بریدههایی از کتاب دکترهای اعصاب
۳٫۴
(۳۴)
گریزینگر در سال ۱۸۶۷، در اولین شماره از مجلهٔ جدیدش با عنوان آرشیوهای روانپزشکی و بیماریهای عصبی علناً اظهار کرد «روانپزشکی در رابطهاش با باقی پزشکی دستخوش دگرگونی شده است. این دگرگونی علیالاصول بر این درک و فهم استوار است که بیمارانِ بهاصطلاح «روانی» در واقع افرادی هستند با بیماریهایی در اعصاب و مغز. بنابراین روانپزشکی باید از وضعیت بستهاش به عنوان یک صنف بیرون بیایید و بخشی سازنده و ضروری از پزشکی عمومی شود و در دسترس همهٔ محافل پزشکی باشد.»
محمد طاهر پسران افشاریان
تأکید میکرد که تشخیص باید بر اساس دو دسته دادههای عینی انجام شود: (۱) معاینهٔ فیزیکی و (۲) آنالیز آزمایشگاهیِ بافتها و مایعات بدن.
محمد طاهر پسران افشاریان
تا اواسط قرن نوزدهم، نسلی جدید از روانپزشکان شجاعانه کوشید بر شکافِ در حال بزرگ شدنِ بین روانپزشکی و دوقلویش عصبشناسی، که روزبهروز احترام بیشتری کسب میکرد، پل بزند. اولین موجِ روانپزشکیِ زیستشناختی بر این اعتقاد مبتنی بود که منشأ بیماری روانی ناهنجاریهای فیزیکی قابلشناسایی در مغز است. روانپزشکی آلمانی به نام ویلهلم گریزینگر این جنبش را رهبری کرد و با جسارت اعلام کرده بود «تمام مفاهیم ایدهآلی و شاعرانه دربارهٔ جنون ذرهای ارزش ندارند.»
محمد طاهر پسران افشاریان
این پزشکانِ واپسگرا، روانپزشکی روانپویشیِ رمانتیکها را، اغلب با لحنی خشن، محکوم میکردند و «فیلسوفان طبیعی» را متهم میکردند که با غوطهور شدن «در قلمرو تصورات عرفانیماورایی، ارتباط با زندگیِ عملی را کاملاً از دست دادهاند».
محمد طاهر پسران افشاریان
همانطور که میتوانید تصور کنید، روانپزشکیِ برخاسته از شعر و شهود، آلام فردی را که گرفتارِ حملهٔ صداهای درونی است یا از شدت افسردگی کرخت شده است چندان تسکین نمیدهد. پزشکان رفتهرفته به این نتیجه رسیدند که تمرکز روی فرایندهای مشاهدهناپذیر، که درون «ذهنی» تیره و تار پنهان شدهاند، تغییر ماندگاری پدید نمیآورد، و بر بیمارانِ گرفتار اختلالهای جدی هیچ اثری ندارد. پس از چند دهه سیر کردن در آبهای مهآلودِ فلسفیدنِ روحی، جمع تازهای از روانپزشکان رفتهرفته به این نتیجه رسیدند که با این نوع نگرش، عملاً از جریان فکری باقی پزشکی بیشتر و بیشتر دور و بیگانه میشوند.
محمد طاهر پسران افشاریان
پس از مسمر، اولین نسلِ پزشکانی که عنوان «روانپزشک» را بر خود گذاشته بودند، به دنبال سایر فرایندهای اسرارآمیز ذهن میگشتند. این روانپزشکان اولیه، که گاهی خود را «فیلسوفهای طبیعی» مینامیدند، ایدههایی از جنبش رمانتیک در هنر و ادبیاتِ اروپا وام گرفته بودند و اغلب با باور به قدرت روحی متعالی و ارزشِ ذاتیِ عواطف به دنبال نیروهای غیرعقلانی و پنهانی در سرشت بشر میگشتند. آنها آزمایشهای عملی و تجربههای بالینی روشن و آشکار را به نفع شمّ و شهود رد میکردند و مرز دقیقی هم بین بیماری روانی و سلامت روانی نمیکشیدند. آنها دیوانگی را خیلیوقتها نتیجهٔ ذهنی طبیعی میدانستند که تسلیم نیروهای پرشور و آشفتهٔ روحِ جاودانه شده است.
محمد طاهر پسران افشاریان
تا پیش از مسمر، پزشکان عمدتاً باور داشتند که بیماری روانی منشأ اخلاقی دارد -طبق این دیدگاه، شخص دیوانه خودش انتخاب کرده بود که رفتاری حیوانصفتانه و مایهٔ رسوایی داشته باشد، یا اینکه در حال پس دادنِ تقاص گناهی بود که پیشتر مرتکب شده بود. از دیگر دیدگاههای رایج پزشکی این بود که فرد مجنونْ دیوانه به دنیا آمده و دست طبیعت یا خداوند او را به این ترتیب آفریده است و بنابراین امیدی به درمانش نیست.
اما نظریهٔ عجیبوغریب مسمر در مورد فرایندهای نامرئی در واقع بسیار رهاییبخش بود. او هم این ایدهٔ جبرگرایانه را رد کرد که بعضی افراد با بیماری روانیای به دنیا میآیند که در مغزشان نشانده شده است، و هم این مفهومِ مقدسنمایانه را مردود دانست که بیماری روانی نشان از نوعی انحطاط اخلاقی دارد
محمد طاهر پسران افشاریان
کمیته نهایتاً گزارشی منتشر کرد و در آن روشهای مسمر و سایر پیروان مغناطیس حیوانی را، به این اعتبار که چیزی بیش از قدرت تخیل نیستند، مردود دانست، گو اینکه فرانکلین تیزبینانه اظهار داشت «بعضی فکر میکنند مسمریسم با این گزارش به پایان میرسد. اما تعداد شگفتآوری سادهلوح در دنیا هست که همیشه از فریب و نیرنگ، هر چقدر هم که احمقانه و نامعقول باشد، حمایت میکنند.»
شواهد محکمی هست که مسمر واقعاً به وجود کانالهای مغناطیسیِ فوقطبیعی باور داشت. زمانی که بیمار شد و در بستر مرگ افتاد، پزشکان را نپذیرفت و به کرّات سعی کرد خودش را با استفاده از مغناطیس حیوانی درمان کند -بیهیچ فایدهای. او سال ۱۸۱۵ درگذشت.
محمد طاهر پسران افشاریان
شهرت مسمر پس از چند «معالجهٔ» چشمگیر با استفاده از قدرت مغناطیسش در سرتاسر اروپا پیچید، معالجههایی مثل برگرداندن بینایی دوشیزه فرانتسیکا اوسترلین، یکی از دوستان خانوادهٔ موتسارت. حتی از مسمر دعوت شد تا نظرش را دربارهٔ جنگیری کشیشی کاتولیک، به نام یوهان یوزف گاسنر ، در آکادمی علوم و علومانسانی باواریا بیان کند -از آن شوخیهای جالب روزگار بود که شفادهندهای متوهّم فراخوانده شود تا از روشهای متوهمّی دیگر سر در آورد. مسمر قابلیت خود را به این ترتیب نشان داد که اعلام کرد گاسنر در اعتقادات مذهبیاش صادق است و جنگیری حقیقتاً مؤثر واقع شده است، اما فقط به این دلیل که این کشیش به میزان زیادی مغناطیس حیوانی داشته است.
محمد طاهر پسران افشاریان
مسمر ادعا میکرد با لمس بیمار در جاهایی درست و به شیوهای صحیح -نیشگونی اینجا، نوازشی آنجا، زمزمهای در گوش میتواند جریان مناسب انرژی مغناطیسی در بدن را به حال اول بازگرداند. او با این روند درمانی قصد داشت چیزی تولید کند که «بحران» مینامیدش. به نظر میرسد که واژهٔ مناسبی باشد. مثلاً، لازمهٔ معالجهٔ فردی دیوانه این بود که حملهای از جنون لجامگسیخته به او القا شود. برای معالجهٔ فردی افسرده میبایست اول او را به مرز خودکشی رساند. با اینکه این کار از نظر افراد ناواردْ دور از انتظار بود، اما مسمر مدعی بود به دلیل تسلطش بر درمان مغناطیسی قادر است بحرانهای القاشده را بدون بروز خطر برای بیمار کنترل کند.
