بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول) | صفحه ۷۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

۴٫۰
(۱۷۸۵)
آدم خودخواه، آدم درمانده‌ی مفلوکِ توسری‌خور بدبخت سیه‌روزی‌ست که تن به هر جور نوکری می‌دهد به این دلیل که فقط خودش را می‌خواهد و هیچ چیز توی دنیا به اندازه‌ی وجود خودش و زنده‌ماندن خودش برایش اهمیّت ندارد.
Noun.
او ایمان دارد که جهان، حتّی یک روز قبل از انهدام، به کمال خود، به اوج خود و به شکوه رؤیایی خود خواهد رسید؛ و همه‌ی رنج‌ها به همین یک روز کوتاه می‌ارزد…
Noun.
به گمان من هر آدمی را کلّه‌شقّی‌هایش می‌سازد، یعنی به اعتبار مقدار کلّه‌شقّی‌اش، آدم است. البتّه منظورم خودخواهی‌هایش نیست. حساب خودخواهی از غرور به کلّی جداست و کلّه‌شقّی جزئی از غرور است، جزء مشاهده‌شدنی غرور است. آدم خودخواه، آدم درمانده‌ی مفلوکِ توسری‌خور بدبخت سیه‌روزی‌ست که تن به هر جور نوکری می‌دهد به این دلیل که فقط خودش را می‌خواهد و هیچ چیز توی دنیا به اندازه‌ی وجود خودش و زنده‌ماندن خودش برایش اهمیّت ندارد. به این ترتیب، شرف هم برایش اهمیّت ندارد، اخلاق هم برایش اهمیّت ندارد، سلامت روح هم برایش اهمیّت ندارد، خانواده و دوست و میهن و ملّت و مردم هم برایش اهمیّتی ندارند. پای شما را هزار بار می‌بوسد، به این دلیل که می‌ترسد مبادا به «خود» او صدمه‌یی بزنید
کاربر ۳۵۶۱۵۲۶
ما، بدون زنان خوب، مردان کوچکیم.
BookWorm
به گمان من مدرسه‌یی که با پول دزدی بنا شود، حقّ‌السّکوتی است که دزد به جامعه‌اش می‌دهد __ فقط به این امید که راه دزدی‌های آینده‌اش بسته نشود. پیراهنی که با پول رشوه و باج بر تن بچّه‌ی برهنه و یتیمی پوشانده شود، حقّ‌السّکوتی‌ست که انسان به خداوند خود می‌دهد تا اگر __ خدای نکرده __ بهشت و جهنمی وجود داشت، یک دفتر تمام سیاه پیش روی قاضی القضّات بارگاه الهی نگذارند و نگویند: «این بی‌آبرو، با آن همه ثروت، حتّی پیراهنی بر تن یتیمی نکرده است.»
مینا
اگر روح تو، درون تو و قلب تو به چیزی متعالی و اخلاقی وابسته است و نه به مسائل آلوده‌ی معیوب، تو سالم و مستقل و آزادمنشی؛ امّا اگر در بهشت خدا هم مزوّرانه در پی ارضای تمایلات سوداگرانه‌ی خودت باشی، حتّی اگر پیراهن خون‌آلود قدّیسان را به تن کنی، چیزی نیستی که نیستی…
مینا
ما، قبل از هر چیز، به یک رستاخیز اخلاقی نیازمندیم. فقط همین. اگر به راستی همه چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و معنوی مقدّم بر همه چیز است.
reymond
«حال» را می‌شود با درد گذراند؛ امّا تصوّر دردآلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال» ، انسان را از پا در می‌آورد.
reymond
اگر حس می‌کنی که ترک این منزل و حرکت به سوی منزل‌های دیگر، ممکن است تو را به موجودی تبدیل کند که سودمندی‌های مختصری داشته باشی، بار سفر ببند و آسایش این خانه را فرو بگذار. «راه، بهتر از منزلگاه است.»
کاربر ۳۴۹۹۶۲۶
از هیچ، به قدرِ‌هیچ باید خواست، نه بیشتر…
کتاب باز
زندگی، مِلکِ وقف است دوست من! تو، حق نداری روی آن فساد کُنی و به تباهی‌اش بِکِشی، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.
کتاب باز
زندگی، مِلکِ وقف است دوست من! تو، حق نداری روی آن فساد کُنی و به تباهی‌اش بِکِشی، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند. حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی‌خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را، روی آن، بر تن و روح خویش، خاموش و سر به زیر، بپذیری. حق نداری در برابر مَظالمی که دیگران روی آن انجام می‌دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگرِ ناتوانِ مظلومِ بی‌پناه بنُمایی. حق نداری به بازی‌اش بگیری، لکّه‌دار و لجنْ‌مالش کُنی، آلوده و بی‌حُرمتش کنی، یا دورش بیندازی. حق نداری در آن، چیزی که به زیانِ دردمندان و ستمدیدگان باشد بکاری، برویانی، و بار آوری. حق نداری علیهش، حتّی در بدترین روزگار و سخت‌ترین شرایط، اعلامیّه صادر کُنی، یا به آن دشنام بدهی. حق نداری با رنگهای چرک و تیره‌ی شهوت، نفرت، دنائت و رذالت، رنگینش کنی.
BookWorm
گر بخواهی که بجویی دلم امروز بجوی __ ور نه بسیار بجویی و نیابی بازش
|ݐ.الف
من هنوز ایستاده بودم؛ امّا او همراه با مقداری دود که بیرون داد به من گفت: «بنشین جانم» و «جانش» ولو شد روی صندلی.
|ݐ.الف
اینها خیال می‌کنند که مردم، وقتی یک نویسنده، شاعر و نقّاش (یا موسیقیدان) پیدا می‌کنند باید از نان مختصر شبشان بزنند و بیاورند در خانه‌ی نابغه و بگویند: «بخور جانم، بخور عزیزم، بخور تا چاق شوی و نابغه‌تر شوی. ما خیلی خیلی مدیون اشعار تو هستیم.»
|ݐ.الف
ما، بدون زنان خوب، مردان کوچکیم.
|ݐ.الف
کسی که نجابت را دکّان می‌کند، به نجابت و شرافت خودش ایمان و اعتقادی ندارد.
|ݐ.الف
برای ردکردن پیشنهاد یک دزد احتیاجی به نمایش نیست. احتیاجی به تظاهر نجیبانه نیست. احتیاجی به داد و فریاد و این که «آی مردم، مرا نگاه کنید که چقدر شریفم» نیست.
|ݐ.الف
می‌گفتیم: «خیلی‌ها، زندگی بسیار بدتری دارند. آنطور که با زندگی ما قابل مقایسه نیست.» و این حرف به ما اعتمادبه‌نفسی آمیخته به اندوه و رنج می‌بخشید
|ݐ.الف
عادت کرده بودیم که خواب و رؤیا را جزئی از واقعیت بدانیم؛
|ݐ.الف

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان