بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفرنامه برزخ | طاقچه
کتاب سفرنامه برزخ اثر محمد رضایی‌راد

بریده‌هایی از کتاب سفرنامه برزخ

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۳از ۳ رأی
۳٫۳
(۳)
جوان: هروقت اون خسته می‌شه من کولش می‌کنم. هروقت من خسته می‌شم اون کولم می‌کنه. خوبیش اینه که توی اتوبوس و قطار هم یه بلیت بیشتر نمی‌گیریم. توی مسافرخونه هم یه تختخواب، مثل همین‌جا. تو سرما برای اینکه گرم بشیم همدیگه رو بغل می‌کنیم.
امیر
جوان: پرند با خودش نقشه‌هایی آورده بود. شروع کرد به ساختن اون واحه. البته الان فقط یه قسمت کوچیکش ساخته شده. فقط به‌اندازهٔ جمعیت واحه. هرکسی که اضافه بشه یه برزن و کوچه و کلبه به شهر اضافه می‌شه. فکر کنم تا مدتی دیگه شهر بزرگی بشه. (به‌شوخی) الان به‌جای جن‌ها، جن‌زده‌ها اونجا زندگی می‌کنن.
امیر
زن: بله تو این اتاق موجی هست که گاهی به شکل خاطرات دفن‌شده برمی‌گرده، گاهی به شکل خیال‌های واپس‌زده‌شده و گاهی به شکل سؤال‌های هرگز برزبان‌نیومده.
امیر
جوان: بقیهٔ داستان رو خودم می‌دونم... برگشتید به شهر، شرمنده و با کودکی در آغوش... خانواده بالاخره قبولتون کرد... فارغ‌التحصیل شدید... کار پیدا کردید... من بزرگ‌تر شدم... باهم یه شرکت تأسیس کردید... اسمش رو گذاشتید شرکت مشاور معماری و عمران «شهر زیبا»... ولی برج ساختید... مال ساختید... شهرک ساختید... همهٔ اونچه که در تنگهٔ ظلمات دیده بودید در شهر پیاده کردید... یه بهشت زشت. حالا می‌فهمم چرا حاضر نشدید یک بار من رو بیارید اینجا.
امیر
مرد: همین بود که آزارش می‌داد. اینکه ما قبول نداشتیم بزرگ شده. زن: چرا این‌قدر سرکش و لجوجه؟ مرد: به کدوممون رفته؟ جوان غلت می‌زند و روی تخت می‌نشیند. جوان: به هردوتون. چون نطفه‌ش توی کویر جن بسته شد. در سرکش‌ترین بخش وجود شما که همین‌جا جاش گذاشتید و برگشتید، و حالا یه عمره که دارید از خاطره‌ش ارتزاق می‌کنید.
امیر
جوان: توی اون تکه‌هایی که ازش پریدیم کمی شاخ‌وبرگ وجود داره که بخشیش واقعیه بخشیش خیالی. بخش واقعی رو من می‌گم، بخش خیالی رو خودم. حالا شما کدومش رو می‌خوایید بدونید؟
امیر

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد