بریدههایی از کتاب فرهنگ و زندگی روزمره
۳٫۹
(۱۹)
متفکر اجتماعی فرانسوی، آنری لوفِور، شرح جالبی از تأثیر اتوموبیلها بر زندگی روزمره ما ارائه داده است. ایده کلی او این است که «فرهنگ اتوموبیل» تا حد زیادی زندگی روزمره ما را شکل میدهد، اگرچه ما اغلب از آن غافلیم. به نظر او اتوموبیل و پیامدهای آن، یعنی بزرگراهها و جادههای آسفالتشده، تأثیر بسیار زیادی بر زندگی مدرن شهری داشتهاند، و فضاهای شهری را بر اساس عقلانیتی خشن تغییر شکل دادهاند. مشخصه اصلی شهرهای مدرن «پاره پاره شدن» آنها «از طریق گسترش بزرگراهها، پارکینگها و گاراژهای ماشین» است، که در نتیجه منجر به «کاهش خیابانهای درختکاریشده، فضاهای سبز، پارکها و باغها میشود»
احسان
«روش کلی زندگیِ» گروه مشخصی از مردم؛ مانند زمانی که از «فرهنگ طبقه کارگر» یا «فرهنگ ژاپنی» سخن میگوییم در این معنا «فرهنگ» بهمثابه تمامی شیوههای تفکر، درک، احساس، باور و رفتار تعریف میشود که «مشخصه» یک گروه خاص است (و بنابراین مشخصه گروهی دیگر نیست). فرد با رشد کردن در محدوده یک گروه خاص این خصلتها را کسب میکند یا به عبارتی با آنها «اجتماعی میشود» یا با این فرهنگ «بار میآید».
مهدی تمدن رستگار
«مراسم خانوادگی سنّتی کریسمس» که در سرودهای کریسمس بدان اشاره میشود، درخت کریسمس، بابانوئل، کارتهای تبریک و مانند آن که امروزه اینقدر محبوبِ تبلیغاتچیها و فروشندگان معاصرند در واقع ابداع عصر ویکتوریا هستند و فقط کمی بیش از یک قرن و نیم عمر دارند.
نمونه بسیار جالب دیگری از این «سنتهای» اخیرا ابداع شده اسباب و لوازم فرهنگیِ مربوط به برخی از انواع ملیگرایی است. معمولاً هیچ کس شک ندارد که تصاویر قبایل هایلند با نیانبانهایشان و دامنهای طرح پیچازیشان نماد «سنت اسکاتلندی» است. اما این تلقی از چیزی که سنت ازلیـ ابدی «اسکاتلند» به حساب میآید در واقع ابداع اوایل قرن نوزدهم است؛ این «سنت» را کسانی ساختند که مایل بودند نوعی اسطوره «اسکاتلندی» بودن ایجاد کنند که با بستر فرهنگیِ کلیِ «بریتانیای کبیر» متناسب باشد (Hobsbawm & Ranger, ۱۹۸۳). خیلی از چیزهایی که تصور میکنیم سنتهایی هستند که در طول زمان نسل به نسل به ما منتقل شده در واقع چیزهایی است که برخی گروههای سیاسی کمتر از ۲۰۰ سال پیش کاملاً آگاهانه ابداع کردهاند. کولهبار فرهنگیِ سایر ملتها، مانند آلمان و ایتالیا، نیز ساخته و پرداخته نخبگان اجتماعی آنها در قرن نوزدهم است که با اهدافی سیاسی، از طریق اغراق و زیبانمایی، اسطورههایی فرهنگی ساختند.
نون صات
آنچه در یک بستر فرهنگی «زیبا» تلقی میشود میتواند با معیار زیبایی در دیگر بسترهای فرهنگی بسیار متفاوت باشد. ایدهآلهای انسانی در مورد آنچه از دید جنسی «جذاب» تلقی میشود کاملاً زیستشناختی نیستند؛ یعنی ما پیشاپیش طوری برنامهریزی نشدهایم که افراد خاصی را از لحاظ جنسی جذاب یا غیرجذاب ببینیم. این نشان میدهد که نوع برداشت دیگران از بدن هر فرد تا حد زیادی ــ و از دید برخی کاملاًــ فرهنگی است، و چگونگی تعریف یک فرهنگ از شکل و ظاهر بدن یک فرد میتواند تأثیرهای زیادی بر چگونگی عملکرد روزانه شخص و دست یافتن یا نیافتن او به اهداف معمولش (رسیدن به ظاهری خاص، جذاب دیده شدن، رابطه داشتن و غیره) داشته باشد. نیروهای فرهنگی در اینکه چگونه فرد از بدنش استفاده میکند، چه احساسی نسبت به آن دارد و دیگران با توجه به بدنش چه واکنشی نسبت به او نشان میدهند نقش دارند. بنابراین، بدن میتواند به همان اندازه که پدیدهای زیستی است، پدیدهای فرهنگی هم باشد.
نون صات
نکته مورد نظرِ زیمل این است که بدون سطحی از فاصلهگیری و بیاعتنایی، اگر نگوییم بدبینی، در واقع زندگی در شهرهای بزرگ ناممکن خواهد بود. بدون این نگرش، زندگی در کلانشهرها غیرقابل تحمل خواهد بود و آشوبِ زندگی، فرد را در خودش غرق خواهد کرد. حدی از خودمداری، خودخواهی، و در واقع نوعی پرخاشگری جلیقههای نجاتِ لازمی هستند که فرد در میان امواجِ زندگی روزمره شهری با خودش به اینسو و آنسو میبرد
احسان
اساسِ تمدن «چشمپوشی از ارضای غرایز آنی» است. به عبارت دیگر، هنجارها و ارزشهای فرهنگی باعث میشوند که انسان تمایلات طبیعیاش به رابطه جنسی بیبندوبار، مدفوع و ادرار کردنهای بیقاعده و اَعمال خشونتآمیزِ گهگاهی را کنار بگذارد. یکی از شیوههای مؤثر برای اینکه ما را وادار به تبعیت از هنجارها کنند این است که در ما احساس شرم به وجود آورند.
احسان
آنچه در یک بستر فرهنگی «زیبا» تلقی میشود میتواند با معیار زیبایی در دیگر بسترهای فرهنگی بسیار متفاوت باشد. ایدهآلهای انسانی در مورد آنچه از دید جنسی «جذاب» تلقی میشود کاملاً زیستشناختی نیستند؛ یعنی ما پیشاپیش طوری برنامهریزی نشدهایم که افراد خاصی را از لحاظ جنسی جذاب یا غیرجذاب ببینیم.
احسان
اگر تلسکوپمان را روی ماه زوم کنیم حتما این واقعیت کوچک از چشممان به دور خواهد ماند که چیزهای دیگری هم در آسمان هستند که ممکن است جالب باشند.
نون صات
یک ارزیابی بدبینانه از فرهنگ مدرنِ غرب این است که این فرهنگ بیروحتر و محتوای آن از لحاظ اخلاقی و معنوی تهیتر (و درنتیجه برای مردمانش بیمعناتر) از هر تمدن دیگری است که تاکنون وجود داشته است. کسانی که در یک چنین بستر فرهنگی زندگی میکنند به گفته گوته «متخصصانِ بیروح و لذتجویانِ بیقلب» هستند، و این فکری است که در جریان برخوردهای صوری و غیرشخصی روزمره میتواند بارها و بارها در ذهنمان طنین اندازد
نون صات
برای یافتن فرهنگی اصیل، دائما باید از جاهای کاملاً تجاریشده به جاهایی رفت که کمتر توسعهیافته و ظاهرا ناشناختهترند. اما به محض اینکه شایع میشود که جایی «بکر» و شیوه زندگی در آن کاملاً «دستنخورده» است، آنجا هم تجاری میشود و «فرهنگ» آن به جای اینکه نمود شیوه زندگی واقعی مردمش باشد تبدیل به چیزی ساختگی و بدلی میشود.
ح. دوست حافظ
حجم
۱۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
تومان