بریدههایی از کتاب فرهنگ و زندگی روزمره
۳٫۹
(۱۹)
همانطور که جوامع متفاوت هنجارهای فرهنگی متفاوتی دارند، تکنیکهای بدنی پذیرفتهشده در یک جامعه هم ممکن است در جوامع دیگر غیرقابل قبول باشد. مثلاً، در یک جامعه آروغ زدن بعد از غذا میتواند نشانه لذت بردن از آن باشد، اما در جامعه دیگر رفتاری فوقالعاده زشت و بیادبانه تلقی شود.
احسان رضاپور
ماکس وبر (نقلشده در Turner, ۱۹۹۶: ۵) نیز به شیوهای کانتی فرهنگ را «جزئی متناهی از نامتناهیِ بیمعنای فرایند جهان» تعریف میکند. یعنی «جزئی که انسان به آن معنا و مفهوم میبخشد». وبر و دورکم تقریبا یک چیز را به دو شیوه متفاوت بیان میکنند: فرهنگ یک گروه جهان را برای افراد آن گروه معنادار میکند؛ فرهنگ چارچوبی است که افراد گروه از طریق آن جهان اطرافشان را تجربه و درک میکنند. بنابراین، میتوان گفت که انسانها هیچگونه دسترسی مستقیم به «واقعیت» ندارند؛ واقعیتِ آنها را تماما فرهنگ شکل میدهد
mohammad
غالبا برای کسی که در فرهنگ خاصی زندگی میکند مشکل است تصور کند که این فرهنگ، و اثرهایی که بر ذهنیات و اعمال فرد دارد، از دید کسی که در فرهنگ دیگری بزرگ شده است چقدر عجیب به نظر میرسد.
ح. دوست حافظ
بیشتر اشکال فرهنگ مسلط رایج چیزی جز «آدامس بادکنکی ذهن» نیستند ــ یعنی هیچ نیازی به تفکر ندارند، لذت آنها موهوم است، و یکبارمصرف و دورانداختنیاند. همانطور که متفکران آلمانی تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر (۱۹۹۲[ ۱۹۴۴ ]: ۱۲۶) بیان میکنند، چیزی که اتفاق میافتد «مسخ شدن قدرت تخیل و خودانگیختگی مصرفکنندگان رسانه است.»
به نظر آدورنو و هورکهایمر، «فرهنگ مسلط رایج» نازلتر از «فرهنگ فاخر» است زیرا «آثار هنریِ» اصیل محصولِ بینش استثنایی یک هنرمند خلاق است. حال آنکه فرهنگ مسلط رایج را یک کمیته فرهنگی بهمنظور سود بیشتر، و برای پایینترین طبقه فرهنگی به صورت انبوه تولید میکند. طبق این دیدگاه، «فرهنگ مسلط رایج»، «فرهنگ توده» است، تولید انبوه، بدون فکر، سطحی و توخالی. یکی از مشخصههای اصلی جامعه مدرن صنعتیسازی فرهنگ است. با تسلط رسانههایی همچون فیلم و تلویزیون در قرن بیستم، به جای اینکه مردم خودشان خالق سرگرمیهایشان باشند، صنعت فرهنگ آنها را برای بخش عمده جمعیت به صورت انبوه طراحی و تولید میکند
lordartan
در دیدگاههایی همچون دیدگاه آرنولد، آثار بزرگ هنری مهمترین جنبههای آن چیزی هستند که زندگی را باارزش میسازد. بدون آنها، ما با زبالههای فرهنگی تغذیه میشویم که برای ذهن مضرّ و برای روح آزاردهندهاند. فقدان آثار بزرگ هنری بزرگ در زندگی، ما را از لحاظ عقلی، ذهنی و زیباییشناختی فقیر میکند. بنابراین، در عین اینکه «فرهنگ فاخر» مجزا و «برتر» از زندگی روزمره است، اما میتواند به زندگی روزمره ما غنا ببخشد، به شرطی که ما به جای مصرف انفعالی خوراکهای تکراری، سطحی، تصنعی و قابل پیشبینی که فرهنگ مسلط رایج به ما عرضه میکند ذوق و سلیقهمان را پرورش دهیم و خودمان را در معرض خوراکهای فرهنگی بدیع و چالشبرانگیز قرار دهیم.
بر اساس این دیدگاه، انجام کارهایی مانند گوش دادن به موسیقی پاپ یا خواندن کتابهای «پرفروشِ» سطحی و بیچالش، استعدادهای ما را تضعیف میکنند
lordartan
در این دیدگاه «فرهنگ فاخر» و زندگی روزمره در نقطه مقابل یکدیگرند. زندگی روزمره مملو از دغدغههای جزئی و پیشپاافتاده است (آیا میتوانم قبضهای تازهآمده را پرداخت کنم؟ آیا موجودی حساب بانکیام تا آخر ماه میرسد؟ آیا میتوانم با دختر مورد علاقهام در محل کار دوست شوم؟)، اما «فرهنگ فاخر» حقیقتا جنبه عالی و متعالیتر زندگی انسان است، زیرا به رازهای عمیق و لاینحل جهان اشاره دارد؛ رازهای بزرگی که هر کدام از ما و نیز کل بشریت را به تفکر وامیدارد.
از این دیدگاه، آن موقعیت فرهنگی که ما امروز در آن زندگی میکنیم فاجعهبار است. «سرگرمیهای» پوچ بر «فرهنگ فاخر» ترجیح داده میشوند، قدرت و نفوذ سرگرمیهای پوچ افزایش مییابد و فرهنگ فاخر به حاشیه رانده میشود. حتی اگر آثار بزرگ هنری به حاشیه هم رانده نشوند، به اموری مبتذل و پیشپاافتاده تبدیل میشوند. مثلاً، اخیرا امضای پیکاسو تبدیل به نشان نوع خاصی از اتوموبیلهای رنو شده است. سمفونیهای بتهوون و دیگر آثار بزرگ موسیقی را سازندگان آگهیهای تبلیغاتی برای تولید موسیقی متن تبلیغات ماشین و سوپ تصاحب کردهاند.
lordartan
«فرهنگ فاخر» فقط مجموعهای از آثار نیست، بلکه فرایندی است که از طریق آن بهترین آثار هنری دائما ما را به چالش میکشند و به بازاندیشی در دیدگاهها و نگرشهایمان نسبت به جهان وامیدارند. اگر ما مرتبا با بزرگترین دستاوردهای هنری سروکار داشته باشیم، زندگیمان همواره با «جریانی از اندیشههای تازه و آزاد» پاک و پالوده خواهد شد. وقتی با رمانها، تابلوهای نقاشی و مجسمههای بزرگ و مانند آنها سروکار داریم، تواناییمان برای تفکر و تأمل رشد میکند، یعنی هوشمندانهتر و پربارتر میشود. آرنولد «فرهنگ فاخر» را صرفا متشکل از مهمترین آثار هنری جهان نمیداند، بلکه آن را شامل تأثیرات سودمندی نیز میداند که این آثار بر تفکر و تخیل ما دارند.
آثار هنری بزرگ میتوانند روح ما را به چنان سطوحی از فهم و تخیل اعتلا دهند که اگر با آنها سروکار نداشتیم امکان نداشت به آن سطوح دست یابیم. تأثیر مشاهده یک تابلوی نقاشی برجسته یا گوش دادن به یک سمفونی ناب میتواند تقریبا مانند تجربهای مذهبی باشد.
lordartan
حجم
۱۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
تومان