بریدههایی از کتاب چهارهزار هفته
۳٫۱
(۸۴)
یکی از جنبههای مهم رویکرد تدریجیگرایی افراطی، که خلاف جهت توصیههای رایجِ بهرهوری است، این است که حاضر باشید هر گاه زمان کار روزانهتان تمام شد، دست از کار بکشید، حتی اگر همچنان پُر از انرژی باشید و احساس کنید هنوز میتوانید کلی کار انجام دهید. اگر تصمیم گرفتهاید برای کاری پنجاه دقیقه وقت صرف کنید، بعد از اتمام پنجاه دقیقه بلند شوید و دست از کار بکشید. چرا؟ چون همانطور که بویس توضیح میدهد، میل به ادامهدادن کار «شامل عنصر بزرگی از بیصبری ناشی از تمامنکردن کار و به اندازهٔ کافی پُربازده نبودن و هرگز زمان بهتری برای کار پیدانکردن است.»
me
یکی از جنبههای مهم رویکرد تدریجیگرایی افراطی، که خلاف جهت توصیههای رایجِ بهرهوری است، این است که حاضر باشید هر گاه زمان کار روزانهتان تمام شد، دست از کار بکشید، حتی اگر همچنان پُر از انرژی باشید و احساس کنید هنوز میتوانید کلی کار انجام دهید. اگر تصمیم گرفتهاید برای کاری پنجاه دقیقه وقت صرف کنید، بعد از اتمام پنجاه دقیقه بلند شوید و دست از کار بکشید. چرا؟ چون همانطور که بویس توضیح میدهد، میل به ادامهدادن کار «شامل عنصر بزرگی از بیصبری ناشی از تمامنکردن کار و به اندازهٔ کافی پُربازده نبودن و هرگز زمان بهتری برای کار پیدانکردن است.»
me
به همین ترتیب، براون میگوید که ما معتادانِ سرعت هم باید سرمان به سنگ بخورد. باید تسلیم شویم. باید تسلیم این حقیقت شویم که امور بیچونوچرا مدتزمان خاصی به خود اختصاص میدهند و ما نمیتوانیم با سریعتر کارکردن استرس و اضطراب خود را فروبنشانیم، چون دست ما نیست که سرعت جهان را طبق نیازمان کم و زیاد کنیم و هرچه سریعتر حرکت کنیم، بیشتر احساس خواهیم کرد که باید در حرکت باشیم.
me
«این فرصتِ زمانی دادهشده به ما آنچنان سریع و در یک چشم به هم زدن میگذرد که همگی جز اندک افرادی، تازه وقتی خود را برای زندگیکردن آماده میبینیم، درمییابیم که زندگیمان خاتمه یافته است.»
azar
هیچکدام از ما نمیتوانیم بهتنهایی جامعهای را که روی بهرهوری، حواسپرتی و سرعت بیانتها بنا شده از بین ببریم. اما درست همین جا، درست همین الآن، میتوانید این توهم را کنار بگذارید که اینها میتواند برایتان خوشبختی بیاورد.
Shabnam Salami
میانگین عمر انسان بهطرز مضحک، ترسناک و توهینآمیزی کوتاه است. اما این دلیل نمیشود که مدام ناامید و مستأصل باشیم یا همیشه اضطراب داشته باشیم که چطور از عمر محدودمان بیشترین استفاده را ببریم. این موضوع باید آرامش روحی ما را موجب شود. میتوانید بالأخره از امیدداشتن به چیزی که همیشه ناممکن بوده دست بردارید: امید به اینکه آدمی بهینه، بینهایت توانا، از لحاظ عاطفی شکستناپذیر و کاملاً مستقل شوید. آدمی که عرفاً قرار بوده باشید. آن وقت است که میتوانید آستینها را بالا بزنید و در عوض کاری را شروع کنید که شکوهمندانه امکانپذیر است.