محمد طاهر پسران افشاریان
مسمر باور داشت بیماری روانی در پی انسداد جریان این مغناطیس حیوانی پدید میآید، نظریهای که به طرز خوفانگیزی شبیه به نظریهای بود که ویلهلم رایش یک قرن و نیم بعدتر از آن طرفداری کرد. مسمر ادعا میکرد با برداشتن این انسدادها سلامت بازمیگردد. اگر طبیعت نتواند این کار را بهخودیخود انجام دهد، آنوقت بیمار باید از طریق برقراری تماس با رسانای قوی مغناطیس حیوانی -مثلاً خود مسمر- این کار را انجام دهد.
محمد طاهر پسران افشاریان
در دههٔ ۱۷۷۰، او علتهای رایج مذهبی و اخلاقیِ بیماری روانی را به نفع توضیح فیزیولوژیکی رد کرد و میتوان گفت که با این کار اولین روانپزشک دنیا شد. متأسفانه، توضیح فیزیولوژیکیاش این بود که منشأ بیماری روانی را، مثل بسیاری از بیماریهای جسمانی، میشود در «مغناطیس حیوانی» جستجو کرد -یعنی انرژیی نامرئی که از طریق هزاران کانال مغناطیسی در بدن ما جریان دارد.
محمد طاهر پسران افشاریان
وقتی جوهرهای متافیزیکی موضوع و علت وجودی روانپزشکی شد، بهسرعت زمین باروری شد برای کلاهبرداران و شبهدانشمندان. مثلاً فرض کنید تخصص قلب و عروق به دو تخصص مجزا تفکیک شود: «متخصصان قلب و عروق (کاردیولوژیستها)» که با مشکلات فیزیکی قلب سروکار دارند و «متخصصان روح» که با مشکلات غیرفیزیکی قلب سروکار دارند. کدام یک از این دو تخصص در برابر تقلب و نظریههای موهوم آسیبپذیرترند؟
شقاقِ بین مغزِ عصبشناختی و روانِ روانپزشکی، دو قارهٔ تخصص پزشکی را مانند تنگهٔ برینگ از هم جدا کرد. در دو قرن بعد، روانپزشکان بارها و بارها با همتایان عصبشناسشان در آن سوی مرز اظهار برابری و برادری کردند، اما بعد همانطور ناگهانی آزادی خود را از آنها اعلام کردند و تأکید کردند که ذهنِ وصفناپذیر حوزهٔ حقیقتی بزرگتر است.
محمد طاهر پسران افشاریان
این بیماریهای مرموز دومین دسته از اختلالهای روانی را تشکیل دادند: روانپریشی، شیدایی، فوبیا، افسردگی، وسواس، و هیستری.
این کشف که بعضی اختلالهای روانی اساس زیستشناختیِ قابل تشخیص دارند -در حالی که بعضی دیگر ندارند- به ایجاد دو رشتهٔ متمایز منجر شد. پزشکانی که فقط و فقط در اختلالهایی با نشانگانِ عصبیِ مشاهدهپذیر تخصص داشتند به متخصص مغز و اعصاب معروف شدند؛ و آنهایی که با اختلالهای نامرئیِ ذهنی سروکار داشتند به روانپزشک معروف شدند.
محمد طاهر پسران افشاریان
پل بروکا، کالبدشناسِ فرانسوی، مغز دو مرد را بررسی کرد که دایرهٔ واژگانِ صحبتشان کمتر از هفت کلمه بود (نام یکی از مردها را «تَن» گذاشت، چون برای تمام ارتباطهایش از همین تکواژه استفاده میکرد). بروکا کشف کرد که هر دو مرد دقیقاً در یک محل، در لُب پیشانیِ سمت چپشان، دچار سکتهٔ مغزی شدهاند. رفتهرفته، شماری از اختلالها به «نشانههای ثابت آسیبشناختی» پیوند یافتند که بهراحتی قابلشناسایی بودند، از جمله بیماریهای پارکینسون، آلزایمر، پیک، و هانتینگتون.
