در بیشتر گزارشهای نظریهٔ شناختی بالینی، شناخت را میتوان به سطوح مختلف تقسیم کرد (کلارک و بک، ۱۹۹۹). افکار خودآیند در اختصاصیترین جایگاه هستند. افکار خودآیند، شناخت لحظه به لحظهای هستندکه بدون تلاش و به طور خود بخودی در پاسخ به موقعیتهای خاص رخ میدهند. آنها به آسانی در دسترس و نشاندهنده شناختهای آگاهانه هستند. نمونههایی از افکار خودآیند عبارتند از: «من در این آزمون مردود خواهم شد.»، «او فکر میکند من واقعاً کسل کننده هستم» یا «من نمیتوانم یک شغل خوب به دست بیاورم.» افکار خودآیند اغلب به صورت منفی تعریف می شوند همراه با فاجعهسازی و شخصیسازی. این افکار از این جهت مهم هستند که هم بر خلق و خوی فرد و هم بر رفتارهای فرد در موقعیتهای مرتبط تاثیرگذار هستند.
هومن