بریدههایی از کتاب امام من
۴٫۵
(۲۲)
راه هیچگاه بنبست نمیشود.
شاید تنگ و تاریک شود، اما مسدود نه!
اگر طالب باشی واصلی!
در هر کجایی، تحت هر شرایطی، برای هر کسی، در هر زمانی، یک راه آبی هست تا زمین تفتیده را سیراب کند!
مسیرت را که درست انتخاب کنی، حرکت که بکنی، ناامید که نباشی، خدا برکت میدهد و...
صحیفه خواندن و تفکر کردن در جملههایش... بنبستها را میکند آزادراه...
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
اگر چشم باز کنی، اگر دقت کنی، میبینی و میفهمی که یکی برای قرضش، یکی برای بیماریاش، یکی برای خانهاش، یکی برای...
به امام متوسل شده است.
و چه اندکاند کسانی که امام را بهخاطر خودش میخوانند و میخواهند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
پی حرف شهوترانهای مجازی وکمسوادهای درسخوانده بروی، زندگیات را بر باد دادهای.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
مهاجران و انصار سکوت کردند و امیرمؤمنان(ع) را یاری نکردند. پس از بیستوپنج سال که به سراغش آمدند، باز هم او را آزار دادند. در صفین با پذیرش حکمیت، جنگ برده را باختند. خود کرده بودند؛ اما تقصیر امام انداختند و کافر خواندنش. مقابلش لشکر کشیدند...
و دست آخر شهیدش کردند.
امام حسن(ع) را به صلح با دشمن خونخوار واداشتند، چون محکم پای امام نایستادند؛
حسینبنعلی(ع) را... چنان شهید کردند که مسیحی و ارمنی هم برایش گریه میکنند
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
شیخ صدوق یک زمزمهی شیرینی داشت که: من به دعای حضرت مهدی(عج) متولد شدهام...
دعای عزیز خدا، نیست را هست میکند، خرابی را آباد، دل مرده را زنده... دعایش مستجاب است.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
خودت دستت را بیرون نکشی، خدا دستت را رها نمیکند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
زمین به یاریاش بلند شده بود.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
شاهزاده بودن یک لذت نبود برایش. قصر و پول و موفقیت... برایش یک فرصت بود. فرصتِ ملکه بودن.
ملکه قدرتمند است. هرجایی، هرکاری، هرجوری، انجام میدهد... او قدرتش را نگه داشته بود برای نگهداشتن خودش. مسیحی پاکدامن بود. در قصر، هرکس قدرت لذت بردن از هر چیز و... داشت. او لذت، عفت و حیا را.
چنان نشان داده بود که همهی لذتمندها هم برایششأن و جایگاه قائل بودند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
اللَّهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّكَ وَ خَلِیفَتِكَ. خدایا دفاع کن از ولیت، از جانشینت... که گواه تو بر بندگانت است... آقای بزرگوار مجاهد... او را از گزند تمام آن چه... ایجاد کردهای ... پناه بده
شکوفه ▪︎
با هم به سامرا برویم؛
اینجا بیشتر مردم اهل تسنن هستند و عدهای هم دشمن اهلبیت. شیعیان محدودند و حرم همیشه ساکت.
اینجا حتی یکبار حرم را با خاک یکسان کردهاند. امنیتش کم است و تو باید با اصرار بروی و زود برگردی. اما برو، هربار که آمدی عراق به نیت سامرا بیا که امامزمان(عج) را خوشحال کنی.
خیابانهای اطراف خاکآلود است و نظامی. چشم دنبال گلزار و طراوت و زیبایی و حتی بازار نداشته باش.
مسافت نیمهمخروبهی طولانی را که بروی، دیدن گنبد بزرگ، کمی آرامت میکند. و یک صحن... همان یک صحن هم دلت را با خودش همراه میکند و بغض تو را میشکند.
قدم آهسته بردار که جد و پدر و مادر امامزمان بارها آزار دیدهاند.
شکوفه ▪︎
از کربلا که راه بیفتی، یک نیم روز راه است تا سامرا...
در کربلا قلب و روحت کنار حرم ارباب شرحهشرحه شده است، چشمانت کاسهی خون، پاهایت بیتوان و دستانت لرزان...
در کربلا هزار بار جان دادهای و...
اگر به سامرا نروی، اگر دو سهساعتی آنجا ننشینی و دم نگیری حتما جان میدهی...
با هم به سامرا برویم؛
اینجا بیشتر مردم اهل تسنن هستند و عدهای هم دشمن اهلبیت. شیعیان محدودند و حرم همیشه ساکت.
اینجا حتی یکبار حرم را با خاک یکسان کردهاند. امنیتش کم است و تو باید با اصرار بروی و زود برگردی. اما برو، هربار که آمدی عراق به نیت سامرا بیا که امامزمان(عج) را خوشحال کنی.
شکوفه ▪︎
خدا را ندیدهایم!
اما خدا هست. تمام عالم هستی، من و شما، هوا و نَفس، آسمان و زمین، شب و روز، گل و خار، آب و خاک، آتش و... همه با نظمی مشخص در دایرهی زمان و مکان مشخص میروند روی به آینده. پس خالق هست و خدا هست. این ایمان به غیب است.
شکوفه ▪︎
قبل مرگم نفسی وعده دیدار بده.
چه سخت است که تو را نبینم و بمیرم... چه سخت است که از تو نه صدایی بشنوم... نه پیامی... نه دست نوشتهای...
بعد از شهادت باز کن تابوت ما را و ببین
خاکستری از آتشی بر جان من آقا ببین
شکوفه ▪︎
امام نامهی نانوشته را میداند، به اجازه خدا!
امام پاسخ همهی سؤالها را میداند به اذن خدا!
امام کلید حل مشکلات را دارد به یاری خدا!
هرکس از هرجایی سر بلند کرد و ادعای مهدی بودن و ارتباط با امامزمان(عج) کرد که آدم نیست!
دشمن نقطهضعف را فهمیده، کارخانهی امامسازی و دینسازی دروغین راه انداخته.
بارش را هم روی دوش احمقها گذاشته.
تو عاقل باش... دنبال هرکسی راه نیفت. امامت یک کلمهی پنج حرفی نیست. یک مقام است از جانب خدا!
علم به غیب، یکی از شئونات امام است.
شکوفه ▪︎
پرسید:
- زندگی چند قسم است؟
گفت:
- سه قسم! کودکی و پیری!
پرسید:
- پس جوانی چه؟
گفت:
- فدای حسین...
شکوفه ▪︎
دفاع از حریم حق، شرق و غرب نمیشناسد، قدیم و جدید ندارد...
حتی اگر به تو طعنه بزنند، مسخرهات کنند، تهمت گرفتن پول و... بزنند،
حتی اگر امنیتی که دارند از وجود بیداریها و رزمندگیهای تو باشد و همینها هزاران دروغ علیه تو نشر بدهند...
باید وظیفهات را انجام دهی؛ اگر میخواهی در سپاه علی بمانی... مدافع حرم و حریم باشی... در هر زمان و مکان... سکوت و بیخیال بودن را کنار بگذار...
شکوفه ▪︎
تاریخ به هم پیوستگی دارد و در این میان دو دسته همیشه بودهاند: حزب خدا و طاغوت.
من و شما هم از این دو حال بیرون نیستیم... یا در مسیر حزبالله، یا سرسپردهی طاغوت.
ساکت هم نداریم. اگر جای بیان حق باشد و تو سکوت کنی، طاغوت و شیطان را تایید کردهای.
اگر از ولایت دفاع کنی، از مظلوم، از اندیشهی الهی، در هر زمانی که باشد، در هر مکانی از این دنیای وسیع که باشی، نامت در زمرهی مدافعان حریم الهی ثبت میشود.
شکوفه ▪︎
منتظر، ایستاده میمیرد...
یاری امامی که میخواهد جهانی را رو به خوشبختی ببرد، یارانی میطلبد که خودشان را پیدا کردهاند
زندگی در مشتشان است و پای رکاب حضرت حجت(عج) ایستادهاند تا پای جان!
صالحاند، نفسشان دور از هر بدی و زشتی و تکبر است.
مصلحاند؛ نگاهشان، پاک شدن دنیا از زشتیهاست
نه اینکه گناه و ظلم را زیاد کنند تا حضرت بیاید، این یک فکر شیطانی است. انسانی که اهل گناه است و خواهان زیاد شدن گناه، چطور میتواند در سپاه رحمانی، نزد خداوند جایگاهی داشته باشد
صالحان اما با اباصالحالمهدی هستند، امام را یاری میکند با جان و مال و آبرو...
شکوفه ▪︎
مکان: منطقهای در خاک عراق.
گروه تفحص بودند. میگشتند دنبال جنازهی همانها که تمام داراییشان، همان عمر و جوانیشان را، بیحقوق و با میل و اشتیاق خودشان تقدیم امام کرده بودند. و خدا هم خریده بودشان.
تا ظهر هر چی گشتند شهیدی نیافتند.
زمان: روز میلاد صاحب زمین و زمان(عج).
دلشان از صبح درگیر ذکر امام بود. ناامید از تلاش خودشان، امید بستند به یاری حضرت... خورشید آمده بود وسط آسمان که نگاه یکیشان میان آن بیابان افتاد به شقایقی... برایش عجیب بود رویش شقایق... رفت که بچیند... چیزی توجهش را جلب کرد، خاک را آرام کنار زد. ریشهی شقایق میان بیابان سوزان در جمجمهی یک شهید بود
شکوفه ▪︎
زندگی اگر برمدار امام نچرخد، چون گردابی میشود که همهچیز را در خود خفه میکند...
شکوفه ▪︎
حجم
۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۲۱,۶۰۰
۱۰,۸۰۰۵۰%
تومان