- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب آتوسا
- بریدهها
بریدههایی از کتاب آتوسا
۴٫۵
(۲۵۰)
ما مردم بدینگونه داوری میکنیم، یا سپیدِ سپید، یا سیاهِ سیاه. آن هم در زمانی که همگی خاکستری هستیم.
B-vafa
زندگی تلاشی است برای نزدیک کردن آنچه هست، به آنچه آرزو داری.
ali
ـ دلتان شکست؟
ـ دلی که خریدار ندارد، شکسته و نشکستهاش یکی است.
|قافیه باران|
مردهای ایرانی، دربارهی زنانشان نهادی بسیار حسود دارند. آنان بسیار نگران آنند که چشم بیگانه بر بانوانشان نیافتدپلوتارک (تمیستوکلس، بند ۳۶)
💚💜F.T.M.H💜💚
داشتن خواهری مهربان در زندگی، میتواند یکی از بزرگترین بخششهای اهورامزدا باشد
B-vafa
گوهرهای تابان و ستونهای سر به آسمان کشیده که در کاخها دیده میشد
آســاره
امیدوارم آشکارا، هر آنچه در دل دارید با او در میان نگذارید. زیرا شنیدهام مردها بهای دلداری که آسان به دست میآید، نمیدانند.
شیلا در جستجوی خوشبختی
ما در پشت پردهها سربازان را میزاییم و بزرگ میکنیم. روزی هم که مردیم همه چیز به پایان میرسد. گویی از روز نخست به جهان نیامدهایم.
💚💜F.T.M.H💜💚
آمدن و رفتن ما به این جهان چه سودی خواهد داشت، هنگامیکه هرچه بر سرمان میآید خاموش بایستیم و دم بر نیاوریم؟
B-vafa
مردی زمینی، ناز شما را تا بهشت خریدار است.
خیر کثیر
من از راه مهر ورزیدن به مردم، به مهر بیکرانه پیوستم.
یا حیدر کرار
در کشور ما صدها فرمانروا میآیند و میروند تا یکی داریوش باشد
خیر کثیر
چرا پیشینیان ما، واژهی همسر را برگزیدهاند. چرا آن را همتن نگفتهاند. شاید پایه را بر آن نهاده باشند تا در اوج گرفتن، بال پرواز هم باشیم. آنگاه داریوش ایستاد و در چشمان آتوسا نگریست و گفت:
ـ شاهدخت! در این راه همسر و همراه من میشوید؟
hananeh
نوک هیچ پیکان و نیزهای به بلندپروازی قلم نخواهد رسید.
💚💜F.T.M.H💜💚
خوشبختی شاید همان دمی باشد که با دلی سرشار از زندگی و چهرهای ناشناس در میان کوچهای پر رفت و آمد، گام برمیداری و به ندای مهرآمیز، گوش میسپاری. شاید فراسوی این آب و باد و خاک، آتشی باشد که دل و دریافت را آگاهانه به زبانههایش میسپاری. هر چند که میدانی در دیار دلشدگان راهی برای بازگشت نیست و هر دلسوختهای که پای در این کوی نهاد از دست رفت و بینشان شد. خوشا به آنان که همراهی دلخواه یافته و آفرین
الی
رسانههای هر دو سو تلاش میکنند تا رویدادها را به سود خود دگرگون و وارونه نمایش دهند. در پایان نیز، هر دوسو پیروز و سرافرازند و کشتهشدگان قهرمان!!
💚💜F.T.M.H💜💚
نمیدانید، با تنی که خسته نیست و روانی ناامید به بستر رفتن، چه رنجی در پی دارد. تا نیمه شب بیهوده در بستر میچرخم و خوابم نمیبرد. هنگامیکه چشم میگشایم، خورشید در میان آسمان است و من با تنی سست و سری گران، نمیدانم روز تازهای را که در برابرم گسترده شده، با چه بهانهای به شب رسانم.
💚💜F.T.M.H💜💚
از خودم میپرسم تا چه زمانی این روز و شبهای یکسان میآیند و میروند و فرجام زندگیم چگونه خواهد بود؟
Nika
آرزویی ندارم. باور و گرایشی برایم نمانده. هر راهی که میروم به پوچی میرسد. از خودم میپرسم تا چه زمانی این روز و شبهای یکسان میآیند و میروند و فرجام زندگیم چگونه خواهد بود؟ همچون چرخهای گردونه به دور خود میچرخم. میخورم و مینوشم تا زنده بمانم و زندگی کنم تا بخورم و بیاشامم. گردونه به پیش میرود و من به جایی نمیرسم. هستیام به سان سنگریزهای است که در ژرفای جویبار به فراموشی سپرده شده. آب از کنارم گذر میکند و درونم را تر نمیکند و مرا از آن گل و لایی که همه را در بر گرفته بیرون نمیکشد.
💚💜F.T.M.H💜💚
بیشتر مردم دوست دارند رفتارهای شناخته شدهی گروهشان را داشته باشند. چرا که این رفتارها بارها آزموده شده و شکست و سرخوردگی در آن کم است.
💚💜F.T.M.H💜💚
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۷۵,۰۰۰۵۰%
تومان