محمد طاهر پسران افشاریان
اولین دسته شامل بیماریهایی بود که آسیبِ آشکاری در مغز مشاهده میشد. پزشکان موقع بررسی مغزِ افراد مبتلا به زوالعقل متوجه شدند که مغز بعضی از آنها انگار کوچکتر شده است و تودههای تیرهای از پروتئین در جایجای آن پراکندهاند. پزشکان دیگری مشاهده کردند بیمارانی که توانایی حرکت دست و پایشان را بهطور ناگهانی از دست دادهاند اغلب ورمهای انسدادی یا لکههایی سرخرنگ (ناشی از سکته) در مغزشان داشتهاند؛ در مواردی هم تومورهای صورتی درخشانی پیدا کردند
محمد طاهر پسران افشاریان
طبیبان از زمانهای باستان میدانستند که مغز جایگاه فکر و احساس است. هر یک از طبیبان رومی با آن ردای بلندشان میتوانستند به شما بگویند که اگر با چیز سفت و سختی به آن خمیرمایهٔ خاکستری ـ صورتیِ داخلِ جمجمهٔ فرد ضربهٔ محکمی وارد آید، که در جنگ اغلب وارد میآمد، ممکن است که شخص نابینا شود، حرفهای بیسروته بزند، یا دچار اغما شود و از سرزمین مورفئوس سر در آورد.
محمد طاهر پسران افشاریان
با این حال، امروز ادعا میکنم و مصرانه میگویم که حرفهام میتواند به ابی و النا کمک کند. امروز با اطمینان تشخیص داده میشود که ابی دچار اختلال هراس، بدون آگورافوبیا (ترس از مکانهای باز و شلوغ)، است -نوعی اختلال اضطرابی که به کژکاری در ساختارهایی عصبی در لُب گیجگاهی میانی و ساقهٔ مغز مربوط میشود، ساختارهایی که نظارت بر هیجانات و احساسات، و واکنشهای «جنگ یا گریز» را کنترل میکنند. ما بیماری اَبی را با داروهای «بازدارندهٔ بازجذب سروتونین » و درمان شناختیرفتاری مداوا میکنیم. با ادامهٔ درمان و مراقبت، دورنما و سیر آیندهٔ بیماریِ ابی کاملاً خوشبینانه خواهد بود، و میتوان انتظار داشت که، با کنترل علائمش از طریق درمان، زندگیاش بهطور عادی پیش برود.
محمد طاهر پسران افشاریان
متأسفانه باید بگویم عمدهٔ تقصیر این وضعیت مستقیماً بر دوش حرفهٔ من است. در حالی که رشتههای پزشکیِ دیگر به دنبال افزایش طول عمر، بهبود کیفیت زندگی، و بالا بردنِ انتظارات از درمانهای اثربخش هستند، روانپزشکان بهکرّات به تجویز بیش از حد دارو، مریضپنداری رفتارهای طبیعی، و بلغور کردنِ واژههای قلمبهسلمبهٔ روانپزشکی متهم میشوند. بسیاری از مردم این شک را در ذهن دارند که شاید روزی ثابت شود حتی بهترین روشهای روانپزشکیِ قرن بیستویکمی هم نسخهٔ معاصری از اورگونومی رایش بودهاند، روشهایی قلابی که قادر نیستند رنج افراد مبتلا به بیماریهایی جدی را تسکین دهند -افرادی نظیر ابیگیل اَبرکرامبی و النا کانوِی.
محمد طاهر پسران افشاریان
با این حال، روانپزشکی بیش از هر رشتهٔ پزشکی دیگری درمانهای نامعتبر را در بوق و کرنا کرده است، که یکی از مهمترین دلایلش این بوده که -تا همین اواخر- روانپزشکان اصلاً نمیتوانستند بر سر منشأ اختلال روانی توافق کنند، چه برسد به بهترین روش درمان. اگر هر پزشک تعریف خودش را از بیماری داشته باشد، شیوههای درمان به اندازهٔ مدلهای کفش متنوع میشود، و در هر فصل به رنگ و مدلی جدید در میآید... و اگر ندانیمچه چیزی را داریم درمان میکنیم، چطور درمان میتواند مؤثر واقع شود؟ بسیاری از نامهای برجسته در تاریخچهٔ روانپزشکی، بهرغم نیتهای عمدتاً خیرخواهانهشان، بیشتر به دلیل شبههبرانگیزی درمانهایشان مشهور شدهاند تا تأثیرات خوب درمانشان
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۷۵۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۷۵۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۹۴,۵۰۰۳۰%
تومان