بریدههایی از کتاب خدا با توست
نویسنده:جی. پی. واسوانی
مترجم:نوشین حمیدا
ویراستار:طلیعهسادات کمالی
انتشارات:انتشارات کلک آزادگان
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۲ رأی
۴٫۱
(۲۲)
هر تجربهای در زمانی به دست میآید تا ما را در مسیری درست به تکامل برساند. بنا بر این همۀ آنچه را به سویتان میآید، بپذیرید و از آنها دوری نجویید. ما بارها برای گریز از رویدادهای ناخوشایند و به ظاهر دشوار تلاش میکنیم، شاید برای مدت کوتاهی موفق شویم، اما همیشه موفق نیستیم، زیرا در حقیقت وجود آنها برای رشد معنوی ما ضروریست. خداوند میخواهد ما در رویارویی با مشکلات به رشد روحی و معنوی برسیم.
Moon
بدن و ذهن خویش را همواره آرام نگاه دارید. بدون عجله کار کرده و به آرامی با عشق و درستی سخن بگویید. اجازه ندهید هیچ چیز آرامش درونی شما را بر هم زند. دنیا را مانند اقیانوسی تصور کنید که امواج خروشان آن طغیان کرده و خطر غرق شدن، شما را تهدید میکند. آرام باشید و به خدای اقیانوس اطمینان کامل داشته باشید؛ امواج فرو خواهند نشست!
مهسا
باید بدانید که نزدیک شدن افکار پلید ربطی به ما ندارد، اما اگر چنین اندیشهای بتواند بخشی از ذهنمان را اشغال کند، آنگاه مرتکب خطا شدهایم.
در پس هر فکر پلیدی، نیرویی اهریمنی وجود دارد. با اجازه دادن به جایگیری فکری شیطانی در ذهن، گویی خود را با نیروهای سیاه پیوند میدهیم و پیش از آن که هشیار شویم، دنیایی جهنمی برای خویش میآفرینیم.
مهسا
شما سازندۀ تقدیر و معمار سرنوشت خویش هستید. هیچ کس جز خودتان مسؤول شرایط کنونی نیست، زیرا شما در گذشتهای دور یا نزدیک، این زندگی را با افکار و آرزوهایتان بنا کردهاید.
مهسا
پسرک با تعجب گفت: «اما چگونه میتوانید از راهی به سوی بهشت سخن بگویید، در حالی که حتی راه پستخانه را هم نمیدانید؟!»
Anahid
اما نباید از یاد ببریم که بهشت هدف نهایی زندگی نیست. برای مأوا گزیدن در ابدیت باید به فراسوی بهشت و دوزخ گذر کنیم. این جاودانگی، نوعی تفکر است که بعد از تخریب غرور و خودبینی به دست میآید. صوفی ابوسعید گفته است: «هیچ جهنمی، جز غرور و هیچ بهشتی، جز فروتنی وجود ندارد.»
کاربر ۴۶۶۹۰۳۰
بر اساس ارادۀ الهی، هر اتفاقی در زمان مناسب رخ میدهد.
UNKNOWN.........
! روزی که در آن به خواهران و برادران، پرندگان و حیوانات که همۀ آنها مخلوقات خداوند و در آفرینش، خواهران و برادران کوچکتر انسان هستند، یاری نرسانیم، در حقیقت آن روز را از دست دادهایم.
UNKNOWN.........
بیایید زندگی خودمان را بر مبنای سخنان مهم حضرت عیسی مسیح (ع) بسازیم: «رنج امروز، برای امروز کافیست.»
UNKNOWN.........
عشق داشتن به همشهریان و خویشاوندانمان ساده است، اما آیا عاشق بیگانگان نیز هستیم؟ عشق به آنها که ما را تحسین میکنند آسان مینماید، اما آیا آنانی را که موجب اذیت و آزارمان میشوند هم دوست میداریم؟ علاقه به اشخاص پولدار و ثروتمند کاریست بس آسان، اما به مردم فقیر، دون و فرومایه، گمراه، طردشده و درمانده هم به سادگی محبت میکنیم؟ عشق به انسانهای درستکار و پرهیزکار ساده است، اما دزدان، راهزنان، جنایتکاران و گناهکاران هم به آسانی از عشق ما بهرهمند میشوند؟ آیا عاشق گمراهان و زندانیان هم هستیم؟
حسین آقا
ما نیز باید برای شنیدن صدای روحبخش او لحظهای گوش دل فرا داده و هر بامداد با پروردگار رو به رو شویم.
کاربر ۱۲۱۱۱۲۸
«برای انجام یک مراقبۀ آرام، رفتن به کوهها و کنار رودها ضروری نیست، با داشتن افکار آرام، آتش درون خود به خود سرد و خاموش میشود.»
da☾
«جوانی که گریه نکرده، فقط یک موجود وحشیست و پیرمردی که نخندیده، نادانی بیش نیست.»
کاربر ۱۲۱۱۱۲۸
«برخیز، بیدار شو و تا به هدف خویش نرسیدهای، از پای منشین! خداوند، یگانه هدف توست!»
بهار
تسلیم در برابر خواست خدا، سادهترین، مطمئنترین و نزدیکترین راه به خداست.
بهار
«بدون حضور پروردگار، شادی حقیقی وجود نخواهد داشت. آرامش ما در خواست و ارادۀ اوست و هر چه بیشتر با خواست او هماهنگ شویم، روحمان از شادی معنوی سیراب خواهد شد!»
بهار
بنگر! که در قلب تو،
خداوندی مأوا دارد که پادشاه توست.
راه به سوی خدا،
راه عشق است.
به او عشق بورز، نه به خود!
مانند او بیندیش!
راضی به رضای او باش
و او را اطاعت کن!
خود حقیرت را رها کرده
و لذت حقیقی خویش را
در پیشگاه مبارک او بیاب!
بهار
یکی از بزرگترین درسهای زندگی که این پدیدهها به ما میآموزند، بازگشت به سوی خداست که همه چیز به او بستگی دارد.
masnasehi
همه چیز در زمان مقرر و به روشی مناسب روی میدهد. از این رو هر انسانی مانند یک پادشاه زندگی میکند؛ وقتی پادشاه برمیخیزد، همه چیز از پیش به خوبی برای وی آماده است. نیازی به درخواست او نیست، چرا که همۀ احتیاجاتش پیشبینی و فراهم شده است. شما پادشاه هستید! اما چرا چونان شاهزادگان گرسنه و ژندهپوشی که از اصل و نسب سلطنتی خود آگاه نیستند، سرگردانید؟!
masnasehi
روزی یک درویش در رودخانهای شست و شو میکرد که ناگهان تمساحی او را زخمی نمود و خون از پاشنۀ پایش سرازیر شد. به ناچار به سوی ساحل شنا کرد و همواره میگفت: «خدا را شکر! شکر!»
مردی که شاهد این صحنه بود، از رفتار عجیب آن مرد خدا حیرت کرد: «چگونه با وجود زخمی که از حملۀ تمساح برداشتهای، خدا را شکر میکنی؟ برای چه او را سپاس میگویی؟»
درویش با ملایمت پاسخ داد: «خدا را شکر میکنم که در دهان تمساح گرفتار شدم، نه در کام گناه!»
:)
حجم
۷۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۷۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۲۳,۰۰۰
تومان