بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب میراث کاغذی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب میراث کاغذی

بریده‌هایی از کتاب میراث کاغذی

نویسنده:احسان عبدی
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۳۰ رأی
۴٫۰
(۱۳۰)
خلاصه این‌که زیبایی‌اش برایم روح داشت یا شاید اشتباه گفته باشم؛ روحش برایم زیبا بود.
کاربر ۵۴۰۴۱۵۰
وصال و فراق در قاموس افکار و چهارچوب عشق خاصم جایی نداشت. تمامی این واژگان را در برابر چنین عشق عظیمی تهوع‌آور و مزخرف می‌دانستم. من فقط زاده شده بودم که دیوانه‌وار و در یک خط ممتد همیشگی او را دوست بدارم.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
همان‌طور که ثروت بدون کمالات به پشیزی نمی‌ارزد، گنجینه‌ای از معرفت و دانش هم با وجود ناامنی مالی، به‌خوبی به انسان فرصت شکوفایی روحی را نخواهد داد. زیرا بر این عقیده‌ام که پول نه تنها چرک دست نیست، بلکه یکی از نعمات بزرگی است که باید در زندگی جریان داشته باشد تا آدمیزاد با سرعت بیشتر و خیال راحت‌تر به اعتلای روح و روانش بپردازد. هیچ‌گاه نیز اعتقاد به زندگی صوفی‌وار به‌مانند عارفان قدیمی نداشته‌ام و قانع بودن به تکه‌نانی برای رسیدن به معنویت را جایز ندانسته‌ام. آن‌هم در جامعهٔ مدرن امروزی که حتی برای رسیدن به رشد روحی هم باید از یک سری مادیات بهره‌مند بود.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
از این سبب به‌بیان چنین صحبت‌هایی در این مجلس می‌پردازم که اگر کسی نوشته‌هایم را خواند، علت نویسنده‌شدن مرا رفاه مادی نپندارد و به این تصور نباشد که از روی شکم سیری و فکر آزاد و در مسیری هموار و شرایط مساعد دست به قلم برده و تألیفاتی را نشر داده‌ام. خیر؛ به‌هیچ‌وجه بدین صورت نبوده‌است. مسیر من برای رسیدن به چنین جایگاهی یک مسیر سنگلاخی و پُر فراز و نشیب بوده که در طول آن علاوه بر از دست‌دادن اعضای خانواده و چشیدن طعم تلخ تنهایی با ناامنی‌های شدید مالی هم دست و پنجه نرم کرده‌ام و از همه بدتر مدتی را در محیطی زیست کردم که از لحاظ فرهنگی برایم به مثابهٔ زندانی بزرگ بود که روحم را فشرده ساخته و اجباراً مرا در انزوایی طولانی برد. انزوایی که مجبورم کرد تا در پیلهٔ تنهایی و دردآلود خود فرو بروم، بلکه روزی به پروانگی برسم.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
لبی که خنده نداشته باشه شکاف دیواره.
Marziyeh
دستت را دراز کن و کسی را از جهان ناآگاهی نجات بده و به این دنیای ادبی پیوند بزن.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
انسان هرچقدر هم که خوب و خوش عمر کرده باشد، نهایتاً پایانی غم‌انگیز خواهد داشت.
Marziyeh
به قول هدایت در میان ازدحام آدم‌ها، مرده‌ای متحرک بیش نبودم.
مریم
هر کی خر شد من پالون و هر کی در شد من دالون
مریم
تازه فهمیدم که سعدی چه زجری با رفتن کاروان دلدارش کشیده و چه سوز و گدازی در این شعرش هست که می‌گوید: «ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود.»
کاربر ۵۴۰۴۱۵۰
بی‌وطن‌تر از کسی که توی غربت زندگی می‌کنه اونیه که بعد از مدت‌ها دوباره به وطنش برمی‌گرده. این آدم خیلی غریب و تنهاست. چون تا موقعی که توی غربت زندگی می‌کنه میره توی لاک تنهایی‌هاش و توقعی از محیط اطراف و آدماش نداره؛ ولی وقتی به وطن برمی‌گرده همه‌جا دنبال آدم‌ها و مکان‌ها و حس‌های آشنایی می‌گرده که اکثراً هم قابل پیدا شدن نیستن. این غریبی از صد تا زندگی توی دیار غربت بیشتر پدر درمیاره.
reyhaneh
به درک این مطلب رسیدم که جهت فعال ساختن ذهن باید تا اعماق ضمیر ناخودآگاهم نفوذ کنم. با ترس‌ها و اتفاقات تلخ و شیرین دنیای خودم و اطرافم به صورت شفاف روبرو شوم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
در زندگی همهٔ ما وقایعی هست که حتی نمی‌خواهیم در ذهن آن‌ها را مرور کنیم و همیشه از روی آن قسمت از خاطراتمان پریده‌ایم. بیان کردن همان مسائل در قالب داستان می‌تواند تا میزان بسیار زیادی از تلخی آن‌ها بکاهد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
هیچ‌گاه نیز اعتقاد به زندگی صوفی‌وار به‌مانند عارفان قدیمی نداشته‌ام و قانع بودن به تکه‌نانی برای رسیدن به معنویت را جایز ندانسته‌ام. آن‌هم در جامعهٔ مدرن امروزی که حتی برای رسیدن به رشد روحی هم باید از یک سری مادیات بهره‌مند بود.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
ثروت بدون کمالات به پشیزی نمی‌ارزد، گنجینه‌ای از معرفت و دانش هم با وجود ناامنی مالی، به‌خوبی به انسان فرصت شکوفایی روحی را نخواهد داد. زیرا بر این عقیده‌ام که پول نه تنها چرک دست نیست، بلکه یکی از نعمات بزرگی است که باید در زندگی جریان داشته باشد تا آدمیزاد با سرعت بیشتر و خیال راحت‌تر به اعتلای روح و روانش بپردازد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
به راستی که بی‌کیفیت بودن جغرافیای محل زندگی حتی روی افکار و خاطرات انسان از چنین محیط‌های پستی نیز تأثیر می‌گذارد. چنان‌که حتی خاطرات خوب از چنین جوامعی نیز در لایه‌ای چرک و بی‌روح و بدقواره در ذهن انسان نقش می‌بندد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.»
m-a
طبیعت‌گرایی نوعی گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده شکل گرفت. این جنبش ادبی بر پایهٔ یک واقع‌گرایی خشک و سفت و سخت اجتماعی بنا شده است و واقعیات اجتماع را به همان تندی موجود و به دور احساس‌گرایی و نمادگرایی بیان می‌کند. از نویسندگان معروف این سبک در ادبیات می توان به امیل زولا نویسنده ناتورالیست فرانسوی اشاره کرد.
Marziyeh
«فایدهٔ لذت زندگی چیست، هنگامی که انتهایی حزن‌انگیز در انتظار انسان باشد؟»
Marziyeh
حرفم را خوردم تا ناخواسته اسائهٔ ادبی نکرده باشم.
Marziyeh

حجم

۳۶۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

حجم

۳۶۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

قیمت:
رایگان