بریده‌هایی از کتاب قدرت شروع ناقص

اثر دومینو بیانگر آن است که با تغییر یک رفتار تأثیر آن، به صورت زنجیره‌ای از بازخوردها، سایر رفتارهای مرتبط را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد.

براساس صحبت‌های یانگ، ایده‌های نوآورانه زمانی شکل می‌گیرند که ترکیب جدیدی از اجزای پیشین به دست بیاید. به عبارتی، تفکر خلاقانه به معنای خلق ایده از هیچ نیست، بلکه به معنای ساخت و پرداخت دانسته‌های فعلی و استفاده از این دانسته‌ها در قالبی نو برای خلق ایده‌های جدید است.

«یادگیری ایدهٔ جدید شما را نابغه نمی‌کند، ولی تعهد به یادگیری مادام‌العمر شاید.»

نسیم طالب کار را یکسره کرده و قاعده‌ای کلی برای همهٔ خواننده‌ها ارائه کرده است: «کتاب خوب در دومین دورِ مطالعه بهتر می‌شود، کتاب عالی در سومین دور. کتابی که ارزش دوباره خواندن ندارد ارزش خواندن ندارد.»

شما هرگز کتابی را دو بار به یک شکل نمی‌خوانید، همچنان که چارلز چو گفته است: «من هر وقت به خانه برمی‌گردم، دوباره همان چند کتاب همیشگی‌ام را می‌خوانم. مهم نیست چند بار به خانه برگردم، آن‌ها همیشه حرفی دارند.»

مهم خواندن کتاب‌های بیشتر نیست، بهره‌برداری بیشتر از آن‌هاست.

«همه این رو می‌دونن» با «همه این رو انجام می‌دن» متفاوت است.

«متخصص کسی است که همه‌جور اشتباهی در حوزه‌های کوچک مرتکب شده.»

«چیزی که ارزش خواندن دارد نه‌تنها برای دو بار خواندن، بلکه برای بارها و بارها خواندن هم ارزش دارد. یک کتاب ارزشمند هر بار نکتهٔ جدیدی به شما می‌آموزد، حتی اگر بارها آن را خوانده باشید.»

«یادگیری ایدهٔ جدید شما را نابغه نمی‌کند، ولی تعهد به یادگیری مادام‌العمر شاید.»

من همیشه به این حرف توماس آکویناس فکر می‌کنم: «برحذر باش از انسانی که فقط به یک کتاب پایبند است.» اگر در موضوع خاصی فقط یک کتاب را مبنای تمام اعتقادات خود قرار دهید، آیا آن اعتقادات درست خواهد بود؟ در این صورت، معرفت و آگاهی شما تا چه حد دقیق و کامل است؟

زیاد کتاب‌خواندن منافع بی‌شماری دارد، اما از دید من شاید مهم‌ترین فایده‌اش این باشد که خواندن یک کتاب خوب می‌تواند راهی جدید برای تفسیر تجربیات گذشته در اختیار شما قرار دهد. هر گاه مطلب جدیدی یاد می‌گیرید، مغزتان مثل نرم‌افزار همهٔ داده‌های قدیمی را بر مبنای اطلاعات جدید به‌روزرسانی می‌کند.

«فکر می‌کنم بیشترِ آنچه مردم آن را هوشمندی می‌نامند، چیزی نیست جز کنجکاوی.» ـ آرون سوارتس

مسیر رسیدن به تعالی درس‌هایی بیشتر از رسیدن به خودِ تعالی دارد.

بینش فکری مردم به مرحلهٔ خطرناکی رسیده است: «اگه نتونی نفر شمارهٔ یک یا دو باشی، همون بهتر که اصلاً بازی نکنی.»

درواقع، بسیاری از چیزها راز و رمزی ندارند. می‌خواهید نویسندهٔ بهتری باشید؟ بیشتر بنویسید. می‌خواهید قوی‌تر باشید؟ بیشتر وزنه بزنید. می‌خواهید زبان جدیدی بیاموزید؟ به آن زبان بیشتر صحبت کنید. با کارکردن در هر زمینه‌ای به مهارتی چشمگیر دست می‌یابید. به زمان بیشتر، پول بیشتر یا راهبردهای بهتر نیاز ندارید. فقط باید کار را انجام دهید.

پیشرفت معمولاً در پس راه‌حل‌های کسل‌کننده و آگاهی‌های کنارگذاشته‌شده پنهان می‌شود. شما به اطلاعات بیشتری نیاز ندارید، به راهبرد بهتر هم نیاز ندارید، فقط باید راه‌حلی را که پیش‌تر جواب داده است بیشتر انجام دهید.

این حقیقت که شکست اتفاق خواهد افتاد بهانه‌ای نیست برای این‌که منتظر شکست باشید. دلیلی وجود ندارد که افسرده باشید یا تسلیم شوید، فقط به این دلیل که چند تصمیم اشتباه خواهید گرفت. مهم این است که با همهٔ توان‌تان تلاش کنید زیرا تلاش و تمرین محرک روند یادگیری‌اند. آن‌ها لازم و ضروری‌اند، حتی اگر شکست بخورید. بدانید که سرنوشت هیچ تصمیمی شکست نیست، اما گاه و بی‌گاه شکست‌خوردن هزینه‌ای است که اگر می‌خواهید تصمیم درستی بگیرید، باید بپردازید. توقع پیروزی داشته باشید و از همان آغاز براساس همین توقع رفتار کنید.

گفتهٔ مشهور نیلز بور، فیزیک‌دان برندهٔ جایزهٔ نوبل را گوش کنید: «متخصص کسی است که همه‌جور اشتباهی در حوزه‌های کوچک مرتکب شده.»

با توجه به این‌که اولین انتخاب‌تان احتمالاً غلط است، بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که شروع کنید. اگر از اشتباه‌تان زودتر درس بگیرید، زودتر می‌توانید چیز درست را کشف کنید.