بریدههایی از کتاب شازده کوچولو
۴٫۵
(۲۰۹۶)
اگر آدم گذاشت اهلیش کنند بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد.
وحید خاکپور
شازده کوچولو گفت: ــ کمکم دستگیرم میشود. یک گلی
هست که گمانم مرا اهلی کرده باشد.
وحید خاکپور
روباه گفت: ــ آدمها این حقیقت را فراموش کردهاند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به آنی که اهلی کردهای مسئولی. تو مسئول گلتی...
شازده کوچولو برای آنکه یادش بماند تکرار کرد: ــ من مسئول گلمم.
آنا جمشیدی
بزرگترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمیتوانند از چیزی سر درآرند.
کاربر ۱۴۲۱۰۰۶
روباه گفت: ــ معلوم است. تو الآن واسه من یک پسربچهای مثل صدهزار پسر بچهی دیگر. نه من هیچ احتیاجی به تو دارم نه تو هیچ احتیاجی به من. من هم برای تو یک روباه هستم مثل صدهزار روباه دیگر. اما اگر منو اهلی کردن هر دوتامان به هم احتیاج پیدا میکنیم. تو برای من میان عالم موجود یگانهیی میشوی من برای تو.
محمدپوریا
جایی را که بودند خوش نداشتند؟
سوزنبان گفت: ــ آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد.
farzane
گفت: ــ مردم سیارهی تو ور میدارد پنج هزار تا گل را تو یک گلستان میکارند، و آن یک دانهیی را که پیاش میگردند آن میان پیدا نمیکنند...
گفتم: ــ پیدایش نمیکنند.
ــ با وجود این، چیزی که پیاش میگردند ممکن است فقط تو یک گُل یا تو یک جرعه آب پیدا بشود...
farzane
ــ همهی مردم ستاره دارند اما همهی ستارهها یک جور نیست: واسه آنهایی که به سفر میروند حکم راهنما را دارند واسه بعضی دیگر فقط یک مشت روشناییِ سوسو زناند. برای بعضیها که اهل دانشند هر ستاره یک معما است واسه آن بابای تاجر طلا بود. اما این ستارهها همهشان زبان به کام کشیده و خاموشند. فقط تو یکی ستارههایی خواهی داشت که تنابندهیی مثلش را ندارد.
farzane
جز با چشمِ دل هیچی را چنان که باید نمیشود دید. نهاد و گوهر را چشم سر نمیبیند.
حسن
شازده کوچولو گفت: ــ سلام!
فروشنده گفت: ــ سلام.
این بابا فروشندهی قرصهای ضد تشنگی بود. خریدار هفتهیی یک قرص میانداخت بالا و دیگر تشنگی بیتشنگی.
شازده کوچولو پرسید: ــ اینها را میفروشی که چی؟
فروشنده گفت: ــ باعث صرفهجویی کلی وقت است. کارشناسهای خبره نشستهاند دقیقآ حساب کردهاند که با بالا انداختن هر کدام از این قرصها هفتهیی پنجاه و سه دقیقه وقت صرفهجویی میشود.
ــ خب، آن وقت آن پنجاه و سه دقیقه را چه کار میکنند؟
ــ هر چی دلشان بخواهد...
شازده کوچولو تو دلش گفت: «من اگر پنجاه و سه دقیقه وقتِ زیادی داشته باشم خوش خوشک میروم به طرفِ یک چشمه...»
MasoudTM64
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه