بریده‌های کتاب دو ولگرد
۴٫۷
(۹)
تجربه باعث بدبینی‌اش نسبت به دنیا شده بود. ‌اما هنوز کاملا ناامید نشده بود.
Mohammad
در دنیا هیچ شهری از لحاظ نشاط و تحرک و هیجان به پای پاریس نمی‌رسد.
پویا پانا
‌لنه‌هان پس از خوردن غذا حس بهتری داشت، کمتر از زندگی خسته بود، از لحاظ روحی هم کمتر خود را شکست خورده می‌دید. ‌هنوز هم می‌شد در گوشه دنجی بنشیند و زندگی را به خوشی بگذارند فقط کافی بود با دختر ساده لوحی که اندکی وضع مالی‌اش خوب باشد، مواجه شود.
پویا پانا
دوست داشتم می‌رفتم و به او نگاه می‌کردم اما شهامتش را نداشتم. ‌
zohreh
اگر کسی طالب سعادت است باید از دوبلین برود. ‌در دوبلین کاری از پیش نمی‌رفت.
پویا پانا
‌اگر او نمرده بود به اتاق تاریک و کوچک پشت مغازه می‌رفتم و می‌دیدم که در صندلی دسته دار خود کنار آتش نشسته و نزدیک است که در پالتویش خفه شود.
zohreh
همه چیز در پاریس حال خوبی دارد. ‌اعتقاد دارند که باید از زندگی لذت برد. ‌فکرش را نمی‌کنی حق با آن‌ها باشد اگر بخواهی مزه زندگی را واقعا بچشی باید به پاریس بروی
zohreh
برای ‌اولین بار در عمرش خود را از مردمی که از کنارشان می‌گذشت، مهمتر حس می‌کرد. ‌اولین بار بود که روحش نسبت به خفگی و بی روحی کوچه داپل طغیان می‌کرد. ‌
zohreh
گاه از این ترس خود، برای لذت بردن بهره می‌برد.
zohreh
‌اکنون هیچ خاطره‌ای از گذشته را به همراه نداشت؛ زیرا که ذهنش از شادی اکنون آکنده شده بود. ‌
zohreh

حجم

۴۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۴۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد