بریده‌هایی از کتاب قدرت شروع ناقص

بهترین کاری که در مواجهه با انبوهی از فعالیت‌های مختلف می‌توان انجام داد، این است که فعالیت‌های نالازم را مثل شاخه‌های اضافهٔ درخت هَرَس کنید.

«چیزی که ارزش خواندن دارد نه‌تنها برای دو بار خواندن، بلکه برای بارها و بارها خواندن هم ارزش دارد. یک کتاب ارزشمند هر بار نکتهٔ جدیدی به شما می‌آموزد، حتی اگر بارها آن را خوانده باشید.»

کتاب‌های خوب را دو بار بخوانید

کتاب‌های بیشتری بخوانید. کم‌ارزش‌ها را کنار بگذارید و پرارزش‌ها را دو بار بخوانید.

قانون بیست‌هشتاد بیان می‌کند که در هر حوزهٔ خاص تعداد کمی از عوامل بخش عمدهٔ نتایج را به بار می‌آورند. مثلاً هشتاددرصد زمین‌های ایتالیا به بیست‌درصد مردم تعلق دارد. یا فقط بیست‌درصد تیم‌ها در ۷۵ درصد مسابقات قهرمانی اِن‌بی‌اِی برنده می‌شوند. ضرورتی ندارد که حتماً مجموع دو عدد صد شود. نکتهٔ اصلی این است که بخش کوچکی از عوامل، بخش عمدهٔ نتایج را ایجاد می‌کنند.

با اضافه‌کردن چند محدودیت که با دقت طراحی شده بودند و جادادن آن‌ها در زندگی‌ام، آزادی‌ام را کم کردم، اما درواقع بازدهی و شادی‌ام را بیشتر کردم. فشارها محدودم نکردند، بلکه قدرت را احساس کردم.

«همیشه به یاد داشته باشید برای بحث‌کردن و برنده‌شدن باید حقیقتِ فردی را که با او بحث می‌کنید درهم بشکنید. برای خود شما همدردناک است که حقیقت‌تان را از دست بدهید، پس مهربان باشید، حتی اگر حق با شما است.»

«کمترین زمان ممکن را برای این صرف کنید که بگویید چرا افراد اشتباه می‌کنند.»

فقط با سکوت می‌توانید ایده‌های غلط را به جهنم بفرستید. خود را ملزم کنید که این کار را انجام دهید.»

شاید این تفاوت نیست که موجب دشمنی و قبیله‌گرایی می‌شود، بلکه فاصله است. وقتی نزدیکی زیاد شود، تفاهم هم بیشتر می‌شود. به یاد نقل‌قول آبراهام لینکلن افتادم: «من از آن مرد خوشم نمی‌آید. باید او را بهتر بشناسم.» حقایق ذهنیت را تغییر نمی‌دهند، دوستی این کار را می‌کند.

در بسیاری از موارد، اگر تا چند سال برای یک کار خاص حسابی تلاش و روی آن تمرکز کنید، می‌توانید چیز بیشتری به دست بیاورید، نه این‌که بی‌اشتیاق و ملایم پنجاه سال برای آن زمان بگذارید. شاید بهتر باشد برای فصل‌های تعادل‌نداشتن تلاش کنید و طبق نیاز هدف هر فصل را تغییر دهید.

برون‌سپاری شعله را روشن نگه می‌دارد، اما آیا این روشنایی معنایی دارد؟

ما مجبوریم انتخاب کنیم. آیا ترجیح می‌دهید زندگی نامتعادل داشته باشید اما در یک حوزهٔ خاص عملکرد خوبی داشته باشید یا ترجیح می‌دهید زندگی متعادل داشته باشید اما هیچ‌گاه قابلیت‌تان را در آن یک‌چهارم خاص به حداکثر نرسانید؟

مدیریت زمان کار سختی است. در زندگی کارهای مهم و کارهای فوری اغلب با هم تفاوت آشکاری دارند. این تفاوت خصوصاً در بحث سلامت مشهودتر است، چون با این‌که بالأخره روزی سلامتی همهٔ ما در معرض تهدید قرار می‌گیرد، باز هم بایدها و نبایدهای مهم سلامتی را فوری نمی‌بینیم. - باشگاه‌رفتن امروز فوری نیست، ولی در درازمدت برای سلامتی‌تان مهم است. - امروز از استرس نمی‌میرید، ولی اگر زودتر به حالش فکری نکنید، بعداً شاید بر اثر آن بمیرید. - برای این‌که امروز زنده بمانید، حتماً به خوردن غذاهای سالم یا غذاهایی که بشود اسمش را غذا گذاشت نیازی نیست، ولی این کار در آینده خطر ابتلا به سرطان و بیماری را کاهش می‌دهد.

بسیاری از افراد اطلاعات جدید نمی‌خواهند، اطلاعات تأییدکننده می‌خواهند.

مطلع‌شدن بی‌فایده است، اگر بیشتر اطلاعات تا روز بعد اهمیت‌شان را از دست بدهند. اخبار فقط یک برنامهٔ تلویزیونی است و مانند بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی هدفش این نیست که دقیق‌ترین نسخهٔ واقعیت را ارائه دهد، بلکه هدفش ارائهٔ نسخه‌ای است که شما را به تماشاکردن وادارد. شما نمی‌خواهید غذاهای بی‌کیفیت به بدن‌تان برسانید، پس چرا باید ذهن‌تان را با افکار بی‌کیفیت پر کنید؟

«متخصص کسی است که همه‌جور اشتباهی در حوزه‌های کوچک مرتکب شده.»

اجازه دهید ارزش‌های‌تان معیار تصمیم‌گیری‌تان باشند.

قدرت اراده یکی از حوزه‌های زندگی است که قطعاً می‌توانید خروجی‌تان را در آن بهتر کنید، اگر تعداد ورودی‌تان را کم کنید.

از نظر من توصیه‌هایی مثل «فقط باید تصمیم بگیری که انجامش بدی» دیگر زیادی نخ‌نما شده‌اند.