بهرام
واقعیت این است که تلاش برای در لحظه بودن بیشتر از اینکه آرامشبخش باشد توانفرسا است و از قرار معلوم تلاشکردن برای داشتن بهترین تجربه از وقایعِ لحظهٔ حاضر صد درصد به شکست منجر میشود.
Anahita Jafarzadeh
هرچه بیشتر برای آینده برنامهریزی کنید، بابت عدمقطعیتهای باقیمانده که همیشه وجود خواهند داشت مضطربتر میشوید؛ هرچه بیشتر بر زمان خود مسلط شوید، تنهاتر میشوید.
Anahita Jafarzadeh
بهرهوری تلهای بیش نیست. کارآمدترشدن فقط باعث عجولترشدن میشود و هرچه بیشتر کار کنید، کارهای بیشتری روی سرتان خراب میشود.
Anahita Jafarzadeh
آنچه لازم است اراده برای مقاومت در برابر کسب تجربیات بیشتر و بیشتر است، چون آن راهبرد فقط به حس تجربهنکردن بسیاری از چیزها منجر میشود.
کاربر mhmd.merikhi
اگر دچار اعتیاد به الکل شده باشید، دوستان دلسوز ممکن است سعی کنند مداخله کنند و شما را به مسیر سالمتر زندگی هدایت کنند، اما اعتیاد به سرعت معمولاً در جامعه تشویق میشود. دوستان شما احتمالاً بهخاطر «باانگیزهبودن» شما را تشویق خواهند کرد.
me
با سریعتر و سریعترشدن جهان به این باور رسیدهایم که خوشبختی ما یا امنیت مالی ما از توانایی ما در کارکردن یا انجامدادن کاری با سرعت فرابشری تبعیت میکند. بابت عقبافتادن از بقیه دچار استرس میشویم. به همین ترتیب، برای فرونشاندن و تسکین این استرس و داشتن حس کنترل بر زندگیهایمان سریعتر حرکت میکنیم.
me
آدمهای بااستعداد، با شغلهای باکلاس و درآمد بالا که آنقدر به زندگی دائم در حرکت و جنبوجوش عادت کرده بودند که پنجاه دقیقه نشستن در مطب روانشناسی برایشان دردناک بود. خیلی طول نکشید که براون دریافت حس اضطرار آنها نوعی خوددرمانی بود؛ کاری که برای حس نکردن چیز دیگری انجام میدادند. یکی از بیماران در پاسخ به این توصیه که بهتر است کمی روند زندگیاش را آرام کند به او گفت: «بهمحض اینکه سرعتم را کند میکنم، استرس وجودم را فرامیگیرد و دنبال چیزی میگردم که این حس را از من دور کند.» رفتن سراغ گوشی هوشمند، نوشتن و انجامدادن فهرست کار، کارکردن با دستگاهها در باشگاه بدنسازی، همه و همه روشهایی در سبک زندگی سریع است که همچون راههایی برای اجتناب عاطفی عمل میکنند.
me
وقتی کمی زمان خالی پیدا میکنند و سعی میکنند در آن کتاب بخوانند، میبینند چقدر در انجامدادن این کار بیصبرند. پارکس مینویسد: «مشکل پرتشدن حواس نیست. مشکل این است که میخواهیم حواسمان پرت شود.» داستان این نیست که ما خیلی سرمان شلوغ است یا خیلی زود حواسمان پرت میشود، بلکه مشکل این است که نمیخواهیم بپذیریم مطالعه فعالیتی است که برنامهٔ زمانی خاص خودش را دارد. نمیتوانید سرعت خواندنتان را بیشتر کنید و همچنان تجربهٔ خواندن معناداری داشته باشید. میشود گفت این فعالیت به میل ما به کنترل زمان رضایت نمیدهد. به عبارت دیگر و مشترک با بسیاری از جنبههای دیگر زندگی که مایل نیستیم اعتراف کنیم، مطالعهٔ درستودرمان همانقدر که وقت میگیرد وقت میگیرد.
