بریدههایی از کتاب آری به زندگی در کشاکش ناملایمات
۳٫۲
(۵۵)
مسئله این است آن شخص با توجه به جایگاهی که در آن قرار دارد، چگونه جای خالی خود را پر میکند و به ایفای نقش میپردازد. تحقق یافتن زندگی یک فرد به بزرگی اقداماتی که وی انجام میدهد بستگی ندارد؛ بلکه فقط به پُر شدن حلقه او بستگی دارد.
در قلمروی زندگی هر فرد که منحصر به خود اوست، تکتک انسانها غیرقابل جایگزین و منحصربهفرد هستند. این اصل در مورد همه صدق میکند. وظایفی که زندگی برعهده هر شخص میگذارد تنها مختص اوست و فقط خودِ اوست که ملزم به انجام آن است. آن شخصی که حلقه (نسبتاً) بزرگتر خود را بهطور کامل پر نکرده است در مقایسه با کسی که قسمتهای نزدیکتر این حلقه را بهطور کافی رنگ کرده است، احساس ناکامی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
کاربر ۲۳۰۷۳۴۳
ازنظر ویکتور فرانکل نفس زندگی باارزش بوده و هیچچیزی نمیتواند جای زیستن را بگیرد. آنچه فرانکل میگوید تبعات فلسفی بسیاری دارد. هیچکس نمیتواند به دلیل اعتقاد یا بینش متفاوت، جان دیگری را بگیرد چون هیچ اعتقادی برتر از زیستن نبوده و همین بزرگترین معنای زیستن است.
یا صاحب الزمان
رنج واژهای است که عمیقترین جنبههای انسانی را در برگرفته. ما بهعنوان یک انسان رنج میبریم.
یا صاحب الزمان
در فرایند بیماری رنج بدترین چیزی است که وجود بیمار را تسخیر میکند و امید همان رهایی از رنج است.
Raana
زندگی بهنوعی وظیفه است؛ یک تعهد فردی و سترگ. قطعاً در زندگی شادمانی و سرور نیز وجود دارد؛ اما نمیتوان آن را تعقیب کرد، نمیتوان وجود سرور را «اراده» کرد، بلکه باید بهطور خودبهخودی به وجود آید و درواقع بهطور خودبهخودی هم انگیخته میشود؛ درست مثل پیامدی که در نتیجه چیزی حاصل میشود: خوشبختی نباید و نمیتواند، بههیچوجه و هرگز هدف باشد، بلکه تنها میتواند نتیجه باشد؛ ماحصل تحقق آنچه در شعر تاگور وظیفه نامیده شد و ما در ادامه بر آن خواهیم بود تا آن را دقیقتر تعریف کنیم. درهرحال، همه تقلای انسان برای خوشبختی، به این معنا محکوم به شکست است.
سورینام
انسان منزلت خاص خود را داراست- انسان هرگز نباید وسیلهای برای رسیدن به هدف قرار گیرد. اما در حال حاضر در نظام اقتصادی چند دهه اخیر، بیشتر افرادِ مشغول به کار صرفاً به ابزار تبدیل شدهاند. آنها به ابزارهای صرف برای زندگی اقتصادی تنزل داده شدهاند. این دیگر کار نبود که وسیلهای برای رسیدن به هدف، وسیلهای برای زندگی یا در حقیقت غذایی برای زندگی- به شمار میرفت، اینک انسان، زندگیاش و انرژی حیاتی او، «قدرت انسانی» او بود که به ابزار و وسیلهای برای هدف تبدیل شد.
سورینام
شاید به نظر آید که کار یک پزشک درمان انسانهاست. چنین پنداشتی البته که درست است و هر پزشکی با این هدف وارد رشته پزشکی میشود، برای تحقق آن سالها تحصیل کرده و آموزش میبیند؛ اما زمانی که در طبابت پیش برود و بیشازپیش با رنجی که بیماران میکشند آمیخته و عجین گردد، روحش صیقل میخورد و متوجه میشود که مهمترین کار پزشک کمک به بیمار برای یافتن معنایی در زندگیاش است. معنایی که به رنجهایش پایان داده و آنها را برایش تحملپذیر سازد.
simplefunction
اکنون باید از خود بپرسیم: با فرض اینکه بهقدر کافی بر همهچیز واقف بودیم تا با اطمینان کامل نهتنها در مورد درمانناپذیری موقت بلکه دائم صحبت کنیم، در آن صورت چه کسی به پزشک حق ستاندن جان یک بیمار را میدهد؟ اصلاً آیا جامعه، پزشک را برای کشتن مردم به کار گرفته؟ آیا وظیفه پزشک این نیست تا هر زمان قادر به التیام نباشد، از بیمار مراقبت کند؟ (این موضوع که بیشتر بیمارستانهای روانپزشکی صراحتاً مؤسسات درمان و مراقبت یا نهادهای درمانی و مراقبتی نامیده میشوند، تصادفی نیست.) چنین پزشکی، یقیناً قاضیِ مسئله «بودن و نبودنِ» افراد بیماری که نزد او به امانت سپرده شدهاند یا حتی خودشان را به او سپردهاند، نیست.
1984
یک پزشک خوب، که همه ما او را بهعنوان یک انسان خوب نیز میشناسیم، همیشه سعی میکند از عینیتگرایی دور شده و به نگرش انسانی نزدیک شود. هرچه رویکرد او خبر از عینیتر شدن دهد (و این اتفاق هم میافتد، بهویژه در مواجهه با بیماریهای روانی)، بیشتر خود را تحت فشار خواهد گذاشت تا به رویکرد انسانی بازگردد؛ فقط اگر گهگاهی از خودش بپرسد: «بسیار خوب، این موردی است از اسکیزوفرنی. حالا اگر من جای او بودم چه میکردم؟» با طرح این پرسش دیگر داستان کاملاً متفاوت میشود که در اینجا قصد نداریم آن را بیش از این موردبررسی قرار دهیم.
1984
بهوضوح به یاد دارم، آن زمان بهعنوان پزشک بیمارستان، کشیکم را میگذراندم و به آن مرد در آخرین غروب زندگیاش سر زدم. همینطور که داشتم از کنار تخت او میگذشتم با اشاره مرا صدا زد. بهسختی گفت صبح آن روز طی شیفت قبل پزشک دستیار قبل بهطور اتفاقی شنید که پروفسور جی. داشت دستور میداد که به بیمار در آخرین ساعات زندگیاش مورفین تزریق شود تا رنج قریبالوقوع مرگ دردآور برایش آسان شود. او ادامه داد ازآنجاییکه حالا با دلیل میداند که امشب به آن نقطه میرسد، از من خواست تا در آن لحظه و در همان ملاقات تزریق را انجام دهم تا پرستار شب مجبور نباشد فقط بهخاطر او مرا صدا زده و مزاحم خوابم شود. این مرد در آخرین ساعات زندگیاش همچنان سعی میکرد تا بهجای اینکه «مزاحم» دیگران شود زحمت کمتری به آنها بدهد!
1984
افراد دیندار از منظر معنای زندگی، به لحاظ «درک وجودی» خود را از دیگر افراد متمایز و متفاوت قلمداد میکنند. دینداران در مقایسه با افرادی که زندگی خود را صرفاً بهعنوان وظیفه میبینند، گامی فراتر نهادهاند. آنها علاوه بر آن وظیفه، مأموریتی را تجربه میکنند که مقدم بر وظیفهشان، به آنها حس یک نوع تکلیف را میدهد- موجودی الهی! بهبیاندیگر، افراد دیندار زندگی خود را بهسان رسالتی الهی تلقی میکنند.
بهطور خلاصه درباره پرسش «ارزش» زندگی چه میتوانیم بگوییم؟ دیدگاهی که خود را به ما مینمایاند شاید به مناسبترین حالت ممکن در سخنان هِبِل بیان شده که میگوید: «زندگی چیزی نیست؛ بلکه فرصتی برای انجام چیزی یا کاری است!»
1984
امروزه این اشتیاق شدید به مصرفگرایی که عاری از هرگونه معنای متعالیتر یا مقصود باطنی است به نگرش غالب در دنیا تبدیل شده است.
علاوهبر آن باید اشاره کنیم که نظام اقتصادی کنونی منجر به افول کرامت انسانی شده است. سیستمی که در چند دهه گذشته- پیش از آنکه فرانکل سخنرانیهای خود را ایراد کند- زنان و مردان شاغل را به «ابزار صرف» تنزل داده و آنها را به «وسایلی» برای کسب درآمد برای شخص دیگری فرو کاسته بود. فرانکل این امر را توهین به کرامت انسان میدانست و معتقد بود یک انسان هرگز نباید به ابزاری برای رسیدن به هدف تبدیل شود.
