بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ترجمه الغارات | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ترجمه الغارات

بریده‌هایی از کتاب ترجمه الغارات

انتشارات:بیان معنوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۹۲ رأی
۴٫۵
(۶۹۲)
ابوفاخِته می‌گوید نزد علی (ع) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمده‌ام که هیچ‌کس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت پرسید: «از کجا آمده‌ای؟» گفت: «از بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها می‌توانستند مرا دوست بدارند، دوست می‌داشتند. من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت، نه یک نفر بر تعداد ما افزوده می‌شود و نه یک نفر کم می‌شود.»
H53
«علی بن ابی‌طالب دو دست توانا داشت؛ یکی در جنگ صفین بریده شد (یعنی عمار یاسر) و دیگری امروز (یعنی مالک أشتر).»
ftmz_hd
طارق بلند شد و به شمشیر خودش تکیه داد و گفت: «ای معاویه من سخن می‌گویم، ولی مبادا سخن من تو را به خشم بیاورد. ما به خدمت امامی متقی و عادل درآمدیم که همراه با او جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) بودند که همواره چراغ هدایت و اهل دین و آخرت بوده‌اند، نه اهل دنیا! و جامع همهٔ خیرات بودند. کسانی که از آنها پیروی می‌کنند هم پادشاهان و رؤسا و اهل خانهٔ شرف‌اند، نه پیمان‌شکن هستند (یعنی اصحاب جمل) و نه منحرف‌اند (یعنی اهل صفین). کسانی که از آنها روی‌گردان شدند فقط به این دلیل بود که نمی‌توانستند تلخی حق و سختی راه را تحمل کنند و میل به دنیا و هوا و هوس بر آنها غلبه کرد. ای معاویه! از اینکه بار بسته و پیش تو آمده‌ایم به خودت نبال! که خودت دلیل آن را می‌دانی، هرچند خود را به نادانی بزنی.»
erfan
باید مقتل غارات را برای خود، مقدمهٔ فهم مقتل عاشورا قرار دهیم تا بدانیم چگونه کسانی که در جریان غارات سستی کردند، مبتلا به بلای عظیم یزید شدند و رذالتشان به جایی رسد که نه تنها در مقابل دیدگان آنها خیمه‌های امام غارت شد، بلکه خودشان به غارت خیمه‌های اباعبدالله الحسین (ع) پرداختند.
ام‌البنین
اینک لشکر مرد غامدی به انبار وارد شده، اشرس بن حسّان را در آنجا کشته، مرزبانان شما را از جایگاه خود رانده و مردان صالحی از شما را به قتل رسانده است. به من خبر رسیده که دشمنان شما به خانهٔ زن مسلمان و زنی که در پناه اسلام بوده وارد می‌شدند و خلخال آنها را از پایشان و گوشواره را از گوششان درمی‌آوردند و هیچ‌کس مانع آنها نمی‌شده است، آنها با دست پُر برگشته‌اند، در حالی که هیچ‌یک از آنها حتی زخم هم برنداشته است. اگر مرد مسلمانی به خاطر این حادثه از شدت تأسف و غصه بمیرد به نظر من سرزنشی ندارد، بلکه مُردن در این مقام شایسته است.
امیرحسین
وقتی قیس بن سعد نامه معاویه را خواند و متوجه شد که نمی‌شود در مقابل معاویه وقت‌کشی کرد، آنچه در دل داشت را برای او نوشت: «در تعجبم که می‌خواهی مرا فریب بدهی و وادار کنی که از اطاعت مردی که از هرکس دیگری به خلافت شایسته‌تر است و بیش از همه سخن حق بر زبانش جاری است و هدایت‌یافته‌ترین مردم است و به رسول خدا (ص) از همه نزدیک‌تر است، خارج شوم و به اطاعت تو دربیایم که از همهٔ مردم به امر خلافت ناسزاوارتری و بیشتر از همه سخن باطل می‌گویی و از همه گمراه‌تر هستی و از رسول خدا (ص) دورتر.»
ریحانه
وقتی در ماجرای حکمیت دیدند که امیرالمؤمنین (ع) نه آنها را به کاری اجبار می‌کند، و نه با ابزار پول و قبیله‌گرایی به انجام کاری سوق می‌دهد، فهمیدند که می‌شود روی حرف حضرت حرف زد و به دستورات او عمل نکرد. این یعنی امیرالمؤمنین (ع) تنها به احساس مسئولیت خود آنها تکیه کرده است
ویکتور‌~هوگو~هستم
از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: «مرگ در بستر از هزار ضربهٔ شمشیر سخت‌تر است و این را جبرئیل به من خبر داده است.»
علیرضا
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «چه کسی راه توجیهی برای من می‌آورَد تا این مردم درشت‌اندام (یعنی عرب) را مجازات کنم؟ یکی از آنها که (شب‌ها) بر بستر خودش می‌غلتد می‌گوید قوم دیگری که برای یاد خدا شب‌زنده‌داری می‌کنند (یعنی موالی) را طرد کنم و از ظالمان باشم. قسم به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید که از محمد (ص) شنیدم که می‌فرمود: "به خدا قسم آنها (موالی) شما را خواهند زد تا به دین برگردید، همان‌طور که شما آنها را می‌زدید که به دین وارد شوند."» امیرالمؤمنین (ع) همیشه به موالی مایل بود و به آنها محبت و لطف بیشتری داشت.
Zeinab
به کسی که از طرف تو مال زکات را برای ما می‌آورَد سفارش کن که هرگز بین شتر ماده و بچه‌اش فاصله نیندازد و هرگز آنها را از هم جدا نکند و همهٔ شیر شتر را ندوشد که به بچه‌شتر زیانی برسد. مبادا بیشتر از طاقت شتر بر آنها سوار شود. باید بین آنها عدالت بورزد و سواری گرفتن را بین آنها تقسیم کند. به هر چشمه یا آبی که می‌گذرد به آنها آب بدهد. در ساعاتی که باید آرامش داشته باشند و بچرند، آنها را از علفزارها به جاده نکشاند و با آنها مدارا کند تا به إذن خدا فربه نزد ما بیایند، نه خسته و از پاافتاده، تا به روش کتاب خدا و سنت پیامبرش تقسیم شوند. این کار اجر تو را زیاد می‌کند و به هدایت تو نزدیک‌تر است؛
Zeinab
اگر یکی از آنها گفت: نه، از او مطالبه نکن و اگر کسی گفت: بله، همراه او برو بدون آنکه او را بترسانی، و فقط به او وعدهٔ نیکو بده تا به اموالش برسید. بدون اجازهٔ او داخل در اموال او نشو، چون بیشترِ آن مال برای خود اوست. و بگو: ای بندة خدا! اجازه می‌دهی که در اموال تو وارد شوم؟ اگر اجازه داد وارد شو، اما نه مانند کسی که مسلط بر اموال اوست و نه با شدت. سپس مال او را به دو بخش تقسیم کن و از او بخواه که هر بخش را که می‌خواهد انتخاب کند و برای خودش بردارد. هرکدام را انتخاب کرد به او اعتراضی نکن. پس از آن، بقیه را دو بخش کن و به او حق انتخاب بده و پیوسته همین کار را بکن تا آنچه حق خدا از مال اوست باقی بماند و تو آن را بردار. اگر نپذیرفت و خواست که بار دیگر تقسیم کنی، قبول کن و همه را مخلوط کن و مثل دفعهٔ اول تقسیم کن تا حق خدا را از مال او جدا کنی.
Zeinab
وقتی بر آنها وارد شدی در محوطهٔ بیرون خانه بایست و به خانه‌هایشان داخل نشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنها برو تا در میان آنها قرار بگیری، به آنها سلام کن و از اظهار محبّت و تحیت چیزی فروگذار نکن. و بعد از سلام و تحیت به آنها بگو: ای بندگان خدا! ولی خدا و خلیفه‌اش مرا به سوی شما فرستاده تا حق خدا را که در اموالتان است از شما بگیرم، آیا در اموال شما حقی برای خدا وجود دارد که به ولیش بدهید؟
Zeinab
آن زن که عرب بود به اعتراض گفت: «یا امیرالمؤمنین! من عرب هستم و این زن عجم است!» حضرت فرمود: «من در این غنیمتی که رسیده، برای فرزندان اسماعیل برتری‌ای نسبت به فرزندان اسحاق نمی‌بینم.»
~fatemeh♡
امام علی (ع) فرمود: «بدانید که پس از من گروه‌های متشتتی خواهید شد، که قبلهٔ همهٔ شما یکی و حج و عمره‌تان یکی است، اما دل‌ها با هم یکی نیست.» سپس انگشتانش را داخل یکدیگر کرد. مردی نزد حضرت آمد و پرسید: «یا امیرالمؤمنین! این (که انگشتانت را در هم برده‌ای) چیست؟» فرمود: «این آن را می‌کشد و آن این را می‌کُشد. آن فتنه، پاره‌هایی از جاهلیت است که نه هدایتی در آن است و نه پرچم نجاتی در آن دیده می‌شود. ما اهل بیت از آن فتنه در امان هستیم و مردم را به آن نمی‌خوانیم.‌» مردی برخاست و گفت: «یا امیرالمؤمنین! در آن زمان چه کنیم؟» حضرت فرمود: «به اهل‌بیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر در خانه نشستند، شما هم بنشینید و اگر (قیام کردند و) شما را به یاری فراخواندند، یاری‌شان کنید تا اجر و پاداش به دست بیاورید. ولی از آنها جلو نیفتید که بلاها شما را به زمین خواهد زد.»
Zeinab
بدانید که پیش روی شما حوادثی بزرگ و به هم پیوسته است که بر شما فرود خواهد آمد. بلاهایی که چهره‌ها را عبوس می‌کند و انسان را از پا درمی‌آورد. قسم به خداوندی که دانه را شکافته و جانداران را آفرید، اگر مرا از دست بدهید آن‌قدر مشکلات ناگوار بر سر شما فرود می‌آید و بلاهایی نازل می‌شود که پرسش‌کنندگان در حیرت فرو می‌روند و بسیاری از کسانی که از آنها سؤال می‌شود توانایی پاسخ دادن ندارند. در آن زمان بین شما جنگ‌های سخت درمی‌گیرد و بلاها از هر طرف بر شما و خاندان من خواهد رسید تا اینکه خداوند باقی‌ماندهٔ نیکان را پیروز کند.
Zeinab
«یا امیرالمؤمنین! در آن زمان چه کنیم؟» حضرت فرمود: «به اهل‌بیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر در خانه نشستند، شما هم بنشینید و اگر (قیام کردند و) شما را به یاری فراخواندند، یاری‌شان کنید تا اجر و پاداش به دست بیاورید. ولی از آنها جلو نیفتید که بلاها شما را به زمین خواهد زد.»
~fatemeh♡
ای کوفیان! به خدا قسم یا بر جنگ با دشمنتان صبر می‌کنید، یا اینکه خداوند گروهی را بر شما مسلط می‌کند که شما از آنها به حق سزاوارترید. آنها شما را عذاب خواهند کرد و خدا هم آنها را به دست شما، یا به‌وسیلهٔ هرچه از نزد خودش بخواهد عذاب می‌کند. آیا از کشته شدن با شمشیر رویگردان شده‌اید و مرگ در بستر را می‌خواهید؟ شهادت می‌دهم که از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: «مرگ در بستر از هزار ضربهٔ شمشیر سخت‌تر است و این را جبرئیل به من خبر داده است.»
Zeinab
همانا از (نشانه‌های) ذلت و خواری مسلمانان و از بین رفتن دین آن است که پسر ابوسفیان، اراذل و اشرار را فرامی‌خوانَد و آنها او را اجابت می‌کنند، و من شما را که مردمی بافضیلت و نیک هستید فرامی‌خوانم و شما خدعه کرده و اجابت نمی‌کنید.
Zeinab
من به خوبی می‌دانم که چه چیز شما را اصلاح می‌کند و از انحراف بازمی‌دارد، ولی به خدا قسم شما را با فاسد کردن خودم اصلاح نمی‌کنم. کمی به من مهلت بدهید، گویی کسی را می‌بینم که بر سر شما می‌آید؛ محرومتان می‌کند و شکنجه‌تان می‌دهد، خداوند هم او را عذاب می‌کند، آن‌چنان که او شما را عذاب می‌کند.
Zeinab
خدا می‌داند که سینهٔ مرا از خشم لبریز کردید، و پی‌درپی جرعهٔ اندوه به کامم ریختید، و تدبیرم را با نافرمانی و یاری نکردن تباه کردید. تا آنجا که قریش و غیرقریش گفتند که فرزند ابوطالب مردی دلیر است، ولی دانش نظامی ندارد! خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در بین آنها مردی هست که بیش از من در میدان‌های جنگ، سختی کشیده و تجربه اندوخته باشد؟! به خدا قسم که من رهسپار میدان جنگ شدم، در حالی که هنوز سنم به بیست سال نرسیده بود. و اکنون از شصت سالگی گذشته‌ام. اما کسی که از او اطاعت نمی‌کنند، اندیشه و تدبیرش به کار نمی‌آید.»
Zeinab

حجم

۳۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۳۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان