بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ذهن هولوتراپیک | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ذهن هولوتراپیک

بریده‌هایی از کتاب ذهن هولوتراپیک

۲٫۶
(۱۹)
در ایده‌آل‌ترین شرایط، مرگ ایگو و تولد دوباره می‌توان پیامدهای فراگیر و اغلب ماندگاری داشته باشد. ما را از موضع پارانویایی و دفاعی در برابر جهان خلاص کند، موضعی که شاید به خاطر برخی جنبه‌های تولد خود و تجربیات دردناک بعدی اتخاذ کرده‌ایم. گویی از صافی‌ها و عدسی‌های تحریف کننده‌ای که معمولا ادراک ما را از خودمان و جهان محدود می‌کنند، آزاد شده‌ایم. به واسطه تجربه تولد دوباره، تمام مجراهای حسی‌مان ناگهان باز می‌شوند. به نظر می‌رسد تصاویر، صداها، بوها، مزه‌ها و احساس‌های بساوایی به شکل غیرقابل‌تصوری شدیدتر، زنده‌تر و لذت‌بخش‌تر شده‌اند. ممکن است احساس کنیم که واقعآ جهان را برای اولین بار در زندگی‌مان می‌بینیم. هر آنچه در پیرامون ماست، حتی عادی‌ترین و آشناترین صحنه، به شکلی غیرعادی هیجان‌انگیز و برانگیزاننده جلوه می‌کنند. گزارش افراد حاکی از یافتن راه‌های کاملا تازه برای قدردانی و لذت بردن از حضور دوستان، نوای موسیقی، زیبایی‌های طبیعت و لذت‌های بی‌پایانی است که جهان برای حواس ما فراهم می‌کند.
Javad Azar
گاهی بازتولد معنوی می‌تواند در ارتباط با شکل بسیار خاصی از تجربه باشد ــ وحدت آتمن ـ برهمن (Atman-Brahman (که در متون باستانی هندو تشریح شده است. در اینجا فرد ارتباط عمیقی را با ژرف‌ترین هسته معنوی وجود خود احساس می‌کند. توهم خودِ فردی (jiva) از میان می‌رود و فرد با خودِ آسمانی‌اش (Atman)، که در عین حال خودِ جهانی (Brahman) یعنی منبع کیهانی تمام هستی است، پیوند مجدد برقرار می‌کند. این به معنای تماس مستقیم و بی‌واسطه با the Beyond Within، با خدا یا با آنچه اوپانیشادها Tat tvam asi («Thou art That») می‌نامند است. چنین درکی از این‌همانی بنیادی خودآگاهی فرد با اصل خلاق جهان، یکی از عمیق‌ترین تجربه‌هایی است که یک انسان می‌تواند داشته باشد. بازتولد معنوی، به نحوی که در BPM ۴ تجربه می‌شود، می‌تواند راه ورود به خلسه اقیانوسی BPM ۱ را دوباره بگشاید، و از طریق آن است که وحدت کیهانی را تجربه می‌کنیم.
Javad Azar
وقتی به آخر خط می‌رسیم، ناگهان با تصاویری از نور سفید یا طلایی کورکننده با تلألو و زیبایی فراطبیعی روبه‌رو می‌شویم. احساس می‌کنیم فضای پیرامونمان بسط می‌یابد و لبریز از نوعی حس آزادی، نجات، رستگاری و بخشودگی می‌شویم. احساس می‌کنیم پاک و تطهیر شده‌ایم طوری که انگار همین حالا از هر باری در زندگی خود خلاص شده‌ایم ــ به نظر می‌رسد احساس گناه، پرخاشگری، اضطراب و دیگر انواع عواطف مشکل‌آفرین از بین می‌روند. ممکن است عشق شدیدی را نسبت به هم‌نوعان خود، قدرشناسی عمیقی را نسبت به گرما و صمیمیت تماسهای انسانی، اتحاد و یکپارچگی با تمام زندگی و نوعی حس یگانگی با طبیعت و جهان را احساس کنیم. وقتی به قدرتِ نهفته در فروتنی و تواضع پی می‌بریم، نخوت و حالت دفاعی معمولا از میان می‌رود و شاید ما را به خدمت به دیگران ترغیب کند. جاه‌طلبی اغراق‌آمیز، و میل شدید به ثروت مادی، مقام و قدرت ناگهان در نظرمان کودکانه، عبث و بی‌فایده جلوه می‌کنند.
Javad Azar
تجربه مرگ ایگو، که نشانه انتقال از BPM ۳ به BPM ۴ است، معمولا شکلی نمایشی و فاجعه‌آمیز دارد. ممکن است با تصاویری از گذشته و حال بمباران شویم و در ارزیابی این تصاویر ممکن است احساس کنیم هرگز کاری را درست انجام نداده‌ایم و یک شکست‌خورده مطلق هستیم. متقاعد می‌شویم که آدمی رقت‌انگیز و ناتوان هستیم و هر فکری که بکنیم و هر کاری که انجام بدهیم قادر نیست موقعیت اسف‌انگیز ما را تغییر دهد. گویی دنیای ما یکسره فرو می‌ریزد و هر معیار و ملاک بامعنایی را در زندگی از دست می‌دهیم ــ دستاوردهای شخصی، کسانی که دوستشان داریم، نظامهای حمایتی، امیدها و رویاهایمان جملگی هیچ و پوچ جلوه می‌کنند. راه خلاصی از نومیدی و یأسی که احساس می‌کنیم تسلیم شدن است ــ یعنی دقیقآ همان کاری که ایگوی ما در برابر آن مقاومت می‌کند. تجربه تسلیم کامل فردی، پیش‌شرطی لازم برای اتصال به یک منبع فرافردی است. کسانی که در حال ترک اعتیاد به الکل و مواد مخدر هستند این مرحله را به عنوان لحظه‌ای می‌شناسند که فرد ناتوانی کامل خود را می‌پذیرد و نیروی برتر را کشف می‌کند.
Javad Azar
ایگویی که در ماتریس چهارم می‌میرد در ارتباط نزدیک با نوعی وسواس عملی است برای همیشه قوی و مسلط بودن و همواره برای تمام خطرهای احتمالی آماده بودن، حتی خطرهایی که هرگز قادر به پیش‌بینی آنها نیستیم و آنهایی که کاملا خیالی هستند. این وسواس باعث می‌شود احساس کنیم شرایط هرگز درست نیست و هیچ چیز کافی نیست و اینکه باید انواع پروژه‌های عظیم را دنبال کنیم تا چیزی را به خودمان و دیگران اثبات نماییم. بنابراین، نابود شدنِ ایگوی کاذب به ما کمک می‌کند تا تصویر واقعگرایانه‌تری از جهان بسازیم و رویکردهای مناسب‌تر و مفیدتری به آن اتخاذ نماییم.
Javad Azar
آلن واتس (Alan Watts (این جنبه را، که مستلزم نوعی حس جدایی مطلق از هر چیز دیگر است، «ایگوی محبوس در پوست» می‌نامد. این ایگو از ادراکات درونی از زندگی خودمان ساخته شده که طی تلاش و تقلا در مجرای تولد و طی انواع برخوردهای دردناک بعد از تولد آموخته‌ایم. در این موقعیتهای اولیه، جهان به نظرمان متخاصم جلوه می‌کرد، ما را از هر سو احاطه می‌کرد، ما را از یگانه زندگی‌ای که تا آن موقع می‌شناختیم محروم می‌کرد، و باعث درد عاطفی و جسمی ما می‌شد. این تجربیات در ما یک «ایگوی کاذب» به وجود آورد که دنیا را همچنان خطرناک تلقی می‌کند و این نگرش را به موقعیتهای آینده تعمیم می‌دهد حتی زمانی که شرایط به کلی تغییر کرده است. ایگویی که در ماتریس چهارم می‌میرد در ارتباط نزدیک با نوعی وسواس عملی است برای همیشه قوی و مسلط بودن و همواره برای تمام خطرهای احتمالی آماده بودن، حتی خطرهایی که هرگز قادر به پیش‌بینی آنها نیستیم و آنهایی که کاملا خیالی هستند
Javad Azar
