ساکنِ منطقه عقل
چه میداند که
عشق، در لحظه اقامت دارد.
Saeedeh Heydarian
این روزها
با هرچه دمخور میشوی
با هر که میجوشی؛
تکثیرِ تنهایی است.
Saeedeh Heydarian
دو خط شعر هم راضیام میکند
و حتّی همین خطخطیهای غمگین.
tabasom
برّه باشی
گرگ روحت میشوند
گرگ باشی
حسّ تنهایی شکارت میکند.
tabasom
هر که باران باشد
روی چشم همۀ پنجرهها جا دارد.
tabasom
من آن تختهسنگم
که افتاده از کوه
نه حسّی که با بوتهها خو بگیرم
نه تابی
که با حجم تنهایی خود...
tabasom
تو بخند
تا سراسیمه شود
بوی بهار.
Zara
بی تو
اسم تمام کوچههای شهر
دلتنگی است.
Zara
گاه یک تلنگر است عشق
خط به رویِ راههای رفته میکشد
یادمان میآورد که رسم و راه چیست.
مثل شیوۀ تلفّظ صحیح واژهای که
سالهاست اشتباه گفتهایم.
ELNAZIOR
ساکنِ منطقه عقل
چه میداند که
عشق، در لحظه اقامت دارد.
ELNAZIOR
معمار این خیابان
عاشق نبوده است.
هر روز بیتو میروم از این پیادهرو.
:)
حوض را گره زدم به ماه
ماه شد
حال هرچه آب بود،
رو بهراه شد.
:)
من دلم پوسید
بوسهای، سطری، سلامی، خندهای، چیزی!
مهران کاسبوطن
هیچ لبخندی نیست
که به یک ذهنیت ساده
مسیرش برسد
پُشت هر بارانی
مِه سنگینی هست.
tabasom
وقتی که فرمان میرسد: ساکت!
فریاد، حقّ ماست
وقتی که میگویند:
از «دوستت دارم» بپرهیزید
عاشق شدن، تکلیف انسانهاست.
tabasom
حسودان همان بِه
چشمها را بپوشند
عشق بارانیِ ما
باب طبع تماشاچیان نیست.
tabasom
گاهی
مجبور میشوی که ببندی دریچه را
تا خاطرات خوب بمانَد برای تو.
tabasom
عاشقان را دوست میدارم
و دروغ عاشقان را نیز
آنچنان زیبا که گویی باورش دارند.
tabasom
کاش میشد که بگویی: باران
و ببارد باران...
tabasom
خدا را
بیا در کنار خودت
احتمالِ مرا بیشتر کن!
tabasom