بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاریخ معاصر از نگاه مقام معظم رهبری | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تاریخ معاصر از نگاه مقام معظم رهبری

بریده‌هایی از کتاب تاریخ معاصر از نگاه مقام معظم رهبری

انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۵.۰از ۱۸ رأی
۵٫۰
(۱۸)
رؤساى کشور، کشور را ملک خودشان میدانستند و براى استفاده‌ى از این ملک به دنبال این بودند که ببینند کجا چه کارى براى آنها فایده‌ى بیشترى دارد؛ آنچه برایشان مطرح بود، فایده‌ى مردم نبود. این عرفِ «دورافتاده» و «نزدیک»، از آنجا به وجود آمد. اینکه فلان شهر دورافتاده است. دورافتاده یعنى چه؟ معنایش این بود که از مرکز کشور، از تهران دور است. این کافى بود براى محرومیت؛ چون چشمشان همین مناطق دور خود را می‌دید و دلشان به دنبال کارها و مراکز و مناطقى بود که براى آنها منشأ سود و نفعى باشد، نه براى مردم. انقلاب این عرف را عوض کرد. انقلاب دور و نزدیک را از منطق دولتیان و مسئولان کشور زدود؛ دور و نزدیک ندارد.
shariaty
در تمام طول حکومت پنجاه ساله‌ى خاندان منحوسِ پهلوى، در این استان - در مناطق بویراحمد، در مناطق کهگیلویه و نیز در مناطق عشایر و خاندان‌هاى مختلف از فارس تا خوزستان - حتّى یک قدمِ اصلاحىِ آباد کننده‌ى قابل ذکر برداشته نشد. بنده به پول‌هایى که در سال آخرِ رژیم گذشته در این استان خرج شده است نگاهى کردم و به این نتیجه رسیدم که مقدار پولى که در تمام طول پنج سالِ آخر رژیم گذشته - که بهترین سال‌ها از لحاظ مالى بوده و دولت آن روز پول زیادى داشته است - در این استان خرج شده، یک چهلم مقدارى است که جمهورى اسلامى در کمتر از آن مدت، در این استان خرج کرده است.
shariaty
امروز دشمنان ما - چه دولت آمریکا، چه بعضى از دولت‌هاى اروپائى - تحریم را مرتبط کرده‌اند به مسئله‌ى انرژى هسته‌اى. دروغ می‌گویند. آن روزى که اینها تحریم‌ها را برقرار کردند، انرژى هسته‌اى در کشور نبود؛ صحبتش هم نبود. آنچه که اینها را از ملت ایران عصبانى می‌کند و به اینجور تصمیم‌ها وادار میکند، سرافرازى ملت ایران است، گردنکشى ملت ایران است. این روحیه‌ى استقلال، این روحیه‌ى قدر خود شناختن، این روحیه‌ى عدم تسلیم که به برکت اسلام و قرآن در ملت ایران به وجود آمده، این است که آنها را عصبانى می‌کند؛
Mr N1919
قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مى‌کرد. وانگهى؛ اگر همه‌ى دنیا در امر جنگ دخالت مى‌کردند، امام رضوان‌الله علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمى‌گشت! آن، یک مسأله‌ى داخلى بود؛ مسأله‌ى دیگرى بود.
Mr N1919
نشریه‌اى را از همان روزگار در دست مطالعه داشتم که در آن طنز بسیار پخته‌اى درباره‌ى «امین‌السلطان» درج کرده بودند! طنزى قوى و دنباله‌دار، که بعد از کشته شدن امین‌السلطان مجال نشر یافته بود. تعجب کردم! طنزى در نود سال قبل، به این خوبى؛ آن هم به قلم نویسنده‌اى که چندان هم معروف نیست! آیا طنز امروز مطبوعات کشور ما، از آن وقت به قدر نود سال پیشرفت کرده است؟ نمى‌شود قرص و محکم، جواب مثبت داد.
shariaty
مزاج قلدرمآبانه‌ى او به کمکش آمد تا با قرارداد دارسى که هنوز سى سال دیگر مانده بود تا به سر آید، برخوردِ قلدرانه کند. یعنى وارد هیأت دولت شد و قرارداد دارسى را در بخارى انداخت و سوزاند! وقتى به او گفتند «از مدّت قرارداد، سى سال دیگر باقى مانده است» گفت: «این چه قراردادى است! باید بابت نفت، پول بیشترى به ما بدهند.» آن وقت، طرفش کیست؟یک کمپانى انگلیسى! به مجرّد این‌که رضاخان با قرارداد دارسى چنین برخوردى کرد، حکومت انگلیس وارد میدان شد و هاى و هوى و سر و صدا به راه انداخت. نهایتاً انگلیسی‌ها دماغ رضاخان را به خاک مالیدند و کارى کردند که همین قرار داد را که فقط سى سال دیگر از اعتبارش مانده بود، به مدّتِ شصت سال دیگر تمدید کرد! یعنى با انگلیسی‌ها قرارداد دیگرى بست.
saqqa
من خودم در سن پنجسالگى به مکتب رفتم و قرآن یاد گرفتم. امثال من، در همان مکتبى که ما مى‌رفتیم، زیاد بودند و اصلاً مکتبخانه‌ها همین‌طور بود. این مکتبخانه‌هایى که رژیم منحوس پهلوى، شجاعت و شهامت بخرج داد! و رعد و برق کرد و آنها را برچید، خانه‌هایى براى تعلیم قرآن بودند. یک زن یا مردى مى‌نشست، بچه‌هاى مردم را قرآن یاد مى‌داد.
shariaty
ملت ما در بهترین فرصت‌هاى تاریخى، یعنى در دورانى که جهان، تازه به جاده‌ى دانش و صنعت قدم نهاده بود و ایران مى‌توانست با بیدارى و تحرک مناسب، سهم خود را در پیشرفت علمى و صنعتى بشریت ایفا کند و از نتایج آن بهره‌مند شود، در اسارت حکام ظالم و مستبد و بى‌خبر و وابسته، از قافله عقب ماند. پادشاهان پهلوى و قاجار، به جاى سازندگى کشور و زنده کردن استعدادهاى خدادادى بشرى و طبیعى آن، ایران را به خارجیان سوداگر و چپاولگر فروختند و منابع را به غارت بیگانگان دادند و یا راکد و معطل گذاردند
shariaty
من در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم - آن روز دقیقاً آمارش را مى‌دانستم، اما الان درست یادم نیست - گمانم در همه‌ى استان که آن روزها حدود ششصد، هفتصد هزار نفر جمعیت داشت، سه نفر لیسانسیه بودند! تعداد دیپلمه‌هاى آن استان بسیار کم بود؛
shariaty
سال ۱۸۰۰ که اولین سفیر انگلیس وارد کشور شد- که از هند هم آمد؛ یعنى آن وقتى بود که حکومت هند در اختیار انگلیس‌ها بود و نایب‌السلطنه در آنجا بود- از همان بوشهر که از کشتى پیاده شد، شروع کرد به رشوه دادن و خریدن افراد، و راحت توانست افراد را خریدارى کند. این همه شاهزاده و امیر و اسم‌هاى دهن‌پرکن، همه در مقابل هدایاى این آقا خاضع و تسلیم شدند! روند تطاول دشمنان در این کشور، از آن زمان شروع شد. این خاک نرم و خاکریز بى‌بنیاد ملىِ آن روز اجازه داد دشمن نفوذ کند، و نفوذ کردند. ما نمی‌خواهیم دیگر این ادامه پیدا کند.
shariaty
از سال ۱۸۰۰ انگلیس‌ها اولْ‌بار در دستگاه سیاسى کشور ما وارد شدند و دخالت کردند و نفوذ کردند و یارگیرى کردند و همراه آنها یا قریب به آنها، بعضى از کشورهاى دیگر اروپائى هم در این مدت همین کار را کردند. سال ۱۸۰۰ که اولین سفیر انگلیس وارد کشور شد- که از هند هم آمد؛ یعنى آن وقتى بود که حکومت هند در اختیار انگلیس‌ها بود و نایب‌السلطنه در آنجا بود- از همان بوشهر که از کشتى پیاده شد، شروع کرد به رشوه دادن و خریدن افراد، و راحت توانست افراد را خریدارى کند.
shariaty
پنجاه، شصت سال کسانى بر ما حکومت کردند که آورنده‌ى آنها، نه این‌که ما نبودیم - چون در ایران حکومت مردم به این صورت اصلاً سابقه نداشت - بلکه دلاورىِ خودشان هم نبود. اى کاش اگر دیکتاتور بودند، اقلاًّ مثل نادرشاه با زور بازوى خودشان، یا مثل آغامحمدخان با حیله‌گرى خودشان بر سر کار آمده بودند؛ اما این‌طور نبود. دیگران آمدند و آنها را بر این ملت مسلّط کردند و تمام منابع مادّى و معنوى این ملت را به غارت بردند.
shariaty
مشروطه، قالب و ترکیب حکومتىِ انگلیس بود. این روشنفکران به جاى این‌که دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانى و یک فرمول ایرانى براى ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهى بود، بعد از مدّت بسیار کوتاهى منتهى به این شد که شیخ فضل‌الله نورى را ... در تهران به دار کشیدند. اندک زمانى بعد، سید عبدالله بهبهانى را در خانه‌اش ترور کردند. بعد از آن هم سید محمّد طباطبایى در انزوا و تنهایى از دنیا رفت. آن‌وقت مشروطه را هم به همان شکلى که خودشان مى‌خواستند برگرداندند؛ مشروطه‌اى که بالاخره منتهى به حکومت رضاخانى شد!
shariaty
ارتش‌ها به اسم منافع ملى تشکیل می‌شوند، اما در خدمت منافع ملى نیستند؛ در خدمت جاه‌طلبى‌هاى سیاسى‌اند. در طول تاریخ هم همین جور بوده. از اینجا بلند شوند، بیش از یک میلیون سرباز را بردارند ببرند طرف یونان – این‌ها افتخارات تاریخىِ طاغوت ماست؛ خشایار شاه - براى اینکه بتوانند یونان را بگیرند؛ بعد هم شکست‌خورده و کشتى‌شکسته و نابودشده برگردند به کشور. اینها براى منافع ملى نبوده.
shariaty
اساس نیروى انتظامى در دوران رژیم غیر مردمى و طاغوتى، براى حفظ امنیت طبقات ویژه بود و بقیه‌ى مردم هر چه بر سرشان مى‌آمد، اهمیتى نداشت! من در همان زمان رژیم گذشته، در مناطق مرزى کشور به صورت تبعید زندگى مى‌کردم و مى‌دیدم که وضع آن‌جا چگونه بود.
shariaty
این، وضعیت بلوچستان بود. مردم در آن‌جا این‌گونه رنج کشیدند. جمهورى اسلامى در آن‌جا پیام‌آور یک عطیه‌ى بزرگ بود، و آن این‌که طبقه‌ى ستمگر - خوانین - حذف شدند؛ هرچه هم آمدند و تلاش کردند، نشد. من خودم در سال ۵۸ به بلوچستان رفتم؛ همه‌ى این خوانین درجه‌ى یک بلوچستان به ایرانشهر آمدند و با من ملاقات کردند، تا شاید بتوانند تقرب و تحببى پیدا کنند. من سیاست جمهورى اسلامى را براى آنان روشن کردم. خوانین امیدى پیدا نکردند.
shariaty
خاطره تلخ سیستان در زمان رژیم ستمشاهى - چه دوران منحوس پهلوى، چه دوران منحوس قاجار - در آن منطقه خیلى ستم شده است. شاید شماها بدانید که هنوز هم در گوشه و کنار بلوچستان، به فارس‌ها «گجر» مى‌گویند. گجر، یعنى قاجار، قجر؛ مثل این‌که ما مى‌گوییم «مغول». علتش خاطره‌ى تلخى است که آنان از دوران قاجاریه دارند؛ از بس به آنان در آن دوران ستم شد.
shariaty
پادشاه به وزراى خودش می‌گفت: نوکران من! نوکرش هم بودند. واقعش هم همین بود. ناصرالدین شاه و محمدشاه و فتحعلى‌شاه و بقیه و بعدى‌ها، حتى به وزراشان، به صدر اعظمشان می‌گفتند: شما نوکر خوبى هستید! فرهنگ سیاسى در کشور این بود. وقتى که نخست‌وزیر و وزیر، نوکر شاه‌اند، رئیس فلان اداره، گفت: جائى که شتر بود به یک غاز خر، قیمت واقعى ندارد! مردم هم که مثل «هباء منبثا»؛ هیچ.
shariaty
نگاه مسؤولان دولتى در رژیم پهلوى و قبلش در رژیم قاجار به کشور، نگاه یک مالک به ملک خود بود؛ یعنى هر مقدار براى جیبشان فایده مى‌داشت، براى آن تلاش مى‌کردند. مالکى را فرض کنید که هزاران هکتار زمین دارد؛ یک جا حاصل بیشترى دارد، زحمت کمترى دارد، لذا اعتبار بیشترى براى او مى‌آورد و در آن‌جا سرمایه‌گذارى مى‌کند؛ یک جا این‌طور نیست، نه جلوِ چشم است و نه براى او محصول چندانى دارد، لذا در آن‌جا سرمایه‌گذارى نمى‌کند.
shariaty
نگاه مسؤولان دولتى در رژیم پهلوى و قبلش در رژیم قاجار به کشور، نگاه یک مالک به ملک خود بود؛ یعنى هر مقدار براى جیبشان فایده مى‌داشت، براى آن تلاش مى‌کردند.
shariaty

حجم

۳۵۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۷۶ صفحه

حجم

۳۵۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۵۰,۰۰۰
۵۰%
تومان