me
ستیا در کتابش، راهنمایی فلسفی برای میانسالی، نقل میکند که داشت به چهلسالگی نزدیک میشد که اولین بار حس مورمورکنندهٔ تهیبودن را تجربه کرد. بعدها متوجه شد این حس نتیجهٔ زندگی کارمحور بود که بهجای فعالیتهای ناهدفمند، فعالیتهای هدفمند زیادی در خود داشت که هدف اولشان تکمیل و اتمام کارها و دستیابی به نتایج خاصی بود. او مقالات فلسفی بسیاری در مجلات منتشر کرد تا عضو هیئتعلمی شود. عضو هیئتعلمی شد تا به اعتبار حرفهای و امنیت مالی و شغلی برسد. برای رسیدن به این اهداف به دانشجویان تدریس کرد تا مدرک بگیرند و مسیر حرفهای خودشان را پیدا کنند. به عبارت دیگر، او از همین مشکلی که اینجا از آن بحث کردیم رنج میبرد: وقتی رابطهٔ آدم با زمان تقریباً صد درصد ابزاری است، لحظهٔ اکنون کمکم معنایش را از دست میدهد و منطقی است که این حس بهشکل بحران میانسالی خود را بروز دهد
me
پیادهروی در روستا مانند گوشکردن به موسیقی محبوب یا شبی جمعشدن با دوستان برای گفتوگو نمونهٔ خوبی از چیزی است که کیرن ستیای فیلسوف آن را «فعالیت ناهدفمند» مینامد؛ یعنی فعالیتی که ارزشش از نتیجه یا هدف غایی آن گرفته نشده است. نباید هدف شما «انجامدادن و تمامکردن» پیادهروی باشد.
me
مفهوم فعالیت ناهدفمند نشاندهندهٔ این است که راه دیگری وجود دارد که شوپنهاور ممکن است نادیده گرفته باشد؛ راهی که ممکن است راهحلی جزئی برای مشکل ابزاریشدن زندگی باشد. مثلاً، میتوانیم فعالیتهایی را برای نفسِ خودِ این فعالیتها وارد زندگی روزمرهمان کنیم؛ یعنی بخشی از زمان خود را صرف انجامدادن فعالیتهایی کنیم که تنها هدف از انجامدادنشان همان انجامدادنشان باشد.
me
در چنین عصری، صد درصد تضمین شده است که اگر بخواهید حقیقتاً استراحت کنید ــ بهجای اینکه بخواهید برای دوِ دهکیلومتر تمرین کنید یا با هدف رسیدن به روشنبینی معنوی به کلاس مراقبه بروید ــ ابتدا بهشدت احساس ناراحتی و ناخوشایندی خواهید داشت. اما این ناراحتی نشان از این ندارد که «نباید» این کار را بکنید، بلکه نشانهٔ این است که بیشک «باید» این کار را بکنید.
me
م. ولی باز بااینحال، هنگام ناراحتی از هرآنچه شبیه هدردادن وقت است، حسی نهچندان متفاوت از اشتیاق به رستگاری جاودان در وجودمان احساس میکنیم. تا وقتی هر ساعت روز را با نوعی کوشش و تقلا طی کنیم، همچنان این باور را در خودمان میپرورانیم که اینهمه کوشش ما را به جایی میرساند، به آیندهٔ خیالیای پُر از کمال، به بهشتی که در آن همهچیز به روال است، زمان محدود دیگر مشکل نیست و دیگر بهخاطر انجامدادن کارهای بیشتر برای توجیه وجودمان عذابوجدان نداریم.
me
خیلیها استیل را برای عادات کاری «خفن» ش تحسین کردند. اما مطمئناً درک وجود یک مشکل جدی در این نوع نظم روزانه دور از ذهن نیست: مشکلِ ناتوانی ذاتی در خودداری از استفادهٔ بهینه از زمان. در واقع، استیل خودش ظاهراً اقرار کرده که از بهرهوری بهمنزلهٔ روشی برای اجتناب از مواجهه با احساسات دشوار استفاده میکند.
me
حجم
۲۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان