به خاطر آدم بزرگهاست که من این جزییات را در بابِ اخترک ب ــ ۶۱۲ برایتان نقل میکنم یا شمارهاش را میگویم چون که آنها عاشق عدد و رقماند وقتی با آنها از یک دوست تازهتان حرف بزنید هیچ وقت ازتان دربارهی چیزهای اساسیاش سؤال نمیکنند که. هیچ وقت نمیپرسند «آهنگ صداش چهطور است؟ چهبازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ پروانه جمع میکند یا نه؟» ـ
میپرسند «چند سالش است، چندتا برادر دارد؟ وزنش چهقدر است؟ پدرش چهقدر حقوق میگیرد؟» و تازه بعد از این سؤالها است که خیال میکنند طرف را شناختهاند.
☆...○●arty🎓☆
خُب پس خودت را محاکمه کن. این کار مشکلتر هم هست. محاکمه کردن خود از محاکمه کردن دیگران خیلی مشکلتر است. اگر توانستی در موردِ خودت قضاوت درستی بکنی معلوم میشود یک فرزانهی تمام عیاری.
هرکول پوآرو
مردم سیارهی تو ور میدارد پنج هزار تا گل را تو یک گلستان میکارند، و آن یک دانهیی را که پیاش میگردند آن میان پیدا نمیکنند...
mani
ــ یک گل هم دارم.
ــ نه نه، ما دیگر گلها را یادداشت نمیکنیم.
ــ چرا؟ گل که زیباتر است.
ــ برای اینکه گلها فانیاند.
غوطہور🪐🌱🌊
اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت: ــ چیزی است که پاک فراموش شده. معنیش ایجاد علاقه کردن است.
Elhamtarang
«گل من فانی است و جلو دنیا برای دفاع از خودش جز چهار تا خار هیچی ندارد، و آن وقت مرا بگو که او را تو اخترکم تک و تنها رها کردهام!»
Elhamtarang
گمان کنم شازده کوچولو برای فرارش از مهاجرت پرندهها استفاده کرد.
کارM.S.Miri
چه دیار اسرارآمیزی است دیارِ اشک!
کارM.S.Miri
یکبار شش سالم که بود تو کتابی به اسم قصههای واقعی ـ که دربارهی جنگلِ بکر نوشته شده بود ـ تصویر محشری دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانی را میبلعید. آن تصویر یکچنین چیزی بود.
تو کتاب آمده بود که: «مارهای بوآ شکارشان را همینجور درسته قورت میدهند. بیاینکه بجوندش. بعد دیگر نمیتوانند از جا بجنبند و تمام شش ماهی را که هضمش طول میکشد میگیرند میخوابند.»
این را که خواندم، راجع به چیزهایی که تو جنگل اتفاق میافتد کلی فکر کردم و دستآخر توانستم با یک مداد رنگی اولین نقاشیم را از کار درآرم. یعنی نقاشی شمارهی یکم را که اینجوری بود:
مریم
شازده کوچولو در آمد که: ــ آدمها!... میچپند تو قطارهای تندرو اما نمیدانند دنبال چه میگردند. این است که بنا میکنند دور خودشان چرخک زدن.
غوطہور🪐🌱🌊