بهم گفتی فکر نمیکنی من از چیزی بترسم، و این... راستش من از همه چی میترسم. من از تاریکی میترسم، میدونستی؟
آلبوس: هری پاتر از تاریکی میترسه؟
هری: از جاهای کوچیک خوشم نمییاد و... اینو به کسی نگفتم ولی زیاد از... (پیش از گفتن دودل میشود) کبوترها خوشم نمییاد.
آلبوس: از کبوترها خوشتن مییاد؟
هری:(چهرهاش را در هم میکشد) موجودات کثیف نوکزن نفرتانگیز. حالمو به هم میزنن.
آلبوس: ولی کبوترها بیآزارن!
Leyla Safaee
ال. ما باید تمرکز کنیم.
آلبوس: رو چی تمرکز کنیم؟
رز: رو این که میخوایم با کی دوست بشیم. مامان و بابای من بابای تو رو تو اولین سفرشون با قطار هاگوارتز دیدن. میدونی...
آلبوس: پس باید الآن تصمیم بگیریم تا آخر عمر باید با کی دوست باشیم؟ خیلی ترسناکه.
رز: برعکس، هیجانانگیزه. من یه گرنجر-ویزلی هستم، تو یه پاتری... همه میخوان با ما دوست بشن. میتونیم هر کیو بخوایم انتخاب کنیم.
آلبوس: خب چطوری تصمیم بگیریم که... تو کدوم کوپه بریم؟
رز: همشونو بررسی میکنیم بعد تصمیم میگیریم.
ali jafarnezhad
اسکورپیوس: میتونم صدای مادرم رو بشنوم. اون منو لازم داره... کمک منو... ولی میدونه که نمیتونم... کمک کنم.
اسنیپ: گوش کن اسکورپیوس. به آلبوس فکر کن. تو داری پادشاهیت رو به خاطر آلبوس بیخیال میشی،
بهار