بریدههایی از کتاب سیمای سلیمانی
۴٫۱
(۲۶)
نیروهای ما به هم دست دادند، و آنجا ایستادیم. من و قاسم سلیمانی و بعد هم محمد کوثری - فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) - بیستودو روز پوتینهایمان را درنیاوردیم؛ فقط وقتی میخواستیم وضو بگیریم، یک دقیقه پوتینها را درمیآوردیم و دوباره میپوشیدیم. آب درست و حسابی نخوردیم؛ لباسمان پرِ خون بود؛ نمازمان را نتوانستیم ایستاده بخوانیم. آنقدر گلوله و توپ آمده بود که جای راه رفتن هم نبود. دشمن، سنگرهای ما را تکه تکه و منهدم کرده بود. با این حال، ۲۲ روز آنجا ماندیم و پیروزی بزرگی به دست آوردیم.
میثم
ژنرال جان مگوایر
آن آدم ردهپایینی که ۲۵ سالش است و بدون جلیقهٔ ضدگلوله دارد در یک گروه شبهنظامی میجنگد، چگونه ممکن است انگیزه نگیرد و عملکرد خوبی نداشته باشد وقتی میبیند رئیسش که همسن پدربزرگش است، با یک پیراهن ساده دارد در میدان جنگ و در میان شلیک گلولهها قدم میزند؟ این کار، یک پیام الهامبخش برای آن سرباز است که ترس در این آدم وجود ندارد، و ما هم باید همینگونه باشیم. من واقعاً اعتقاد دارم افرادی مانند سلیمانی احساس میکنند دارند تقدیرشان را رقم میزنند، و اگر هم کشته شدهاند، خوب کشته شدهاند؛ دیدگاه متفاوتی نسبت به مثلاً ما آمریکاییها در این باره دارند و معتقدند در حال اجرای یک مأموریت الهی هستند.
قریشی
زلمی خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان، در بارهٔ سردار سلیمانی گفته است: همانقدر که مقامهای آمریکایی، سلیمانی را به جنگافروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است.
قریشی
هفتهنامهٔ اشپیگل آلمان نیز در بارهٔ سردار سلیمانی و نقش وی در بحرانهای منطقهای بهخصوص در مقابله با آمریکا مینویسد: قاسم سلیمانی، ژنرال نخبهایست که همهٔ تصمیمهای آمریکا را خنثی میکند. او مردی جسور، باصبروتحمل و بیپروا، بلندپرواز، باهوش و بسیار کاریزماتیک است. عملیاتهای سلیمانی، مخفی هستند. همیشه برخلاف تصمیمهای آمریکا عمل میکند و موفق است.
قریشی
امام خمینی، در آن کاغذ، خطاب به فرماندهان و رزمندگان مطالبی گفته بود که حاجقاسم در آن جلسه، کل آن را از حفظ برای ما گفت. متن پیام این بود:
قریشی
«چون گزارش دادهاند بعضیها نگران هستند، خواستم بگویم جای نگرانی نیست. البته من برای شما و شهدا دعا میکنم؛ ولی باید همه این را بدانیم که ما همه تابع ارادهٔ خداوند هستیم. ما که از ائمهٔ اطهار بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر بعضی وقتها موفق نبودند؛ هم پیغمبر(ص)، هم امیرالمؤمنین(ع)، هم امام حسن(ع)و هم امام حسین(ع). ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هر چه او بخواهد، همان خوب است و چون عسل، شیرین. باید با آغوش باز، پذیرای آنچه او میخواهد، باشیم و از هیچ چیز نگران نباشیم. خیلی محکمتر از هماکنون، به فکر عملیات بعدی باشید و مطمئن باشید شما پیروزید. اگر کار برای خدا باشد، شکست ندارد.»
قریشی
ملاقات که تمام شد، وقتی برمیگشتیم، به من گفتند: تصورمان از سردار سلیمانی، یک ژنرال بداخلاق اخمو بود. در زندگی سیاسیمان، یک ژنرال عالیرتبه در این تراز معروفیت بینالمللی که هیچ، در تراز داخلی هم ندیده بودیم که اینقدر متواضع باشد و اینقدر عمیق و راهبردی صحبت کند.
Sobhan Naghizadeh
در نجفآباد، جانباز بالای ۷۰ درصد و قطع نخاعی زندگی میکرد. سردار سلیمانی نذر کرده بود سالی یک بار، یک روز کامل در خدمت این شخص باشد و کارهایش را بکند. در آن روز، لباسهای این جانباز را میشست، حمامش میکرد و همهٔ کارهای شخصی وی را مثل پرستار انجام میداد.
Sobhan Naghizadeh
به فرزندان و خانوادهٔ شهدا عشق میورزید. به محرومان واقعاً توجه داشت. از اولین کسانی بود که بعد از زلزلهٔ بم در منطقه حاضر شد و با احمد کاظمی بسیاری از تجهیزات و کمکها را به منطقه آورد و تا روز آخر کار آنجا بود.
Sobhan Naghizadeh
رفتار حاجقاسم با خانوادهٔ شهید علی شفیعی، زبانزد همه بود. آنها، خانوادهٔ تنگدستی بودند. مادرش تنها دو فرزند داشت. بهسختی و با کار و تلاش و یتیمی آنها را بزرگ کرده بود. خواهر کوچک علی، به علت ابتلا به حصبه جان باخت و تنها علی ماند که همهٔ زندگی و دارایی آن زن بود. او هم در جنگ شهید شد، و مادر تنها ماند. حاجقاسم، چند ماه اول بعد از شهادت علی، مادرش را به خانهٔ خودشان برد. مدتی پیرزن با خانوادهٔ آنها زندگی میکرد. بعد هم هر سفری که حاجقاسم به کرمان میرفت، به ایشان سر میزد؛ انگار به دیدن مادر خودش رفته باشد.
میثم
حجم
۶۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۶۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان