بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جام جهانی در جوادیه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب جام جهانی در جوادیه اثر داوود امیریان

بریده‌هایی از کتاب جام جهانی در جوادیه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۲ رأی
۴٫۴
(۵۲)
سیاوش و بچه‌ها در پارک بودند. همه هیجان داشتند. بابک، که از هیجان چند بار خون‌دماغ شده بود، گفت: «بچه‌ها، ما داریم جهانی می‌شویم!»
یا فاطمه زهرا (س)
«راستی یک مربی احتیاج داریم.» یوسف گفت: «خُب، اینکه معلوم است کی باشد!» همه نگاهش کردند. یوسف خنده‌خنده گفت: «"حمید برتی فوگتس".» ـ چی؟ حمید بع‌بعی!
یا فاطمه زهرا (س)
محمدعلی دستی به موهای ژل‌زده‌اش کشید و گفت: «بنویسید یک دوره مسابقه به مناسبت گرامیداشت ایام تابستانی برگزار می‌شود!» رشید و امیر و سعید پقی زدند زیر خنده. مصطفی گفت: «معلومه چه می‌گویی؟ گرامیداشت ایام تابستانی! مگر ایام تابستانی فوت کرده برایش مسابقه برگزار کنیم؟»
یا فاطمه زهرا (س)
سالن پر از فریاد و تشویق شد: «ایران، ایران، ایران، ایران!»
یا فاطمه زهرا (س)
حمید برتی فوگتس گفت: «قرار نشد تو کار من دخالت کنید. من خودم می‌دانم چطوری تیم‌های هم‌گروهمان را آنالیز کنم.» امیر گفت: «آنالیز دیگه چیه؟» حمیدرضا خنده‌کنان گفت: «یعنی مقابل مادرتان لیز نخورید. به زبان ترکی آنا یعنی مادر، لیز هم که همان لیزخوردن خودمان است.»
یا فاطمه زهرا (س)
ـ بزک نمیر بهار می‌آد کمبزه با خیار می‌آد! سیاوش خنده‌خنده گفت: «این دیگر ترجمه‌بشو نیست.»
جوان خراسانی | javan khorasani
کار کجاست آقاسیاوش؟ من اجازه‌ی اقامت ندارم. اگر مأموران اداره‌ی مهاجرت بفهمند که امثال من اینجا کار می‌کنیم، می‌گیرندمان و می‌فرستند افغانستان. مهندس هم این را می‌داند و تا می‌تواند از ما کار می‌کشد و حقوق کم می‌دهد. به کسی هم نمی‌توانیم شکایت کنیم.
:)
اکرم‌خانم رفت طرف روشویی و به صورتش آب زد. وقتی برگشت چشمانش سرخ شده بود. ـ خُب پسرهای نازنینم، سیاوش قراره فردا مرخص بشه. دوست دارم هرچی میوه و شیرینی توی یخچال هست، بخورید تا چیزی جا نماند. مردش هستید؟ یوسف خیسی چشمانش را گرفت و خندید: «تا رشید هست غصه نخورید. خُب رشیدجان، حمله؟»
جوان خراسانی | javan khorasani

حجم

۱۹۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۱۹۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۹,۰۰۰
۴۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد