بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر ماه | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب دختر ماه اثر سارا عرفانی

بریده‌هایی از کتاب دختر ماه

نویسنده:سارا عرفانی
امتیاز:
۴.۰از ۱۶ رأی
۴٫۰
(۱۶)
خدیجه گفت: «اینها مدعی شده‌اند که محمد ـ نعوذ بالله ـ فرزند برادرم، علی، نیست. خیزران چه روح بزرگی دارد که زیر بار این حرف‌ها کمر خم نمی‌کند. خدایش حفظ کند.»
هدی✌
فاطمه گفت: «خیزران هم عروس امام است، هم همسر امام و هم این‌طور که در احادیث از پدرانم نقل شده، مادر امام... کم سعادتی نیست. خدا حفظش کند. در کرامت و بزرگی مانند او ندیده‌ام. الحق که لیاقت این همه را داشته است.»
هدی✌
محمدِ دو ساله، تنها فرزند امام رضا، نیز در باغ می‌چرخید و به پدر کمک می‌کرد. خدیجه انگورها را در آب رودخانه شست. چشم از محمد برداشت و به خواهرها گفت: «قربانش بشوم! با این سن و سال کم، به جای اینکه بازی کند از آن زمان که آمده‌ایم دارد به برادرانم کمک می‌کند.»
هدی✌
فاطمه چون آب، پاک و بی‌آلایش بود؛ به کسی بدی نمی‌کرد، برای کسی بد نمی‌خواست و جز آنچه رضای خدا بود، انجام نمی‌داد. اینها را ولیّ خدا بهتر از هر کسی درک می‌کرد و برای همین، او را معصومه خطاب کرده بود.
هدی✌
فاطمه گردن‌بند و دست‌بندش را درآورد. بعد، برخاست و در مقابل برادر ایستاد. دست‌ها را به سوی او گرفت و آرام گفت: «تو جان بخواه علی‌جان! گوشواره و خلخال که ارزشی ندارد. همه فدای یک لبخند تو حضرت امام، حضرت برادر!»
هدی✌
آن ساعات چه بر عمّه جانم زینب گذشت... فقط خدا می‌داند... به خیمه‌ها حمله کردند... معجر از سر زنان کشیدند و گوشواره از گوش دختران. بمیرم که به پیشانی قرص قمر بنی‌هاشم عمود آهنین زده بودند و او جان در بدن نداشت تا از حرم آل‌الله دفاع کند. بمیرم که مولایمان سیّدالشهدا را سر بریده بودند وگرنه تا جان به تن داشت، با تن چاک چاک و تیر خورده هم نگذاشت حرامی‌ها به خیمه‌ها حمله کنند
هدی✌
نجمه‌خاتون بی‌اختیار به یاد روز عاشورا افتاد؛ آن زمان که سر از بدن اباعبدالله جدا کردند و به سوی خیمه‌ها حمله ور شدند. عبا از سر زنان کشیدند و گوشواره از گوش دختران... اشک را سرازیر نشده، از گوشهٔ چشم پاک کرد و طوری که سایر زنان بشنوند گفت: «فدای قلب پر درد زینب جانم بشوم که بعد از شهادت عبّاس بن علی و سیّدالشهدا تمام تکیه‌گاه و پشتیبان خود را از دست دادند. بمیرم برای آن لحظه‌های غروب عاشورا، که هیچ پشت و پناهی نداشتند و مجبور بودند از شرّ قوم ظالمین در بیابان فرار کنند. بمیرم برای دخترکان معصوم و بی‌پناه که در صحرا خار به پایشان رفت و کسی نبود به فریادشان برسد.»
هدی✌
عزّت و ذلّت بندگان دست خداست.
هدی✌
قوی باش و به خدا توکل کن
هدی✌
فاطمه قدری گلاب در آب ریخت؛ آن را به هم زد و گفت: «آبروی ما به خاطر اشتباه یک نفر نمی‌ریزد.»
هدی✌

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
۴,۵۰۰
۵۰%
تومان