بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر ماه | صفحه ۷ | طاقچه
کتاب دختر ماه اثر سارا عرفانی

بریده‌هایی از کتاب دختر ماه

نویسنده:سارا عرفانی
امتیاز:
۴.۰از ۱۶ رأی
۴٫۰
(۱۶)
همه چیز به خواست و مشیت پروردگار برمی‌گردد. غم به دلت راه نده
هدی✌
ابراهیم هم سر درد دلش باز شد: «مگر سندی بن شاهک نبود که کنیزی را در زندان به سراغ پدر فرستاد تا او را آزار دهد و میان مردم بدنام کند، تا بگویند امام شیعیان هم با دیدن کنیز زیبارو دل و دین از کف داده است!» خدیجه صدای گریه‌اش بلندتر شد و گفت: «بس کن ابراهیم! حالا چه وقت این حرف‌هاست؟» ابراهیم بی‌توجه به حرف خواهر ادامه داد: «پدر که تمام مدت در زندان مشغول مناجات بود، حتی نیم نگاهی به آن کنیز نکرد. وقتی مأموران آمدند، کنیز را در سجده دیدند که سبحانک یا قدّوس می‌گفت... مگر می‌شود در کنار امام بود و از او تأثیر نگرفت... مگر می‌شود تا محل رفت و آمد ملائکه رفت و دست خالی برگشت... آن زن رقاصه هم دست از گناه شست و به عبادت خدا مشغول شد اما این جاهلان سرانجام کار خود را کردند و پدر را به شهادت رساندند.
هدی✌
فاطمه سر بلند کرد. خود را به مادر رساند. در آغوشش جا گرفت و تازه صدای گریه‌اش بلند شد. نجمه‌خاتون به سرش دست کشید و آرام گفت: «گریه کن دخترکم! گریه کن عزیزکم که یتیمی بد دردی است... هرگز فراموش نمی‌کنم، آن زمان که آقایم مرا از آن مرد برده فروش خرید. انگار بعد از سال‌ها سختی و تنهایی، تکیه گاهی محکم پیدا کرده بودم. سرورم آن قدر مهربان بود، آن قدر آرام و صبور بود که فقط می‌خواستم تا آخر عمر کنارش بمانم و خدمتش را بکنم. وگرنه من کجا و همسری امام شیعیان کجا؟»
هدی✌
این خانواده همیشه به تقدیر الهی راضی بوده است.
هدی✌
حمیده‌خاتون به امام موسی کاظم گفت: «پسرم! نجمه‌بانو زنی است که بهتر از او ندیده‌ام. در این مدت که نزد من بوده است، دریافتم که چیزی از نجابت و اخلاق و ادب کم ندارد. به وعدهٔ الهی ایمان دارم و می‌دانم که از او فرزندانی شایسته متولد خواهد شد که مایهٔ مباهات خاندان ما و خشنودی خداوند خواهند بود.»
هدی✌
حمیده خاتون آرام گفت: «فقط همین قدر بدان که پسرم تو را به اذن پروردگار از آن مرد برده‌فروش خریداری کرده است. قرار است مدتی مرا همراهی کنی و پس از آن به عقد پسرم، موسی بن جعفر، درآیی.»
هدی✌
احساس می‌کرد بهشتی که تا آن روز وصفش را شنیده بود، همان‌جاست؛ در چشمان مهربان آن مرد، در صدای ملکوتی‌اش و در لبخندی که گاه گاه به لب می‌آورد.
هدی✌

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
۴,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد