بریدههایی از کتاب اصلاحات
۳٫۱
(۲۵)
آدمهایی که فکر میکنند آزادند، در واقع آزاد نیستند. و آدمهایی که فکر میکنند خوشحالند، واقعاً خوشحال نیستند. و دیگه غیرممکنه بشه جامعه رو از بنیاد نقد کرد، هر چند هیچکس دقیقاً مشخص نمیکنه جامعه چه مشکل حادی داره که باید اینطور رادیکال نقدش کرد.
پویا
تمام عمرش دانشآموز خوبی بود ولی از همان بچگی نشان داده بود که در همهٔ گونههای فعالیت اقتصادی بیاستعداد است، البته بهجز خرید کردن (این یکی را بلد بود)، بنابراین تصمیم گرفته بود یک زندگی درونی پیشه کند.
شیما.بیات
با خودش گفت باشه، هر کار دوست داری بکن، دل ببند به کسی که اینجا نیست و ظلم کن به کسی که اینجا هست.
n.l.r
وقتی از قبل میدانی که هر کار بکنی باز هم مادرت تو را یک پستفطرت خواهد دانست، انگیزهات برای بازی طبق قوانین او را از دست میدهی. بر قوانین خودت پافشاری میکنی.
n.l.r
هیچ انصافی نیست در عصارههای دردی که مغز تولید میکند.
n.l.r
بعضی مصیبتها انحناهای تیز دارند و میشود راحت از پسشان برآمد. بقیه تقریباً هیچ انحنایی ندارند و میدانی ساعتها طول میکشد بر آنهای فایق بیایی.
n.l.r
«بیا این مُردن را هم از سر بگذرانیم»
n.l.r
من چیزی را دارم که خودت یادم دادی بخواهم! و حالا که آن را دارم، محکومم میکنی!
n.l.r
یک لحظه به نظر چیپ آمد که پدرش تبدیل شده به یک غریبهٔ پیر دوستداشتنی؛ ولی او آلفرد را میشناخت، میدانست آن زیر یک عربدهکش با دستِ بزن پنهان است.
n.l.r
«سه ماهه قرص میخوره، قرصها باعث شدهاند به شکلی باورنکردنی کودن و کُندذهن بشه، بعد اسم این کُندذهنی رو گذاشته سلامت روانی! درست مثل اینه که کوری اسم خودش رو بگذاره بینایی. "حالا که کورم، میتونم ببینم که چیزی برای دیدن وجود نداره."»
وحید
هر روز به مدرسه میرفت و با مدرنیتهای درخشان مواجه میشد و بعد برمیگشت و در خانهای پیر و تاریک به حیاتش ادامه میداد.
n.l.r
انگار آگاهیِ بیشازاندازه از هر چیز درونیای لزوماً آگاهی مضری بود. آگاهیای بود که هرگز زدوده نمیشد.
n.l.r
جهالتِ انتخابی یکی از بهترین مهارتهای بقا بود، شاید بهترین.
n.l.r
در فرایند بزرگ کردن فرزندان آنچه دربارهٔ خودت کشف میکنی همیشه خوشایند یا قابلقبول نیست.
n.l.r
دنیس در حال بریدن نان آرام گفت «مامان، اون افسرده است.»
«گری و کارولین هم همین رو میگن. میگن افسرده است و باید دارو مصرف کنه. میگن اون معتاد به کار بوده و کار براش دارو محسوب میشده و حالا که دیگه نداردش، افسرده شده.»
«پس بهاش دارو بده و بگذار واسه خودش بپوسه. یه تئوری بیدردسر.»
شیما.بیات
تعریف دقیق "سلامت" روان اینه که توی اقتصادِ مصرفگرا مشارکت فعال داشته باشی. وقتی ایدهٔ پول دادن برای درمان شدن رو قبول میکنی، داری به ایدهٔ پولِ بیشتر خرج کردن تن میدی. و دارم میگم که من بهشخصه الآن، درست توی همین لحظه، دارم توی جنگ با مدرنیتهٔ تجارتمحور داروزدهٔ تمامیتخواه شکست میخورم.»
شیما.بیات
حالش به هم میخورد خودش را مردی ببیند که نمیتواند بیزن زندگی کند، ولی از وقتی روثی رهایش کرده بود دستش به کسی نخورده بود. او تنها استاد مردِ تاریخ د—— بود که تئوری فمینیسم تدریس کرده بود، و میدانست تا چه حد مهم است که زنان «موفقیت» را با «داشتن مرد» و «شکست» را با «نداشتن مرد» برابر ندانند، بااینحال او یک مرد تنهای دگرجنسگرا بود، و یک مرد تنهای دگرجنسگرا یک «تئوری مردانگی» همارزِ آرامشبخش ندارد تا کمکش کند برای رهایی از این مخمصهای که کلید همهٔ زنستیزیها است:
مرد وقتی حس میکند که نمیتواند بدون زن زندگی کند، احساس ضعف میکند؛
وقتی هم که زنی در زندگیاش نیست، مرد حس اقتدار و تأثیرگذاریاش را، که خوب یا بد اساس مردانگیاش هستند، از دست میدهد.
شیما.بیات
حجم
۷۱۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۴۳ صفحه
حجم
۷۱۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۴۳ صفحه
قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد