بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شازده کوچولو | صفحه ۵۸ | طاقچه
۴٫۵
(۲۰۹۶)
به خاطر آدم بزرگ‌هاست که من این جزییات را در بابِ اخترک ب ــ ۶۱۲ برای‌تان نقل می‌کنم یا شماره‌اش را می‌گویم چون که آن‌ها عاشق عدد و رقم‌اند وقتی با آن‌ها از یک دوست تازه‌تان حرف بزنید هیچ وقت ازتان درباره‌ی چیزهای اساسی‌اش سؤال نمی‌کنند
asghar
بزرگ‌ترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمی‌توانند از چیزی سر درآرند. برای بچه‌ها هم خسته‌کننده است که همین‌جور مدام هر چیزی را به آن‌ها توضیح بدهند.
محمد تابان
شازده کوچولو بار دیگر به تماشای گل‌ها رفت و به آن‌ها گفت: ــ شما سرِ سوزنی به گل من نمی‌مانید و هنوز هیچی نیستید. نه کسی شما را اهلی کرده نه شما کسی را. درست همان جوری هستید که روباه من بود: روباهی بود مثل صدهزار تا روباه دیگر. او را دوستِ خودم کردم و حالا تو همه‌ی عالم تک است.
مهدی
اخترکی را سراغ دارم که یک آقا سرخ رویه توش زنده‌گی می‌کند. او هیچ وقت یک گل را بو نکرده، هیچ وقت یک ستاره را تماشا نکرده، هیچ وقت کسی را دوست نداشته، هیچ وقت جز جمع زدن عددها کاری نکرده. او هم مثل تو صبح تا شب کارش همین است که بگوید: «من یک آدم مُهمّم! من یک آدم مُهمّم!» این را بگوید و از غرور به خودش باد کند. اما خیال کرده: او آدم نیست، یک قارچ است!
مهدی
اگر همه‌ی این عذرها کافی نباشد اجازه می‌خواهم این کتاب را تقدیم آن بچه‌یی کنم که این آدم بزرگ یک روزی بوده. آخر هر آدم بزرگی هم روزی روزگاری بچه‌یی بوده (گیرم کم‌تر کسی از آن‌ها این را به‌یاد می‌آورد.) پس من هم اهدانامچه‌ام را به این شکل تصحیح می‌کنم: به لئون ورث موقعی که پسربچه بود آنتوان دوسنت اگزوپه‌ری
sarah
گفت: ــ چه‌کار داری می‌کنی؟ میخواره با لحن غمزده‌یی جواب داد: ــ مِی می‌زنم. شازده کوچولو پرسید: ــ مِی می‌زنی که چی؟ میخواره جواب داد: ــ که فراموش کنم. شازده کوچولو که حالا دیگر دلش برای او می‌سوخت پرسید: ــ که چی را فراموش کنی؟ میخواره همان طور که سرش را می‌انداخت پایین گفت: ــ سرشکسته‌گیم را.
sjamshid97
انگار از پیشنهادم جا خورد، چون که گفت: ـ ببندمش؟ چه فکرها! ـ آخر اگر نبندیش راه می‌افتد می‌رود گم می‌شود. دوست کوچولوی من دوباره غش‌غش خنده را سر داد: ـ مگر کجا می‌تواند برود؟ ـ خدا می‌داند. راست شکمش را می‌گیرد و می‌رود... ـ بگذار برود... اوه، خانه‌ی من آن‌قدر کوچک است! و شاید با یک‌خرده اندوه درآمد که: ـ یک‌راست هم که بگیرد برود جای دوری نمی‌رود...
MasoudTM64
به خاطر آدم بزرگ‌هاست که من این جزییات را در بابِ اخترک ب ــ ۶۱۲ برای‌تان نقل می‌کنم یا شماره‌اش را می‌گویم چون که آن‌ها عاشق عدد و رقم‌اند وقتی با آن‌ها از یک دوست تازه‌تان حرف بزنید هیچ وقت ازتان درباره‌ی چیزهای اساسی‌اش سؤال نمی‌کنند که. هیچ وقت نمی‌پرسند «آهنگ صداش چه‌طور است؟ چه‌بازی‌هایی را بیشتر دوست دارد؟ پروانه جمع می‌کند یا نه؟» ـ می‌پرسند «چند سالش است، چندتا برادر دارد؟ وزنش چه‌قدر است؟ پدرش چه‌قدر حقوق می‌گیرد؟» و تازه بعد از این سؤال‌ها است که خیال می‌کنند طرف را شناخته‌اند.
مشکات
ــ حقش بود به حرف‌هاش گوش نمی‌دادم. هیچ وقت نباید به حرف گل‌ها گوش داد. گل را فقط باید بویید و تماشا کرد. گلِ من تمام اخترکم را معطر می‌کرد گیرم من بلد نبودم چه جوری از آن لذت ببرم.
ویرا
چه خانه باشد چه ستاره، چه کویر، چیزی که اسباب زیبایی‌ش می‌شود نامریی است!
ka'mya'b

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۹ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۹ صفحه