خیلی دلش می‌خواست در رودخانه باشد و نمی‌توانست بگوید آیا در رودخانه قدم می‌زند یا خودِ رودخانه است. رودخانه حرکت کرد و درحالی‌که به سوی دهان خداوند می‌رفت، انبوه مردمان و جانوران ــ همه خلقت ــ از آب‌پخشانها سرازیر شدند و به درون جریان اصلی رودخانه زندگی ریختند. وقتی این تجربه به پایان رسید و او بار دیگر خودش را در اتاق درمانگر، همانجا که تجربه‌اش را آغاز کرده بود، یافت همچنان احساس می‌کرد آکنده از خشوع، فروتنی، آرامش، سعادت و شادی است. اعتقاد راسخ داشت که با خدا در مرکز انرژی عالم بوده است. هنوز به شدت احساس می‌کرد که زندگی سراسر یکی است و رودخانه زندگی درواقع به درون خدا جریان دارد و تمایزی میان آدمیان ــ دوست و دشمن، سیاه و سفید، مرد و زن ــ نیست: همه یکی هستند.( ۱ )
Javad Azar
طی این مدت بسیاری مکاشفات دیگر اتفاق افتاد. یکی از مهم‌ترین مکاشفات عبارت بود از نگریستن به پایین به درون زمین و دیدنِ بنیان‌های جهان. در اعماق فرو رفت و این راز را کشف کرد که خداوند همانقدر که از بالاها، از اعماق نیز ستایش می‌شود. به علاوه، در اعماق جهان، نور را می‌توان دید. در اعماق جهان زندان‌های بسیاری هست. به محض عبور از این سلولها، درشان باز می‌شد و زندانیان پیش می‌آمدند و خداوند را ستایش می‌کردند. یک مکاشفه قدرتمند دیگر در این تجربه، تصویر شخصی بود که در رودخانه‌ای عریض و زیبا در دره‌ای عمیق و پهن راه می‌رفت. سوسن‌های سفید روی سطح آب روییده بودند و رودخانه آرام و بی‌صدا جریان داشت. دره در محاصره کوه‌های سر به فلک کشیده بود با آب‌پخشانهای بی‌شمار که به سوی کف دره سرازیر می‌شدند. صدایی وارد این صحنه شد: «رودخانه زندگی به سوی دهان خداوند جریان می‌یابد»
Javad Azar
درضمنی که این اتفاق می‌افتاد، تماس جامه مثل یک سیم فشار قوی بود. همه چیز منفجر شد، و این انفجار، مردمان را به بالاترین مکان موجود پرتاب کرد ــ جایگاهِ نور مطلق. ناگهان سکوت حاکم شد. موسیقی خاموش شد. همه صداها خاموش شدند. مثل بودن در مرکزی‌ترین جای منبع انرژی بود. مثل بودن در خدا بود ــ نه فقط در حضور خداوند بلکه در خدا، مشارکت در خدا. این لحظه زمان زیادی به درازا نکشید ــ هرچند که فهمید زمان در سراسر این تجربه هیچ معنایی ندارد ــ و هبوط خود را آغاز کردند. دنیایی که اکنون به آن هبوط می‌کردند مثل هیچکدام از دنیاهایی که سابقآ می‌شناخت نبود، دنیایی بی‌نهایت زیبا. گروه باشکوه همسرایان در حال خواندن بود و طی سنکتوس (the Sanctus)، گلوریا (the Glorias)، و هوزانا (the Hosannas) صدای سروش به گوش می‌رسید: «هیچ نخواه، هیچ نخواه» و «هیچ مجوی، هیچ مجوی».
Javad Azar
ماتریس سوم دریای عظیمی از عواطف مشکل‌آفرین و احساسهای جسمی دشوار است که می‌توانند، در ترکیب با رویدادهای بعدی دوران نوباوگی و کودکی، به شکل‌گیری انواع اختلالات کمک کنند. از جمله آنها عبارت‌اند از اشکال خاصی از افسردگی و شرایطی که مستلزم پرخاشگری و رفتارهای خودویرانگرایانه خشن است. به علاوه به نظر می‌رسد اختلالات و انحرافات جنسی و روان‌رنجوری وسواسی فکری ـ عملی، انواع فوبیا و نمودهای هیستریک، ریشه‌های مهمی در این ماتریس دارند. اینکه از میان انواعِ اختلالات عاطفی ممکن، کدامیک حقیقتآ بروز خواهد کرد، ظاهرا به ماهیت تجربیات بعدی زندگی که می‌توانند جنبه‌های پرخاشگرانه، خودویرانگر، جنسی یا نجاست‌پرستانه BPM ۳ را به شکلی گزینشی تقویت نمایند، نیز بستگی دارد.
Javad Azar
شاید عجیب‌ترین نکته درباره تجربیات BPM ۳، مجاورت و نزدیکی عاطفی مرگ و جنسیت باشد. ما فکر می‌کنیم تهدید مرگ هر گونه احساسات جنسی را از بین می‌برد. اما تا جایی که به این ماتریس مربوط می‌شود، به نظر می‌رسد عکس آن صادق است. مشاهدات انجام شده در روانپزشکی بالینی، تجربیات افرادی که در اردوگاه‌های کار اجباری و زندان‌ها مورد شکنجه قرار گرفته‌اند، و پرونده‌های عفو بین‌الملل بر این واقعیت صحه می‌گذارند که رابطه متقابل و محکمی میان شور و جذبه سکرآورِ سکس، تولد کودک و تهدید جدی برای یکپارچگی و بقای جسم وجود دارد. در فرآیند مرگ و تولد دوباره، نقش‌مایه‌های مربوط به تمام این سه حوزه، به تناوب جانشین هم می‌شوند یا حتی در ترکیبات مختلف، با هم حضور دارند.
Javad Azar
دیگرآزاری و خودآزاری هرگز به صورت دو پدیده کاملا مجزا وجود ندارند، بلکه در روان بشر با هم ارتباط و درهم‌تنیدگی دارند و دوراقع دو روی یک سکه هستند. همان طور که می‌توان حدس زد، تصاویر مرتبط با تجربیات خوددیگرآزارانه عبارت‌اند از صحنه‌های تجاوز، قتل جنسی، و عمل خوددیگرآزارانه تحمیل یا دریافت رفتار دردناک.
Javad Azar
آیا راغب به زدوده شدن، محو شدن، حذف شدن، هیچ شدن هستی؟ آیا راغب به هیچ شدن هستی؟ از یادها رفتن؟ اگر نه، هرگز به معنای واقعی تغییر نخواهی کرد
Javad Azar
در کار تجربه‌ای با BPM ۲، مردم اغلب با بحران‌هایی روبه‌رو می‌شوند شبیه به آنچه بودا در «چهار منظره گذرا» با آنها روبه‌رو شد. در این تجربه، ناخودآگاهِ فرد تصاویری از پیری، بیماری، مرگ و ناپایداری فراهم می‌کند که در نهایت مسبب بحرانِ وجودی است. او شاهد بیهودگی و بی‌معنایی زندگی بدون معنویت، محدود به لذت‌های سطحی و اهداف دنیوی است.
Javad Azar
دنیای BPM ۲ ــ با احساس فراگیر خطر، محاصره کیهانی، ادراکات پوچ و گروتسک جهان، و از دست دادن زمان خطی ــ با دنیای هرروزه ما آنقدر متفاوت است که ممکن است در مواجهه با آن، خود را در آستانه دیوانگی احساس کنیم. ممکن است احساس کنیم کنترل ذهنی را به کلی از دست داده‌ایم یا اینکه کارمان تمام است و این خطر جدی وجود دارد که برای همیشه روانی شویم. درک اینکه شکل افراطی این تجربه صرفا منعکس‌کننده ضربه مراحل اولیه تولد است، ممکن است به ما در کنار آمدن با این موقعیت کمک کند یا نکند. شکل ملایم‌تری از این حالت، این اعتقاد است که به واسطه تجربه BPM ۲ به شناخت دقیق و نهایی از پوچی کامل هستی رسیده‌ایم و هرگز قادر نخواهیم بود به آن خودفریبی نجات‌بخش که لازمه عملِ مؤثر در این جهان است بازگردیم.
Javad Azar
خوب است به این نکته اشاره کنیم که یکی از تأثیرات مهم در زندگی سارتر، یک مورد تجربه دشوار و به خوبی حل نشده (poorly resolved) با ماده روانگردانِ مسکالین بوده که آلکالویید فعال از پیوت، کاکتوس مکزیکی، است و بومیان از آن برای آیینهای مقدس استفاده می‌کنند. یادداشت‌های شخصی سارتر حاکی از این است که جلسه او روی تجربیاتی متمرکز بوده که آشکارا با BPM ۲ رابطه دارند.
Javad Azar
احساسات برآمده از خلسه اقیانوسی رابطه تنگاتنگی با «تجربه اوج» در نظریات آبراهام مازلو (Abraham Maslow) دارد، که آن را اینگونه تعریف می‌کند: احساس تمامیت، اتحاد و یکپارچگی؛ بدون زحمت و در آرامش؛ به تمامی خود بودن؛ بهره‌گیری از تمام قابلیتهای خویشتن؛ رها از موانع، محدودیتها و ترسها؛ خودانگیخته و بیانگر؛ در اینجا و اکنون؛ روان و روح محض بودن؛ بی هیچ خواسته و نیازی؛ همزمان کودک و بالغ بودن؛ و مورد لطف حق واقع شدن به نحوی که در کلام نمی‌گنجد. درحالی‌که مشاهدات من از خلسه اقیانوسی در وهله نخست ناشی از تجربیاتی است که در کار پس‌روی (regressive) تجربه‌ای با آنها مواجه شده‌ام، توصیفات مازلو منعکس کننده مطالعات او روی تجربه خودانگیخته نقطه اوج در زندگی بزرگسالی است. مشابهتهای عمده میان این دو حوزه نشان می‌دهد که ریشه برخی از قوی‌ترین نیروهای محرک ما به گذشته‌ای بسیار دورتر در زندگی‌مان برمی‌گردد، دورتر از آنچه روانشناسان در آغاز ممکن می‌پنداشتند.
