بریده‌هایی از کتاب نجواگر

وقتی قرار است با چیز وحشتناکی روبه‌رو شوی، بهتر است هرچه زودتر اتفاق بیفتد. هر چقدر هم که وحشتناک باشد، بالاخره، باید پیش بیاید و زودتر مواجه شدن با آن این حسن را دارد که مدام در ذهنت تصورش نمی‌کنی.

می‌دونی چرا نمی‌ذارم هیچ اتفاقی برات بیفته؟ چون حتی وقتی با هم دعوا می‌کنیم، بازم همدیگه رو خیلی دوست داریم.

کاش اینجا بودی. به هزار و یه دلیل، اما الان، فقط به این خاطر که تنهایی از پسش برنمی‌آم.

کاش اینجا بودی. به هزار و یه دلیل، اما الان، فقط به این خاطر که تنهایی از پسش برنمی‌آم.

در واقع، بچه‌ها بیشتر از جانب اعضای خانوادهٔ خودشان و پشت درهای بسته مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. دنیای بیرون ممکن است ترسناک و تهدیدآمیز به نظر برسد، اما حقیقت این است که بیشترِ غریبه‌ها آدم‌های معقولی‌اند و خانه می‌تواند از هر جای دیگری خطرناک‌تر باشد.

همیشه می‌گفت معذرت‌خواهی و توضیح دادن بیشتر برای خود آدم‌هاست تا دیگران

اگه همه می‌تونستن خدا رو ببینن، اون وقت، چند نفر دیگه به کلیسا می‌رفتن؟

اجزای داخل وجودش شکسته و خرد بودند، اما از بیرون، شبیه هدیه‌ای بود که با دقت کادوپیچ شده و تنها وقتی صدای اجزای شکستهٔ داخلش درمی‌آمد که تکانش می‌دادی.

وقتی قرار است با چیز وحشتناکی روبه‌رو شوی، بهتر است هرچه زودتر اتفاق بیفتد. هر چقدر هم که وحشتناک باشد، بالاخره، باید پیش بیاید و زودتر مواجه شدن با آن این حسن را دارد که مدام در ذهنت تصورش نمی‌کنی.

دنیای بیرون ممکن است ترسناک و تهدیدآمیز به نظر برسد، اما حقیقت این است که بیشترِ غریبه‌ها آدم‌های معقولی‌اند و خانه می‌تواند از هر جای دیگری خطرناک‌تر باشد.