بریدههایی از کتاب حسرت
۲٫۸
(۴۷)
همهچیز در زندگی به این بستگی دارد که بهجای تغییر ترجیح میدهیم چهکار کنیم.
Shiva Shahmohammadi
انسانها وقتی برای ما واقعی میشوند که ما را سرخورده میکنند؛ اگر سرخوردهمان نکنند، تنها شخصیتهایی خیالی هستند. جریان از این قرار است: اگر دیگران به میزان کافی سرخوردهمان کنند، برایمان واقعی میشوند؛ یعنی تبدیل میشوند به افرادی که میتوانیم با آنها تعامل داشته باشیم. اگر ما را بیش از حد سرخورده کنند، بیش از حد واقعی میشوند؛ به عبارتی، افرادی که به ستوهمان میآورند و ناگزیریم به ایشان آسیب برسانیم. اگر خیلی کم سرخوردهمان کنند ایدئالیزه میشوند، میشوند شخصیتهای تخیلی و شخصیتهای آرزوهایمان؛ اگر بیش از اندازه ما را سرخورده کنند، شیطانی و اهریمنی میشوند، میشوند شخصیتهای کابوسهایمان.
judyshirlley
ما ترجیح میدهیم که همهچیز را نابود سازیم تا اینکه اجازه دهیم دیگران تغییرمان دهند، چراکه خاطرهٔ ما از اینکه چطور افراد خاصی در بدو زندگیمان تغییرمان دادهاند بسیار پررنگ است
Shiva Shahmohammadi
در کمدی، انسانها از آنچه میخواهند قدری به دست میآورند، اما در تراژدی انسانها اغلب متوجه میشوند که خواستهشان راه به جایی نمیبرد و با پیش رفتن داستان، از آنچه که فکر میکردند میخواهند، کمتر و کمتر نصیب میبرند.
niloufar.dh
«هر بهبودی در جامعه تنها تاحدی میتواند جلوی هدر رفتن توان انسان را بگیرد؛ هدر رفتن حتی در یک زندگی موفق، و حس تنهایی و تکافتادگی حتی در یک زندگی سرشار از صمیمیت نیز عمیقاً حس میشوند، و این حس، حس اصلی تراژدی است.»
niloufar.dh
فرار از سرخوردگی «متضمن این است که بهجای اینکه به کمک اندیشه و تفکر از تجربه درس بگیرید، دانای کل بودن را انتخاب کنید».
Reza.golshan
تراژدی روایت انسانهایی است که به خواستههایشان نرسیدهاند، اما داستان همهٔ آنهایی که به خواستههایشان نرسیدهاند، تراژیک به نظر نمیآید. در کمدی، انسانها از آنچه میخواهند قدری به دست میآورند، اما در تراژدی انسانها اغلب متوجه میشوند که خواستهشان راه به جایی نمیبرد و با پیش رفتن داستان، از آنچه که فکر میکردند میخواهند، کمتر و کمتر نصیب میبرند. بهواقع هم آنچه قهرمان تراژیک میخواهد و هم اینکه چگونه آن را میخواهد است که او را به نابودی میکشاند و در نهایت، بههمراه دشمنان و تمام همراهانش از بین میبرد.
Yasamin Bahari
شناخت دیگران، در اصطلاح روانکاوی، میتواند یک سازوکار دفاعی محسوب شود، دفاع در برابر تصدیق واقعاً وجود داشتنِ دیگران، و آن چیزی که وجود دیگران را از برای آن میخواهیم.
آرزو
قرار نیست از این دالان خارج شویم و شادمانه زیست کنیم، بلکه محکوم به شکست خواستههایمان هستیم، و از قضا پذیرش همین شکست است که مقدمات رضایتمندی را فراهم میسازد. رضایتمندی، نه به معنای تاموتمام آن بلکه به معنای پذیرش ناممکن بودن تحقق میل.
Shiva Shahmohammadi
تفکر و اندیشه کردن همان چیزی است که سرخوردگی را قابل تحمل میکند، و سرخوردگی است که تفکر را ممکن میسازد. اندیشیدن بهجای اجتناب از سرخوردگی، آن را تعدیل میکند، زیرا ابزاری است که از طریق آن میتوانیم از مرحلهٔ احساس سرخوردگی پا به مرحلهای بگذاریم که درنگ کنیم و ببینیم چهکاری میتوانیم برای سرخوردگیمان انجام دهیم و چنان کنیم. آنچه فروید «کنش آزمایشی در فکر» مینامدو شاید ما بتوانیم آن را تصور بنامیمما را بهسمت کنش واقعی در واقعیت میکشاند.
Reza.golshan
این سرخوردگی است که موجب میشود ما خلاق، چارهساز و در فرازوفرود باشیم
Reza.golshan
همانطور که فروید هم میگوید، ما بهندرت میتوانیم بفهمیم که چه چیزِ لطیفه ما را به خنده میاندازد. به همین صورت، بهندرت پیش میآید که واقعاً بفهمیم که چه چیزی در یک فرد دیوانه ما را آزار میدهد. اما کاملاً به نظر میرسد که میدانیم وقتی نقش دیوانگان را بازی میکنیم، جواب میدهد و مؤثر واقع میشود. و رابطهٔ میان این دو است که ارزش تأمل دارد.
Zoro2076
انتظار بیش از اندازه طولانی برای رضایتمندی، میل را مسموم میکند
همت
(آرمانشهرهای ما بیشتر از زندگیهای زیسته و فقدانهای آنها میگویند تا از زندگیهایی که آرزویشان را داشتهایم)
حسین منجزی
ما همیشه برای گرفتن مطلب بهشدت تحت فشاریم؛ به زبان روانکاوانه، این نوعی دستور سوپرایگویکی از دهشتناکترینها در یک خزانهٔ ترسناکاست که بر زندگی ما سلطه دارد: «تو باید مطلب را بگیری! » (برای اینکه واجد صلاحیت عضویت در حلقهٔ ما بشوی باید مطلب را بگیری!
mar ia
شاید اولین چیزی که در زندگی میفهمیم همین باشدکه نیازهایمان، مانند آرزوهایمان، همیشه بهصورت بالقوه برآوردهنشده هستند. چراکه امکان دست نیافتن به خواستههایمان همیشه همچون سایه بهدنبال ماست.
Nesa
اگر این جهان قابلاندازهگیری بود، میتوانستیم بگوییم که از منظر روانکاوی، زندگی خوب زندگیای است که در آن به میزان کافی سرخوردگی وجود دارد، نه بیشتر و نه کمتر.
judyshirlley
انسانها وقتی برای ما واقعی میشوند که ما را سرخورده میکنند؛ اگر سرخوردهمان نکنند، تنها شخصیتهایی خیالی هستند. جریان از این قرار است: اگر دیگران به میزان کافی سرخوردهمان کنند، برایمان واقعی میشوند؛ یعنی تبدیل میشوند به افرادی که میتوانیم با آنها تعامل داشته باشیم. اگر ما را بیش از حد سرخورده کنند، بیش از حد واقعی میشوند؛ به عبارتی، افرادی که به ستوهمان میآورند و ناگزیریم به ایشان آسیب برسانیم. اگر خیلی کم سرخوردهمان کنند ایدئالیزه میشوند، میشوند شخصیتهای تخیلی و شخصیتهای آرزوهایمان؛ اگر بیش از اندازه ما را سرخورده کنند، شیطانی و اهریمنی میشوند، میشوند شخصیتهای کابوسهایمان.
judyshirlley
ما ترجیح میدهیم که همهچیز را نابود سازیم تا اینکه اجازه دهیم دیگران تغییرمان دهند، چراکه خاطرهٔ ما از اینکه چطور افراد خاصی در بدو زندگیمان تغییرمان دادهاند بسیار پررنگ است
Shiva Shahmohammadi
همهچیز در زندگی به این بستگی دارد که بهجای تغییر ترجیح میدهیم چهکار کنیم.
Shiva Shahmohammadi
حجم
۲۲۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
حجم
۲۲۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۷۹,۸۰۰۳۰%
تومان