Javad Azar
می‌توانیم شور و شعف مربوط به BPM ۱ را «خلسه کیهانی» بنامم. در ادامه، در بخش مربوط به BPM ۳، با شکل بسیار متفاوتی از شور و شعف آشنا می‌شویم که با فرآیند «مرگ و تولد دوباره» در ارتباط است. من برای توصیف آن واژه خلسه آتشفشانی (volcanic ecstasy) را وضع کرده‌ام. شور و شعفی وحشی و دیونیزوسی، با مقادیر ظاهرا سیری‌ناپذیری از انرژی انفجاری و تمایل شدید به فعالیتهای مهیج و تب‌آلود. در مقابل، انرژی اقیانوسی BPM ۱ را می‌توان آپولونی (Apollonian) نامید، که عبارت است از ذوب شدن آرامِ تمام حدومرزها، همراه با آرامش و سکون. وقتی چشم‌هایمان بسته است و بقیه دنیا راهی برای ورود ندارد، این حالت به صورت نوعی تجربه درونی مستقل ظاهر می‌شود که ویژگی‌های آن را پیش از این شرح دادیم. وقتی چشم‌هایمان را باز می‌کنیم، این حالت تبدیل به نوعی حس ادغام شدن، یا «یکی شدن با» تمام چیزهایی می‌شود که در پیرامون خود ادراک می‌کنیم.
Javad Azar
در حالت اقیانوسی، به نظر می‌رسد جهان تلألو و زیبایی وصف‌ناپذیری دارد. نیاز به استدلال عقلی به طورِ چشمگیری کاهش می‌یابد و جهان تبدیل می‌شود به «رازی که باید تجربه شود، نه معمایی که حل گردد». در این حالت تقریبا غیرممکن است که چیزی منفی درباره هستی یافت شود، و همه چیز مطلقآ کامل و بی‌نقص جلوه می‌کند. این حس کمال و بی‌نقصی ذاتآ تناقضی را در خود دارد، تناقضی که رام داس (Ram Dass) با نقل عبارتی که از استاد و راهنمای هیمالیایی خود شنیده بود، به شکلی موجز بیان کرد: «جهان مطلقآ کامل است، از جمله نارضایتی خودِ شما از آن، و هر کاری که سعی می‌کنید برای تغییر آن انجام دهید». وقتی خلسه اقیانوسی را تجربه می‌کنید، کل جهان مکانی صمیمی و گرم جلوه می‌کند، جایی که می‌توانید در امنیت کامل، نگرشی کودکانه و منفعل ـ وابسته را اتخاذ کنید. در این حالت، به نظر می‌رسد بدی و شر گذرا، بی‌ربط و حتی ناموجود است.
Javad Azar
در این حالت از وحدت کیهانی، احساس می‌کنیم دسترسی مستقیم، فوری و نامحدود به دانش و حکمتی داریم که برخوردار از اهمیت جهانی است. این دانش معمولا به معنای داشتن اطلاعات عینی و ملموس با جزئیات فنی که قابل استفاده عملی باشد نیست، بلکه عبارت است از روشن‌بینی و بصیرتی پیچیده و وحیانی (revelatory) نسبت به ماهیت و سرشتِ هستی. این احساسات معمولا همراه با نوعی احساس اطمینان از این است که این دانش درنهایت مناسب‌تر و «واقعی‌تر» از ادراکات و باورهایی مشترک ما در زندگی روزمره است. اوپانیشادهای کهن هندی این بصیرت عمیق نسبت به رازهای غایی حیات را «دانستن آن، دانش به چیزی که دانش به همه چیز را می‌دهد» توصیف می‌کند.
Javad Azar

حجم

۶۰۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۷ صفحه

حجم

۶۰۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۷ صفحه

قیمت:
۱۱۷,۰۰۰
تومان