1984
ناتوانی در رنج کشیدن بهخودیخود نشانه بیماری است.
sh.tavakoli
اگر زندگی دارای معناست، پس رنج هم باید معنا داشته باشد.
sh.tavakoli
فرانکل از منظر بینش بهموقع و مغتنم دیگری، متوجه نوعی دیدگاه ماتریالیستی شد که مردم را به طرز احمقانهای بهسمت مصرفگرایی و تمرکز روی خرید کالای بعدی سوق میدهد. این وضعیت نمونه اعلای زندگی پوچ است. به تعبیر او زندگیای که در آن بدون هیچگونه تفکر و اندیشهای درباره اخلاق، صرفاً در حال «مصرف با ولع» هستیم. امروزه این اشتیاق شدید به مصرفگرایی که عاری از هرگونه معنای متعالیتر یا مقصود باطنی است به نگرش غالب در دنیا تبدیل شده است.
sh.tavakoli
اشتاوب بیرحمی و نفرت را مورد مطالعه قرار داده و دریافته بود یکی از ریشههای رویگردانی از چنین شرارتهایی، انتخاب ندیدن و ندانستن از سوی شاهدان است. این عدم آگاهیِ مردم از سوی مجرمان نوعی تأیید ضمنی تلقی میشود. درصورتیکه اشتاوب مشاهده کرده بود اگر بهجای صرفِ ناظر بودن، اعتراضی در برابر آن بیرحمیها صورت میگرفت ارتکاب چنین ظلمهایی از سوی تبهکاران دشوارتر مینمود.
sh.tavakoli
اشتاوب بیرحمی و نفرت را مورد مطالعه قرار داده و دریافته بود یکی از ریشههای رویگردانی از چنین شرارتهایی، انتخاب ندیدن و ندانستن از سوی شاهدان است. این عدم آگاهیِ مردم از سوی مجرمان نوعی تأیید ضمنی تلقی میشود. درصورتیکه اشتاوب مشاهده کرده بود اگر بهجای صرفِ ناظر بودن، اعتراضی در برابر آن بیرحمیها صورت میگرفت ارتکاب چنین ظلمهایی از سوی تبهکاران دشوارتر مینمود.
sh.tavakoli
به تعبیر فرانکل سه روش اصلی برای تحقق معنا در زندگی افراد وجود دارد. نخست عملی همچون خلق یک اثر، خواه اثر هنری یا کاری عاشقانه؛ چیزی که پس از ما نیز باقی مانده و تأثیر آن دوام داشته باشد. دوم آنکه معنا میتواند در قدردانی و تحسین طبیعت، آثار هنری و یا بهطور ساده در عشق ورزیدن به مردم تجلی یابد. فرانکل به این جمله کییرکگارد استناد میکند که درِ خوشبختی همیشه رو به بیرون باز میشود. سومین راه تحقق معنا در زندگی در این نهفته است که فرد در رویارویی با محدودیتهای ناگزیر امکانات زندگیاش ازجمله مواجهه با مرگ خود و تحمل سرنوشت هولناکی همچون اردوگاههای کار اجباری، چگونه خود را سازگار میکند و از خود چه واکنشی نشان میدهد. بهطور خلاصه زندگی ما از کنشهای ما، عشق ورزیدن و رنج کشیدن معنا مییابد.
sh.tavakoli
«اگر من به فکر خودم نباشم، چه کسی به فکر من است؟ اگر من به فکر دیگران نباشم، چه هستم؟ و اگر اکنون نه، پس کِی؟»
sh.tavakoli
«خانمها و آقایان! حزب سوسیالیست ملی جنون نژادی را باب کرد، اما اگر نظر من را بخواهید تنها دو نژاد واقعی وجود دارد: نژاد مردمان شریف و نژاد مردم ناشریف و این شکاف نژادی در همه ملتها، احزاب و انواع گروهها وجود دارد. مردم شریف همیشه در اقلیت بودهاند و احتمالاً برای همیشه نیز در اقلیت باقی خواهند ماند. اما خطر در جای دیگری در کمین است. خطر آنجاست که دستگاه سیاسی همین مردم ناشریف را به سمت خط مقدم تشویق میکند و بهاینترتیب اجازه میدهد تا عنصری منفی کنترل ملت را به دست گیرد. خطر واقعی در اینجا نهفته است. از آغاز هیچ ملتی از این تهدید در امان نیست.
1984
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۵۰%
تومان