رفتن‌شان می‌اندیشیدم. هر بار مرهمی یکسان به کار می‌بردم و با عبارات کلیشه‌ای فکر رفتن‌شان را از ذهنم می‌راندم: «زندگی همین است دیگر»، «اگر زمان رفتن‌شان رسیده، حتماً به اندازهٔ کافی قوی شده‌اند»، «ما برای خودمان بچه به دنیا نمی‌آوریم». اما تنها جمله‌ای که حقیقتاً از پسِ تسلی‌دادن من برمی‌آمد این بود: «هنوز وقت دارم. هنوز وقت جدایی نرسیده.» اکنون وقت جدایی است. پس از بیست‌وسه سال کار تمام‌وقت، از این پس من بازنشستهٔ مادرانگی هستم.
محمد

حجم

۵۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۵۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۱۲۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد