بریدههایی از کتاب ترجمه الغارات
۴٫۵
(۶۹۲)
عجبا عجبا! به خدا قسم که اجتماع آنها بر باطل، و پراکندگی شما از حق، دل را میمیراند و همّ و غم را به سوی انسان میکشد و غم را شعلهور میکند. قباحت و زشتی و غصه بر شما باد! خود را هدف پرتاب تیر قرار دادهاید، به شما حمله میشود و حمله نمیکنید، با شما میجنگند و نمیجنگید، خدا معصیت میشود و شما راضی هستید، به شما تجاوز میشود و ننگتان نمیآید و به غیرتتان برنمیخورد!
Zeinab
بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ دشمنان خودتان دعوت کردم، و به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند. به خدا قسم هیچ ملّتی در میان خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. اما شما جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یاری یکدیگر برنخاستید و سخن من برایتان سنگین آمد، از آن سرپیچی کردید و کلام مرا پشت سر انداختید، تا جایی که در سرزمین خودتان از هر سو مورد حمله واقع شدید، و سرزمین خودتان از تصرّفتان خارج شد.
Zeinab
بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ دشمنان خودتان دعوت کردم، و به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند. به خدا قسم هیچ ملّتی در میان خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. اما شما جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یاری یکدیگر برنخاستید و سخن من برایتان سنگین آمد، از آن سرپیچی کردید و کلام مرا پشت سر انداختید، تا جایی که در سرزمین خودتان از هر سو مورد حمله واقع شدید، و سرزمین خودتان از تصرّفتان خارج شد.
وَ هَذَا أَ
Zeinab
«خدایا! مرا از آنچه در این کتاب است منع کردند، تو آنچه در این کتاب است را به من عطا کن.
خدایا! من از آنها بدم میآید، آنها هم از من بدشان میآید، من از آنها خسته شدهام و آنها هم از من خسته شدهاند. آنها من را به کارهایی وامیدارند که خلاف خُلق و طبیعت من است؛ اخلاقی که برای من ناشناخته بود.
خدایا! بهتر از آنها را به من بده و بدتر از من را به آنها بده.
خدایا! دلشان را (از ترس) آب کن، آنچنان که نمک در آب حل میشود.
خدایا! من آنها را نمیخواهم، آنها هم من را نمیخواهند. خدایا! مرا از دست آنها راحت کن و آنها را از من.»
Zeinab
«ای مردم کوفه! همین که طلایههای لشکر شام پیدا میشود، درِ خانههایتان را میبندید و همانطور که سوسمار به خانهاش میخزد، یا کفتار به لانهاش پناه میبرد، در خانههایتان میخزید. به خدا قسم خوار و ذلیل کسی است که شما او را یاری کنید! کسی که یاری شما را بخواهد، مانند کسی است که با کمان شکسته میجنگد.
اُف بر شما که از شما غم بسیار در دل دارم. وای بر شما! نه روزی که شما را آهسته فراخواندم و نه روزی که بلند صدا زدم کسی جواب مرا نداد. و نه کسی در برادری صادق بود. به خدا قسم من به دست شما گرفتار شدهام. کر هستید و نمیشنوید، لال هستید و سخن نمیگویید، کور هستید و نمیبینید، الحمدلله رب العالمین. وای بر شما! به یاری برادرتان مالک بن کعب بروید که نعمان بن بشیر با جمعی از مردم شام، که زیاد هم نیستند، به جنگ او آمده است. برخیزید و آمادهٔ جنگ شوید، شاید خدا بهوسیلهٔ شما دست ستمکاران را قطع کند.»
Zeinab
تنها وقتی شدت عمل به خرج بده که راهی جز شدت عمل در پیش نداشته باشی.
علیرضا
«من کسی را به صرف اتهام مورد مؤاخذه قرار نمیدهم و به صرف گمان مجازات نمیکنم، و فقط با کسی میجنگم که به مخالفت من برخیزد و در برابر من بایستد و آشکارا دشمنی کند. البته بازهم با او نمیجنگم تا وقتی که او را دعوت کنم و عذر او بشنوم، اگر توبه کرد و برگشت از او میپذیریم، ولی اگر قبول نکرد و همچنان با ما سر جنگ داشت، از خدا یاری میجوییم و با او میجنگیم.»
Zeinab
این راه اگر همراهان من زیاد باشند بر عزت من نمیافزاید و اگر از دور من پراکنده شوند باعث هراس من نیست؛ چون من بر حق هستم و خدا هم بر حق است. به خدا قسم که مرگ در راه حق برای من ناخوشایند نیست؛ چون پس از مرگ، هر خیری باشد برای کسی است که بر حق باشد.
~fatemeh♡
به خدا قسم هیچ ملّتی در میان شهر خودش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد.
MaaM
"هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمیکند و هیچ کافری تو را دوست نخواهد داشت."
MaaM
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «ابومریم! من همان دوست تواَم که میشناسی، ولی گرفتار خبیثترین مردم روی زمین شدهام. آنها را به کاری فرامیخوانم، اما آنها از من تبعیت نمیکنند، و زمانی که به میل آنها رفتار میکنم، از اطراف من متفرق میشوند و مرا تنها میگذارند.»
MaaM
ابومریم گفت: «برای حاجتی پیش تو نیامدهام، ولی میبینم که وقتی کار این امّت به تو واگذار شد باعث اختلاف و تفرقه بین مردم شدی!»
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «ابومریم! من همان دوست تواَم که میشناسی، ولی گرفتار خبیثترین مردم روی زمین شدهام. آنها را به کاری فرامیخوانم، اما آنها از من تبعیت نمیکنند، و زمانی که به میل آنها رفتار میکنم، از اطراف من متفرق میشوند و مرا تنها میگذارند.»
Zeinab
مردی به ابوعبدالرحمن سُلَمی گفت: «تو را به خدا قسم میدهم که راستش را به من بگویی، آیا علت کینه و دشمنی تو با علی (ع) غیر از این بود که او یکروز مالی را بین مردم کوفه تقسیم کرد و به تو و خانوادهات چیزی نرسید؟» ابوعبدالرحمن گفت: «چون مرا به خدا قسم دادی میگویم، چرا؛ همین بود.»
Zeinab
هرکس میخواهد کار درست را در مورد اموالی که خدا به او داده (اموال شخصیاش) انجام دهد، باید خویشاوندانش را دریابد، یا با آن مهمانی خوبی بدهد، یا اسیری را آزاد کند، یا به کسی که بدهی دارد، یا در راه مانده و فقیر و مهاجری کمک کند و خودش در برابر حوادث روزگار مقاومت نماید. دستیابی به این خصلتها، به دست آوردن خیر دنیا و فضیلتهای آخرت است.
raza
فرمود: «هرکس مالی در اختیار دارد باید از فساد بر حذر باشد، زیرا دادن مال به کسی که حق او نیست تبذیر و اسراف است. این کار بخشنده را در میان مردم پرآوازه میکند، اما نزد خداوند پست و بیمقدار میکند. هرکس مال خودش را در غیر راه درستش صرف کند یا پیش نااهل بگذارد، خداوند او را از سپاس همان افراد محروم میکند و دوستی آنها را نصیب دیگران میکند. اگر در میان آنها کسی باقی بماند که باز هم به او اظهار دوستی و تشکر کند، یقیناً چاپلوس و دروغگو است که خود را به او نزدیک میکند تا بیشتر از اموالش بهرهمند شود. و اگر همین فرد، مسکین شود و به یاری دوستش نیازمند شود و از او بخواهد که بخششهای او را جبران کند، او بدترین دوست خواهد بود!
raza
«ای معاویه من سخن میگویم، ولی مبادا سخن من تو را به خشم بیاورد. ما به خدمت امامی متقی و عادل درآمدیم که همراه با او جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) بودند که همواره چراغ هدایت و اهل دین و آخرت بودهاند، نه اهل دنیا! و جامع همهٔ خیرات بودند. کسانی که از آنها پیروی میکنند هم پادشاهان و رؤسا و اهل خانهٔ شرفاند، نه پیمانشکن هستند (یعنی اصحاب جمل) و نه منحرفاند (یعنی اهل صفین). کسانی که از آنها رویگردان شدند فقط به این دلیل بود که نمیتوانستند تلخی حق و سختی راه را تحمل کنند و میل به دنیا و هوا و هوس بر آنها غلبه کرد. ای معاویه! از اینکه بار بسته و پیش تو آمدهایم به خودت نبال! که خودت دلیل آن را میدانی، هرچند خود را به نادانی بزنی.»
khorasani
معاویه به او گفت: «بس کن ولید! تو چیزی نمیفهمی!» ولید گفت: «این تو هستی که چیزی نمیفهمی! این خوب است که مردم بدانند سخنان ابوتراب پیش توست و تو آنها را میخوانی و یاد میگیری و با استفاده از آن قضاوت میکنی؟ پس چرا با او جنگیدی؟»
معاویه گفت: «وای بر تو! به من میگویی علمی اینچنین را بسوزانم؟ به خدا قسم علمی جامعتر، حکیمانهتر و روشنتر از این علم ندیدهام!»
~fatemeh♡
من حقی بر گردن شما دارم و شما نیز حقی بر گردن من. حق من بر گردن شما این است که پای بیعتتان بایستید، چه پیش روی من و چه پست سر من خیرخواه من باشید، و اینکه هروقت شما را به کاری خواندم اجابت کنید و هروقت دستوری دادم اطاعت کنید.
و حق شما بر گردن من نیز این است تا وقتی با شما هستم خیرخواهتان باشم، حقوق و سهمتان از بیتالمال را کامل پرداخت کنم، آموزشتان دهم تا نادان نمانید و تأدیبتان کنم تا یاد بگیرید.
khorasani
آری؛ این احساس مسئولیت است که نقطهٔ نهایی است که انسان مؤمن باید به آن برسد.
khorasani
«تو را به خدا قسم میدهم که راستش را به من بگویی، آیا علت کینه و دشمنی تو با علی (ع) غیر از این بود که او یکروز مالی را بین مردم کوفه تقسیم کرد و به تو و خانوادهات چیزی نرسید؟» ابوعبدالرحمن گفت: «چون مرا به خدا قسم دادی میگویم، چرا؛ همین بود.»
~fatemeh♡
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان