بریدههایی از کتاب ماده تاریک
۴٫۲
(۱۷۸)
او را میبوسیدم.
بودن با دنیلا شبیه بودن در خانه نیست.
بلکه به خانه معنی میدهد.
پریناز
گفت: «جایزهای که رایان برده میتونست مال تو باشه.»
گفتم: «تو هم میتونستی صاحب نمایشگاه هنر این شهر باشی.»
دنیلا به وسعت خانه و سقف بلندش اشاره کرد و گفت: «ولی عزیزم، ببین، بهجاش ما این زندگی رو با هم ساختیم.» سپس، با مهربانی چشمانش را به چارلی که با ظرافت و زیبایی خاصی غرق در نقاشیکردن بود انداخت و گفت: «ببینش، اون هم کار ماست.»
پریناز
زندگی. همهٔ ما فقط مشغول قدمبرداشتن در دشتهای بیدارودرخت موجودیت خودمان هستیم، آنقدر حیرانیم که نمیدانیم تمام چیزهایی که دوستشان داریم یا از آنها متنفریم، تمام چیزهایی که به آنها اعتقاد داریم و برایشان میجنگیم، میکشیم، یا کشته میشویم فقط تصاویر بیمعنایی روی شیشههای پلکسیگلاس هستند.
Elina Asg
«حس جاهطلبی و بلندپروازیات رو کُشتی، درست میگم؟»
«من نکشتمش، به مرگ طبیعی مرد. غفلت دلیل مرگش بود.»
س
زیبایی جوانی هم به همین چیزهایش است.
آسودگی و فراغت بال خاصی دارد که راهش را به همه چیز باز میکند. دلیلش این است که هنوز هیچ انتخاب بزرگی رخ نداده، هیچ راهی برگزیده نشده، و راهی که پیش روست محض و بیغلوغش است؛ پر از شانسهای نامحدود.
س
ما حاصلجمع انتخابهایمان هستیم،
Hossein shiravand
همهٔ ما فقط مشغول قدمبرداشتن در دشتهای بیدارودرخت موجودیت خودمان هستیم، آنقدر حیرانیم که نمیدانیم تمام چیزهایی که دوستشان داریم یا از آنها متنفریم، تمام چیزهایی که به آنها اعتقاد داریم و برایشان میجنگیم، میکشیم، یا کشته میشویم فقط تصاویر بیمعنایی روی شیشههای پلکسیگلاس هستند.
زببا حسینی
اگر فرض کنیم همهٔ شرایط مساوی و برابر باشند، پس سادهترین راهحل درستترین آنهاست
آلی
بودن با دنیلا شبیه بودن در خانه نیست.
بلکه به خانه معنی میدهد.
pegah
آن لحظه برایم خیلی لذتبخش بود، میخواستم دوباره طعمش را بچشم، سعی میکردم تا جایی که میتوانم کشش بدهم، اما مثل همهٔ لحظههای خوب دیگر خیلی زود میگذشت.
pegah
ذرههای ازهمپاشیدهٔ ماده که از آتش ستارههای مُرده سرچشمه گرفتهاند.
Saba
هر چه بیشتر فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که ما حاصلجمع انتخابهایمان هستیم، اینکه هر راهی که شاید برمیگزیدیم بهنوعی در هویت کلی ما کارگر واقع شدهاند.
adish
بودن با دنیلا شبیه بودن در خانه نیست.
بلکه به خانه معنی میدهد.
adish
مهم اینه که هر راهی رو که میری به خودت ایمان داشته باشی و سر چیزهایی که میتونستی داشته باشی خودت رو اذیت نکنی. درست نمیگم؟»
adish
دردناک و شکننده است اگر زمانی بهناچار از کسی که بهشدت دوستش دارید بهعلت بیماری و ترس از مرگ، فاصله بگیرید.
یک قدم به عقب برداشتم.
pegah
اگر ما درواقع در یک فضای چنددنیایی زندگی میکنیم، اما مغزهایمان طوری تکامل پیدا کردهاند تا فقط یکی را درک کنند، چه؟ فقط یک جهانخط را. همان جهانخطی که ما انتخاب میکنیم. پس جهانخط ما میتواند لحظهبهلحظه، انتخاب به انتخاب متفاوت باشد. اگر کمی به آن بیندیشید معنی پیدا میکند.
adish
«اگه میلیونها استخر هم دوروبر ما باشن و تو هر کدوم یه ورژن از ما وجود داشته باشه که زندگیای مثل زندگی ما یا متفاوت از اون داشته باشن، بهت اطمینان میدم هیچکدوم زندگیای به زیبایی زندگی ما ندارن.»
adish
همان زنی را میخواستم که سالها قبل در آن حیاطخلوت کوچک دیده بودمش.
همان زنی که برای تشکیل زندگی انتخابش کردم، بدون اینکه غصهٔ رؤیاماندن رؤیاهایم را بخورم.
او را میخواستم.
نه چیز دیگری را.
یاسمن بلوری
بهحالت زمزمه گفت: «همهچی روبهراهه؟ احساس میکنم ضربان قلبت یه کم زیاد شده.»
گفتم: «نمیدونم اگه پیدات نمیکردم، چه بلایی سرم میومد.»
«خب، حالا که پیدام کردی. مهم نیست چه اتفاقی برات افتاده، من کنارتم.»
pegah
میگفت: «جیسون، میدونی جنون یعنی چی؟»
گفتم: «یعنی چی؟»
«یعنی اینکه کار یکسانی رو بارها پشت سر هم انجام بدی و هر بار توقع داشته باشی نتیجهٔ متفاوتی بگیری.»
مائده
حجم
۳۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان