- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب آتوسا
- بریدهها
بریدههایی از کتاب آتوسا
۴٫۵
(۲۵۰)
ـ اگر سخنان ما پیوسته سبب شگفتی کسانی شود که پیرامون ما زندگی میکنند، چه باید کرد؟
پدر دانست هنگام به پرواز درآمدن اندیشهی فرزندش فرا رسیده. پس پاسخ داد:
ـ آیا سخنانی که پیش از این هزاران بار شنیدهاید شما را شگفتزده میکند؟
ـ نه.
ـ شما از گفتاری که برای نخستین بار میشنوید، به شگفت میآیید. دخترم! این را بدان که انسانهای هوشیار توانایی به زبان راندن سخنان تازه را دارند. همین نوآوریها، جهان را به جنبش وا میدارد. پیگیری رفتارها و باورهایی که پیش از این بدان خو کردهایم، هنری به شمار نمیآید.
Zahrayaqubi
زندگی تلاشی است برای نزدیک کردن آنچه هست، به آنچه آرزو داری.
Zahrayaqubi
پدرشان کورش که همچون پدران دیگر گرایش نداشت دخترش را در کنار بیگانگان ببیند او را با برادرش همراه کرده بود. پدر به او سپرده بود تا آموختههایش را به آتوسا بیاموزد، بدون آنکه او را از اسب به زمین بیاندازد و یا زور بازویش را به رخ شاهدخت بکشد. در کنار خواهرش با هر کسی همنشینی نکند و هر گفتار نامناسبی را بر زبان نیاورد. همچنین بگذارد که گاهی خواهر پیروز میدان باشد که منش پهلوانی تنها در داشتن چنگ پولادین نیست و پهلوان کسی است که همراه تن ورزیده، شکیبا و فروتن باشد.
Z.B
جانور ما را نخواهد شناخت و در برابر زندگیش سپاسگزاری نخواهد کرد. با این همه جان او را میبخشیم و دشت و کوه را از شکوه زیبایی او پاک نمیکنیم.
Zahrayaqubi
هیچکس از سرنوشت و آینده آگاه نیست و زیبایی زندگی در تلاش و تکاپویی است که برای نزدیک کردن آرزوهای درونی به جهان پیرامون انجام میشود.
Arezu
داریوش با آگاهی از آنکه زندگی در جهان گیتی، روزی به پایان میرسد و او همیشه زنده نخواهد بود تا از جانش سپری در برابر کسانی که بدو امید بستهاند بسازد، سرنوشت و آیندهی مردم را به اهورامزدا سپرد و از آن مَهِست فروتنانه خواهش کرد که سرزمینش را در برابر دشمن، دروغ و خشکسالی بپاید.
Arezu
بازندهی میدان هستی میشویم آنگاه که مهر ورزیدن را که تنها بهانهی زیستن است و پیشکشی اهورایی است در پیمانهی گیتی میریزیم و درخشندگیاش رابه خاک میآلاییم.
Arezu
زندگی تلاشی است برای به هم رساندن آرزوهای درون با جهان پیرامون.
Arezu
از یاد مبرید که پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک با یکدیگر پیوند دارند.
راحله فلاح
او میتواند نگارهی هر کسی باشد که بالهای اندیشه و نوآوریش را به سوی پرواز و پیشرفت گشوده است (۱) و آرزو دارد از چرخش روزمرگی و خور و خوابی که دست و پاگیر شده رهایی یابد (۲) با نیروی سه شاهپر اندیشهی نیک، گفتار نیک و کردار نیک به جایگاه شایستهی خود برسد. (۳) دستهایش نشان دهندهی آن است که ما تنها خداوند را ستایش میکنیم (۴) و با او پیمان میبندیم (۵).
راحله فلاح
آتوسا گفت:
ـ گمان میکنم بهتر باشد به جای یورش فرهنگی، از ریزش فرهنگی بهراسیم. ریزش زمانی رخ میدهد که ما زیر پای خودمان را تهی از دستآوردهای پیشینیان و نوآوریهای امروزمان کنیم. در آن هنگام درون چالهای ژرف و تاریک گرفتار میآییم و فرهنگهای بالاتر، در چالهی خودساختهی ما ریزش میکنند.
راحله فلاح
ـ واژهی ابد را شنیدهاید؟ به معنای بیپایان و همیشگی است.
ـ چرا؟
ـ از این رو که دلبستگیهایم را به سنگهایش سپردهام.
🍀BAHAR🌴
میگویند بودم هنر نیست، هستم هنر است. میگویم در پی آن بودنهای جانانه است که اینجا هستم.
🍀BAHAR🌴
همچنانکه زبانمان در گفتن بسیاری از دریافتها ناتوان است، دستهایمان هم در نگارش، باز میماند. چه کس میتواند درد یک بیمار، ترس یک انسان پای چوبهی دار و یا زبانه کشیدن دلهایی که در پناه چهاردیواری به یکدیگر میرسند را در بند واژگان، به روی دفتر و پوست کشد. اینها تنها ۴۲ نشانهاند، همین و بس. برای رسیدن به آنچه در جهان میگذرد، نیاز به زبانی خاموش و دلی روشن داریم.
🍀BAHAR🌴
هنگامیکه ازگنجینهی درون ناآگاهیم، بهسان ابزاری در دست این و آن، داد وستد میشویم. همهی آنچه در زندگی به ما سپرده شده، تنها برای راهیابی به ژرفای درون کارایی دارند. زیرا ما پا در این جهان نهادهایم تاآهنگ خویش را بیابیم و بسُراییم. برپا داشتن این پرده که در تواناییهای ما میگنجد، بهانهی آفرینش است.
🍀BAHAR🌴
بانو پرین میگوید مرز بین دلدادگی، دیوانگی و روشنبینی به باریکی یک تار موست. اگر تاکنون از پلههای دلدادگی و دیوانگی گذر کرده باشم، امیدی هست که روزگاری به روشنایی بپیوندم. درآن هنگام مرده و زندهام یکی است، چراکه در بهشت گام نهادهام.
🍀BAHAR🌴
برانوش گفت:
ـ آیا نگران یورش فرهنگی بیگانگان نیستید؟
آتوسا گفت:
ـ گمان میکنم بهتر باشد به جای یورش فرهنگی، از ریزش فرهنگی بهراسیم. ریزش زمانی رخ میدهد که ما زیر پای خودمان را تهی از دستآوردهای پیشینیان و نوآوریهای امروزمان کنیم. در آن هنگام درون چالهای ژرف و تاریک گرفتار میآییم و فرهنگهای بالاتر، در چالهی خودساختهی ما ریزش میکنند.
🍀BAHAR🌴
هنگامیکه کسانم را از دست دادم، دریافتم مرگ چندان هراسانگیز نیست تا برای زنده ماندن به خواری تن سپارم. پاسخ من این است: مرا از سنگ نساختهاند و در سینهام چیزی به نام دل میتپد که باید به ندایش گوش سپرد.
🍀BAHAR🌴
ـ با هم از این پل باریک میگذریم. در این سو، دیگر هیچ چیزی به جا نمانده. هرچه هست در آن سوی رودخانهی خروشان چشم به راه ماست. ترس و دودلی هرگز مردم را رها نمیکند. اگر به آنها میدان دهید، شما را از پای خواهند انداخت. درست است که بار سنگینی بر شانهی شماست. با این همه چارهای نیست. باید زیر این بار از پلی که مرز بودن و نبودن ماست، بگذریم.
ارتیستونه گفت:
ـ و اگر به راه نادرست رفتیم چه خواهد شد؟
ـ اگر آموختید راه بروید، میتوانید برگردید و راه تازهای را بیازمایید و اگر به نشستن خو کردید، زندگیتان دستاوردی درست یا نادرست نخواهد داشت.
🍀BAHAR🌴
خاری که بر دست مینشیند بیرون میآید و دردش را فراموش میکنیم. داد از آن زخمی که بر دل مینشیند و سرایش را رها نمیکند.
🍀BAHAR🌴
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۷۵,۰۰۰۵۰%
تومان