بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مامور مرگ های غیراتفاقی | طاقچه
تصویر جلد کتاب مامور مرگ های غیراتفاقی

بریده‌هایی از کتاب مامور مرگ های غیراتفاقی

نویسنده:حسام حیدری
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۶ رأی
۳٫۳
(۱۶)
«در رو شکوندی؟! باورم نمی‌شه. تو کِی این‌همه پست شدی آقای قاتل؟ دستت نلرزید وقتی می‌خواستی بزنی اون در رو بشکونی؟ فکر اون خانواده رو نکردی که تو این سرمای پاییز، چه‌طوری برن در بخرند برای خونه‌شون؟» سرم را انداختم پایین. حرف‌هایش بدجوری منطقی بود. هیچ جوابی نداشتم. اشک‌هایش را پاک کرد و چندبار خیلی محکم تو دستمال‌کاغذی فین کرد و گفت «فکر می‌کنی سازمان این گناه رو می‌بخشه؟ کلی نمره‌منفی می‌خوره پای آژانس. حالا اون هم به‌درک، جواب آژانس‌های رقیب رو چی بدم؟ می‌دونی این آسان‌قتل‌پردازها اگه بفهمند چه آبرویی ازمون می‌برند؟ دیگه تو جلسات ماهانه نمی‌تونم سرم رو بالا بگیرم.»
فرسا
بدجوری دلم برایش سوخت. واقعاً آدم بدشانسی بود. گفتم «یعنی کلاً تو زندگیت هیچ موقعیت غمگینی پیش نیومد که ناامید بشی؟» موهایش را از پیشانی کنار زد و گفت «چرا. سرِ طلاق بابا و مامانم موقعیت خیلی خوب بود، ولی این دفعه خودم اشتباه کردم. به جای قرص برنج، مسهل خوردم. دو هفتهٔ تموم فقط می‌رفتم دست‌شویی.»
فرسا

حجم

۱۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۱۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد