بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول) | صفحه ۷۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

۴٫۰
(۱۷۸۵)
صاحب حجره مردی بود بسیار متموّل و متمکّن. همه چیز داشت و خیلی هم پیر بود. گفتم «همه‌چیز» داشت، و می‌افزایم که بیش از همه چیز، حرص.
|ݐ.الف
عجیب است که آنها خیال می‌کنند همه‌ی ما دزد هستیم. باستان‌شناسان و محقّقان تاریخ‌شان سال‌های سال زحمت کشیدند تا ثابت کردند واژه‌ی «بَربَر» یعنی «وحشی» ؛ یعنی به معنایی که مطلقاً ارتباطی با این واژه نداشت. و خودشان __ آدم‌های عادی‌شان __ آنچنان به ما خیره می‌شوند که انگار با نگاه جیب‌هاشان را خالی می‌کنیم.
moonlight
کسی که نجابت را دکّان می‌کند، به نجابت و شرافت خودش ایمان و اعتقادی ندارد.
مهلا
کلّه‌شقّی، زندگی را به طرز خاصّی شیرین و دردناک می‌کند؛ امّا گذشته از مزه‌ی زندگی، به آن مفهوم می‌دهد، رنگ می‌دهد، و شکل قابل قبول و ستایش می‌دهد.
مهلا
من در ابتدای راه بودم، و به خوب شدن و خوب‌تر شدنِ همه چیز ایمان‌داشتم. اگر، در روزگاری که شبه‌روشنفکران، ناامیدی را دکّان کرده‌اند و وسیله‌ی کسب، امید چیزی جز بلاهت به شمار نمی‌آید، ابن‌مشغله کتباً اقرار می‌کند که «به بلاهت امید آراسته است.»
مهلا
ای خدا، ای خدا! چقدر خوب است که آدم، بیسواد و غیرمتخصّص باشد، و مدیر یک مؤسّسه‌ی آبرومند هم باشد، و گذشته از حقوق خیلی مکفی، مزایا هم بگیرد. مزایا، چه چیز عجیبی‌ست واقعاً»
مهلا
با میل و رغبت ادای چیزی را درآوردن، نزدیک‌شدن به آن چیز است.
|ݐ.الف
به گمان من هر آدمی را کلّه‌شقّی‌هایش می‌سازد، یعنی به اعتبار مقدار کلّه‌شقّی‌اش، آدم است.
|ݐ.الف
«قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد. اگر ذرّه‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی، خرمن‌ها بر خواهی داشت…»
|ݐ.الف
من در ابتدای راه بودم، و به خوب شدن و خوب‌تر شدنِ همه چیز ایمان‌داشتم.
|ݐ.الف
«موکّل من اصلاً آدمکش نیست… چون، کسی که کشته شده، اصلاً داخل آدم نبوده…»
|ݐ.الف
اگر به راستی همه چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و معنوی مقدّم بر همه چیز است. ما، دست‌کم، در این مورد خاص، دیگر احتیاجی به غرب نداریم.
|ݐ.الف
ما، قبل از هر چیز، به یک رستاخیز اخلاقی نیازمندیم.
|ݐ.الف
در حالی که صمیمانه به ملّت گرسنه‌ی هند و رنج‌های سیاهان افریقا و بدبختی عظیم ملل عرب فکر می‌کنید __ آهسته آهسته ساندویچ عزیزتان را گاز می‌زنید و گاز می‌زنید
|ݐ.الف
کسی که نجابت را دکّان می‌کند، به نجابت و شرافت خودش ایمان و اعتقادی ندارد. دختری که در اوّلین برخورد، حالی شما می‌کند که «دختر» است، باید در دختربودنش شک کرد.
mss
«فردایی» را پیدا نمی‌کرد تا به امید آن راه دیگری انتخاب کند.
|ݐ.الف
دلت می‌خواهد آمدن و رفتنش را آنطور حس کنی که روی یک تاب، تاب خیلی بلند __ که از آسمان شب آویخته شده __ نشسته‌یی و می‌روی و بر می‌گردی
|ݐ.الف
می‌پرسد: «شغل ایشان چیست؟» جواب می‌دهد: «دکتر است، دکتر.» می‌گوید: «خوب… پس الحمدلله درآمد خیلی خوبی دارد.» چیزی که مطرح نمی‌شود این است که: «پس زندگی‌اش را وقف بیماران و مردم علیل این آب و خاک کرده…» و امثال این حرف‌های مسخره‌ی احمقانه‌ی قدیمی.
|ݐ.الف
وظیفه‌ی انسانی و حرف سقراط حکیم و بوعلی سینای معلّم همه باد هواست. شفای بیمار و دوای درد، شعر است
|ݐ.الف
راستی چرا هیچ مریضی حق ندارد به پزشک بگوید: «نسخه‌ات مرا خوب نکرد. پولم را پس بده!» یا «نسخه‌ات حال مرا فقط کمی بهتر کرد. بنابراین نصف پولم را پس بده!»
|ݐ.الف

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان