اصلاً دلم نمیخواهد بازهم اینطوری زندگی کنم.
اصلاً دلم نمیخواهد اینطوری زندگی کنم.
هیچوقت دیگه اینطوری زندگی نمیکنم.
چطور باید زندگی کنم؟
alone moon
اما هیچ راهی نبود تا مطمئن شود؛
alone moon
او باید میترسید. اما تنها چیزی که میدانست این بود که آزاد بود.
Book
او اصلاً نمیدانست مردم برای تفریح و شادی چه میکنند.
Book
سالها مهاجران در شهرها باید ازدست پلیس فرار میکردند. آنهایی که بدون اجازهٔ اقامت گیر میافتادند، جریمه یا به خانه فرستاده میشدند. سرانجام در سال ۲۰۰۳، شورای دولت، کابینهٔ چین، اسناد جامعی را صادر کرد که در آن مهاجران را کلید توسعهٔ کشور مینامید. طبق این اسناد تبعیضکاری علیه مهاجران ممنوع بود و همچنین این سند مدافع شرایط بهتر کاری کارگران مهاجر و آموزش بهتر فرزندانشان بود. روی آجرهای خانههای روستایی شعارهای مهاجران حرفهای نقش بست: برای کار مهاجری بیرون بروید، برای توسعه به خانه برگردید. کار فراوان است، پول روی زمین ریخته است.
nnnn
امروزه چین صدوسیمیلیون مهاجر کاری دارد که در کارخانهها، رستورانها، سایتهای ساختمانسازی، آسانسورها، خدمات حملونقل، خدمات نظافتی، تربیت بچه، جمعآوری زباله و سلمانیهای مردانه مشغولند. تقریباً هر کارگری یک مهاجر روستایی است. در شهرهای بزرگی مانند پکن و شانگهای، مهاجران بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند. در شهرهای صنعتی چین مهاجران قدرت خطوط مونتاژ اقتصاد صادراتی ملی هستند. آنها بزرگترین جمعیت مهاجر در تاریخ انسانی هستند؛ سه برابر تعداد مردمی که از اروپا به آمریکا طی یک قرن مهاجرت کردند.
nnnn
گاهی اوقات دوستان از هم جدا میافتادند و چون زندگی خیلی سریع تغییر میکرد همدیگر را فراموش میکردند. راحتترین چیز در جهان قطع ارتباط با دیگری بود.
لونا لاوگود