بریدههایی از کتاب موانع دلبستگی و صمیمیت
۲٫۸
(۱۸)
خیلی از این بیماران سوءاستفادههای وحشتناک یا تروماهای مشهودی مانند مورد ضرب و شتم واقع شدن یا آزار جنسی را متحمل نشدهاند و یا شاهد خشونت نبودهاند. این کودکان نه به دلیل آنچه رخ داده، بلکه درعوض به علت آنچه که برایشان اتفاق نیفتاده است متمایز هستند _ چیزی شبیه غفلت آنها از تجربیات خوبی که تحول سالم هیجانی را تقویت میکند محروم بودهاند.
Golnaz Javaheri
هدف اصلی همهٔ رواندرمانیهای دلبستگیمحور این است که به بیماران کمک کنیم با هر سبک دلبستگی که دارند، درنهایت ایمنتر و تابآورتر شوند، روابط سالمتری با دیگران و با خودشان برقرار کنند و تغییراتی در دنیای درونیشان پدید آورند که بر دنیای بیرونیشان نیز اثرگذار باشد.
Asra
نوزاد «اجتنابی» به رفت و آمد والدش توجه دارد، اما پریشانی خود را برای حفظ رابطهای با کمترین فاصله پنهان میکند.
Asra
کشش ما برای زوج شدن همان جستوجو برای یک پایگاه امن است، برای رابطهای که میتواند به عنوان یک دربرگیرنده عمل کند
Asra
«فرد روانرنجوری که درمان شده، واقعاً به انسان دیگری بدل شده است، حتی اگر او همانطور مثل قبل باقی مانده باشد؛ به عبارت دیگر او به همان چیزی تبدیل شده که اگر خوشبین باشیم در بهترین شرایطِ ممکن به آن تبدیل میشد و همین میزان هم خیلی زیاد است.» (۱۹۱۶- ۱۹۱۷/ ۱۹۹۱، صص ۴۸۶- ۴۸۷)به زبانِ دلبستگی، او امنیت کسب کرده است.
azaad
در رمان سرود کریسمس نوشتهٔ دیکنز، ایبنزر اسکروج نمونهٔ بارزی از یک شخصیت اجتنابی است؛ او از رابطه با دیگر افراد دوری میکند، همچنان که با دنیای درونی مملو از خاطرات دردناکش فاصله دارد. این رمان یک داستان شگفتانگیز و عمیقاً روانشناختی از رستگاری از طریق مواجههٔ دردناک با رنج فقدان، دوری، طرد و بیرحمی است. اسکروج با دور نگه داشتن خود از گرمای روابط همچنان خود را شکنجه میدهد، اما نگرانی غیرمعمول او برای تیمکوچولو، پسر کمبنیهٔ کارمندش باب کراچیت، مسیری برای بازگشت به دوران کودکیاش میگشاید. او در ادامهٔ مداخلات شفابخش سه شبح خیالی کریسمس، فریاد میزند: «من در گذشته، حال و آینده زندگی خواهم کرد! روح هر سه، در درونم سخت تکاپو خواهند داشت» (Dickens, ۲۰۱۴/۱۸۴۳). این یک نمونهٔ بینقص از رواندرمانی با بیماران اجتنابی است.
azaad
او را تشویق میکنیم تا دیگران را جدی بگیرد، آنها را پذیرا شود و با عشق، مراقبت و احترامشان پرورش یابد، به جای اینکه آنها را نادیده بگیرد یا از اینکه محبت آنها را بپذیرد احساس خجالت کند.
azaad
مهم است که به او کمک کنیم کوششهای خالصانه و مفید والدین و دیگر نگارههای دلبستگیاش را درک کند و بین آنچه که انجام دادهاند (یا ندادهاند) و آنچه میخواستند انجام دهند اما نتوانستهاند، تمایز قائل شوند. حتی شاید هنوز هم بتوان شکل جدیدی از رابطهٔ بالغانه با والدینی برقرار کرد که هنوز زندهاند (البته نه همیشه).
azaad
«رفتاری که در کودکی با ما شده همان رفتاری است که با خود در ادامهٔ زندگی در پیش خواهیم گرفت. اغلب دردناکترین رنجهایمان را بر خود تحمیل میکنیم. ما هرگز نمیتوانیم از شکنجهگر درونمان رهایی یابیم.» (۱۹۸۷، ص ۱۳۳). واضح است زمانی که این پویایی ظاهر شود باید به چالش کشیده شود. یک رابطهٔ آزارگری-آزارخواهی با خود میتواند خصوصیتی اعتیادآور در بر داشته باشد؛ درد هیجانی که شخص بر خود تحمیل کرده با اینکه ناپیداست، به عنوان تنها احساس واقعی تجربه میشود که برای فرد بسیار اجتنابی در دسترس است و اگر فرد مایل به «ترک این رابطهٔ مخرب» نباشد، درمان به جایی نخواهد رسید.
azaad
اگر فرد بتواند نقطهضعفهایش را ببخشد و آنها را تحمل کند، گامی بزرگ در جهت خاموش کردن موضوعات درونی خودتنبیهگرش برداشته است.
azaad
یافتن احساس شفقت نسبت به خود به عنوان یک کودک و پذیرش «نقصها» به عنوان یک بزرگسال زمانی حاصل میشود که مراجع قادر باشد برای آنچه که در اوایل زندگیاش غایب بوده است سوگواری کند.
azaad
مهمترین سؤال در رواندرمانی این است: «فکر میکنی چرا پدر و مادرت وقتی بچه بودی اونطوری باهات رفتار کردند؟»
azaad
اهداف درمان
هدف اصلی همهٔ رواندرمانیهای دلبستگیمحور این است که به بیماران کمک کنیم با هر سبک دلبستگی که دارند، درنهایت ایمنتر و تابآورتر شوند، روابط سالمتری با دیگران و با خودشان برقرار کنند و تغییراتی در دنیای درونیشان پدید آورند که بر دنیای بیرونیشان نیز اثرگذار باشد.
azaad
او باید بیاموزد زندگی را با احساساتی از سر بگیرد که برای دههها از آنها اجتناب کرده است.
azaad
در قرن اخیر در غرب، عاشق شدنْ اصلیترین روش انتخاب همسر بوده است. چنین روشی بیش از آنکه انتخابی منطقی باشد، بر فرایند ناهشیار استوار است. شاید افزایش سایتهای همسریابی و گروههایی که ازدواج بین افراد را به نوعی برنامهریزی میکنند به این معنا باشد که ما بیش از پیش به منطق اتکا کردهایم و باور خود را به جادوی عشق تقلیل دادهایم. این میتواند تحول فرهنگی جالب توجهی باشد که احتمالاً مزایا و معایبی به همراه خواهد داشت.
azaad
افراد اجتنابی باید با مراقبانی سازگار میشدند که سرد، بیاعتنا و یا تحقیرکننده بودند. این افراد بیشتر احساسِ مورد نیاز بودن میکردند تا خواستنی بودن. چنین احساسی مهمترین جراحت دلبستگی آنهاست که پشت دیوار حفاظتشدهای از دفاعهایشان پنهان است. در دوران کودکی، آموختهاند که هم خود را تسکین بدهند و هم برانگیزند، الگویی که روابط زوجی بزرگسالانهشان را دچار مشکل میکند.
azaad
تلاش برای درست کردن اوضاع از روی عادت میتواند یکی از ویژگیهای گروهی باشد که مادرانی مداخلهگر داشتهاند؛ کودکانی که یاد گرفتهاند هیجاناتشان را با کاهش دادن تنظیم کنند و رفتاری خونسرد، مؤدبانه و رسمی داشته باشند.
Golnaz Javaheri
علیرغم اینکه یک فرد اجتنابی رابطه را راحتتر از شخصی با الگوی دلمشغول ترک میکند، اما از اینکه پی میبرند شریک زندگیشان از آنها جدا شده خیلی بیشتر آزرده میشوند و اگر خونسردی و خویشتنداریشان را نیز از دست بدهند، از اینکه کنترل و ظاهرسازیشان از دست رفته آشفته میشوند.
Golnaz Javaheri
این فاصله از خود باید حفظ شود تا فرد اجتنابی احساس امنیت کند و در برابر ما بنشیند.
Golnaz Javaheri
مقیاس بازداری از نزدیکی در مصاحبهٔ سبک دلبستگی (ASI) به بررسی موانع روانشناختی میپردازد که مانع از برقراری یا حفظ رابطههای نزدیک اطمینانبخش و مراقبتجویانه میشود و موانع درونی فرد برای دستیابی به نزدیکی و کمکطلبی کاوش میشود.
Golnaz Javaheri
حجم
۲۰۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۲۰۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰۵۰%
تومان