بریدههایی از کتاب تصرف عدوانی
نویسنده:لنا آندرشون
مترجم:سعید مقدم
ویراستار:ناصر زراعتی
انتشارات:نشر مرکز
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۷۹ رأی
۳٫۸
(۷۹)
کلمات سنگِبنای ماندگار و وَزینِ حقایق و نیات نیستند. میتوانند صداهایی باشند که با آنها سکوت را پُر کنند.
همسایه
عشق: فاعل، مفعول، فعل...
venus
هیچ بَعدی وجود ندارد، چون بَعد هم نوعی لحظهٔ حال است، بدونِ توانِ انجام دادنِ کارِ موردِ علاقه
venus
هوگو توضیح داد که قرنها طول کشیده تا طعمِ این ترکیبِ نان، پنیر و انگور جا بیفتد. فقط با چشماندازی چنین بلندمدّت، انسان میتواند در رَوَندِ تکامل، این مزهها را برای گیرندههای چشایی دلپذیر کند.
هرآنچه برای جاافتادن، به زمان نیاز داشت، هوگو را در شگفتی فرومیبُرد.
Hadi
امّا گفت بهترین راهِ یافتنِ دانش، چه در علم چه در هنر، این است که آدم خودش را مجبور کند چیزها را از نو ببیند، صورتها را پس بزند و به بُنمایهٔ آنها نگاه کند و هرگز آنها و ظاهرِ آشکارشان را بهمنزلهٔ پدیدههای بدیهی نپذیرید. اگر میخواهید حرکاتِ انسان را ببینید، به اسکلتش نگاه کنید. اگر میخواهید ستم را ببینید، روشهای ستمکردن را بیابید. تنوعها برای ایناند که نگاه را منحرف کنند. الگو برای همه یکسان است و آغازگاهِ همه پدیدهای است کهن؛ چه برای انسان، چه برای چیزها.
استر گفت این دیدگاه را کاملاً میپذیرد که اصول ساختاری وحدتبخش بنیادینی برای همهٔ هَستی وجود دارد. پرسش این است که تا کجا باید نقدِ موجودیت این اصول و برهانهای ضدِّ آن را پذیرفت؟
wraith
صندلی بهمنزلهٔ صندلی، بدن بهمنزلهٔ بدن.
استر اشاره کرد که بهاین ترتیب، هوگو راهش را از بخشهایی از روشنفکران که مدّتها پیش تمامِ اَشکالِ جهان شمول بودن و ماهیت مشترک جهان شمول برای انسان را کنار گذاشتهاند، بهطرزی ناامیدکننده جدا میکند. چنین روشنفکرانی میگویند درکِ رایج از مفهوم جهان شمول انسان نمیتواند چیزی باشد جُز مردِ سفیدِ بورژوای اروپایی. صندلی بهمنزلهٔ صندلی هم وجود ندارد، چرا که صندلی هم محصولی غربی و متعلق به دورانِ خاصی است. و بدن بهمنزلهٔ بدن (که او حرفش را میزند) الگوی فاشیستی بدن است.
هوگو در موردِ حرفهای استر اظهارِنظر نکرد،
wraith
در رابطهٔ نزدیک، آدم نمیخواهد دروغ بگوید. دروغ ـ دستِکم در لحظه ـ صفاتِ انسانی را از بین میبَرَد. دروغ مثلِ زِره است. وقتی وسوسهٔ دروغ گفتن هست و انسان دروغ نمیگوید، مثلِ برهنه شدن است.
زهره عالیپور
عذاب کشیدن را راحتتر تحمّل میکرد تا ملالت را... تنهایی را بر وِرّاجی با دیگران ترجیح میداد. نه اینکه خوشوبِشکردن با مردم را دوست نداشت... خوش و بِشهای معمولی خیلی نیرو میبُردند و او را کاملاً خسته میکردند.
زهره عالیپور
میگویند قطعِ رابطه همیشه سنگین است، امّا کسی که عاشقِ کسِ دیگری است، بهطورِ واقعی غمگین نیست. آدم ممکن است احساسِ گناه کند و از تنگنای پیشِ رو بهراسد و در رنجِ آنکس که تَرک شده شریک باشد، امّا عاشقی تام و تمام است. حتی تمامیتخواه است. همهٔ کارها و فکرهای انسان را دربرمیگیرد. از این رو، نیروی ویرانگرِ آن پوشیده میمانَد.
زهره عالیپور
عشق باعث میشود آدم نگاهِ سنجشگرانه و نیروی قضاوتش را از دست بدهد.
زهره عالیپور
تقلیدِ طبیعیبودن دشوارترین کارست. در طبیعیبودن، نوعی بیخیالی تقلیدنکردنی هست. ادا و اطوارهای زیادی بهوضوح دیده میشوند و احمقانه بهنظر میرسند، امّا تلاش برای سرپوش نهادن بر احساسات این مزیت را دارد که ناظر نمیتواند با اطمینان بداند که در ذهنت چه میگذرد.
زهره عالیپور
در زندگی، لحظههایی هست که حضورِذهن برای آینده تعیینکننده است؛ لحظههایی سنگین که یک آن بیشتر دوام نمیآوَرَند. پس از آن، همه چیز خیلی دیر است.
زهره عالیپور
چیزی را گزارش میداد که کسی نپرسیده بود، چون میخواست چیزی را پنهان کند که هیچکس نمیدید.
زهره عالیپور
آنها میتوانستند دربارهٔ مسائلِ اساسی با هم بحث کنند و از راهِ گفتوگو، موجبِ بالیدنِ یکدیگر شوند. قرار نبود هیچچیز تغییر کند. فقط باید رشد میکردند و غنا مییافتند.
واقعیت فقط گام به گام تحقق مییابد. راهِ دیگری وجود ندارد.
زهره عالیپور
و گفت: «هرگز غریبهای چنین عمیق و با دقّت مرا درک نکرده.»
زهره عالیپور
«کسیکه جامعه و آسیبپذیری انسان را در این هستی بیرحم در هنرش نادیده میانگارد، شایسته نیست خود را هنرمند بنامد.»
زهره عالیپور
زندگی در نهایت، چیزی نیست جز دورکردنِ ملال و دلزدگی،
زهره عالیپور
بارها مجبور شده بود بپذیرد که واژهها دقیق نیستند و نیز ایدهها و فکرها حتی زمانی که بهکمکِ تجربه و زبانی سامانمند شکل میگیرند، به آن میزان که بهنظر میرسند، قابلِاعتماد نیستند.
زهره عالیپور
وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده، تنش احساسِ راحتی میکند. برعکس، وقتی عشق بیپاسخ میمانَد، تن احساس میکند وَزنَش سهبرابر شده است.
زهره عالیپور
روشن است که مردم میتوانند بدونِ گفتوگوهای جالب زندگی کنند. نیازِ اوّلیهٔ آنها همصحبتی تنانه نیست، بلکه آزادی از رنج است؛ آزادی از رنج همیشه مقدم است بر ارزش و معنا؛ آزادی از رنج را بهقیمتِ ملال و سستی میخرند.
Maede N
حجم
۱۵۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۵۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۵۰%
تومان