بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده

بریده‌هایی از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده

۴٫۴
(۱۶۳۳)
ولی فکر کنم کشته شدن به دست شخص ارباب تاریکی هم شکوه خاص خودش رو داره.
:/
جیمز: من فقط گفتم اون ممکنه تو اسلیترین بیفته. خب واقعا هم ممکنه... (نگاه پدرش را می‌بیند) باشه.
Amirhosein Nasiri
اولش گریه کن، بعدش تو رو می‌خندونم
کاربر ۸۹۷۷۵۴۰
نترس بچه جون، من کارمو می‌دونم اولش گریه کن، بعدش تو رو می‌خندونم
کاربر ۸۹۷۷۵۴۰
اونا مردای بزرگی بودن، با نقص‌های بزرگ، و می‌دونی چیه... اون نقص‌ها اونا رو بزرگ‌تر می‌کرد.
هرماینی گرینجر
راهی برای فرار از گذشته نیست.
هرماینی گرینجر
اگه مردنم جلوی برگشتن ولدمورت رو می‌گیره حاضرم بمیرم
هرماینی گرینجر
هر چی بیشتر اشتباه می‌کنی بخشیدنت سخت‌تر می‌شه.
هرماینی گرینجر
اسنیپ: گاهی باید هزینه‌ها رو به جون بخریم.
هرماینی گرینجر
چی؟ فکر می‌کنی چه غلطی می‌تونی بکنی؟ تو که رسوایی جادوگرهایی؟ تو که مایه‌ی ننگ خانواده‌ت هستی؟ تو که اضافه‌ای؟ می‌خوای تنها دوستت رو اذیت نکنم؟ پس کاری که بهت می‌گم رو بکن.
کتابخوان
اسکورپیوس: (منفجر می‌شود) مردم به تو نگاه می‌کنن چون پدر تو هری پاتر معروفه. ناجی جهان جادوگری. مردم به من نگاه می‌کنن چون فکر می‌کنن پدرم ولدمورته. ولدمورت. آلبوس: اصلاً... اسکورپیوس: می‌تونی یه کم تصور کنی چه حالی داره؟ امتحان کردی؟ نه. چون نمی‌تونی از نوک دماغت جلوتر رو ببینی. چون نمی‌تونی از مشکل احمقانه‌ت با پدرت جلوتر رو ببینی. اون همیشه هری پاتر می‌مونه، اینو می‌دونی نه؟ تو هم همیشه پسرش می‌مونی. می‌دونم سخته، و بچه‌های دیگه وحشت‌ناکن، اما باید یاد بگیری باهاش کنار بیای، چون... چیزای بدتری وجود داره، خب؟
کتابخوان
آلبوس: سوال اول. در موررد مسابقه‌ی سه جادوگر چی می‌دونی؟ اسکورپیوس: اووووه... امتحان داریم! سه تا مدرسه سه تا قهرمان رو انتخاب می‌کنن تا تو سه تا مسابقه برای یک جام شرکت کنن. این چه ربطی داره؟ آلبوس: تو یه خرخون واقعی هستی، می‌دونستی؟ اسکورپیوس: بعله.
کتابخوان
تو کی هستی؟ دلفی: آلبوس. من گذشته‌ی تازه‌ام. چوب‌دستی‌ آلبوس را از او می‌گیرد و می‌شکند من آینده‌ی تازه‌ام. چوب‌دستی اسکورپیوس را می‌گیرد و می‌شکند من راه‌حلی‌ام که این جهان دنبالش می‌گرده.
♡Anita♡
وقتشه که زمان‌چرخون به یه خاطره تبدیل بشه. آلبوس: خیلی با این جمله‌ت حال کردی نه؟ اسکورپیوس: تمام روز روش کار می‌کردم.
♡Anita♡
اسکورپیوس: امروز که تو کلاس معجون‌سازی رز اومد طرفم و بهم گفت چشم‌گشنه، تقریباً بغلش کردم. تقریباً که نداره، واقعاً سعی کردم بغلش کنم، اونم لگد زد به ساقم. آلبوس: مطمئن نیستم نترس بودن واسه سلامتی‌ت خوب باشه.
♡Anita♡
هری: من باید ازش محافظت کنم. دراکو: پدرم فکر می‌کرد داره ازم محافظت می‌کنه. بیشتر مواقع. فکر می‌کنم یه جایی می‌رسه که باید انتخاب کنی می‌خوای چجور آدمی باشی. و من می‌دونم که اون زمان آدم به یه پدر یا یه دوست نیاز داره. اگه تا اون موقع یاد گرفته باشی که از پدرت متنفر باشی و دوستی هم نداشته باشی... بعدش کاملاً تنهایی... این خیلی سخته. من تنها بودم و این منو به جای خیلی تاریکی فرستاد. برای یه مدت طولانی. تام ریدل هم یه پسر تنها بود. شاید اینو نفهمی هری، ولی من می‌فهمم...
♡Anita♡
یه جایی می‌رسه که باید انتخاب کنی می‌خوای چجور آدمی باشی.
♡Anita♡
پیداش کن اسکورپیوس. شما دوتا... به هم تعلق دارین.
♡Anita♡
پیداش کن اسکورپیوس. شما دوتا... به هم تعلق دارین.
♡Anita♡
ادامه بده پیرمرد! هری: ما هم‌سنیم دراکو. دراکو: ولی من کمتر نشون می‌دم.
♡Anita♡

حجم

۱۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۳ صفحه

حجم

۱۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۳ صفحه

قیمت:
رایگان