بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کابوس های درخت پرتقال | طاقچه
تصویر جلد کتاب کابوس های درخت پرتقال

بریده‌هایی از کتاب کابوس های درخت پرتقال

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۶از ۲۶ رأی
۲٫۶
(۲۶)
در این سال‌ها یاد گرفتم که هر وقت منتظر چیزی یا کسی بشوم، آن چیز اتفاق نمی‌افتد، آن آدم نمی‌آید.
Mary gholami
بیش‌تر آدم‌ها دوست ندارند چیزی آن‌ها را یاد گذشته بیندازد.
نیتا
در این سال‌ها یاد گرفتم که هر وقت منتظر چیزی یا کسی بشوم، آن چیز اتفاق نمی‌افتد، آن آدم نمی‌آید.
صهبا
زمان بدترین جلادی است که هر محکوم به مرگی می‌تواند به خود ببیند. کم‌کم می‌کُشد، کم‌کم می‌گیرد. طوری خودت را از تو می‌گیرد که یک وقت توی آینه نگاه می‌کنی و کس دیگری را می‌بینی، کسی که هیچ‌گاه فکر نمی‌کردی روزی شبیه او بشوی.
نیتا
یادم نمی‌آمد پدر اهل روزنامه باشد. مادرم هم، تا جایی که یادم می‌آید همیشه فوبیای کتاب و چیزهای کاغذی داشت. می‌گفت کاغذ و کلمه که به هم برسند خطرناک می‌شوند. البته این جمله را هم مطمئنم از کسی شنیده بود، وگرنه مادر کجا و این لفاظی‌ها کجا.
Kosar
این‌که خر به نظر برسی شاید مطلوب هیچ آدمی ‫ــ به‌خصوص زنی مثل من ــ نباشد اما چیزی که خیلی می‌چسبد، رنجی است که دیگران از خریت تو می‌برند.
نیتا
زیر درخت، درختِ پرتقالی که هیچ‌وقت پرتقال نداشت. ماهی‌های قرمز حوض پریدند سرِ شاخه‌ها. خیس بودند، خیسِ خون. پنجه‌های درخت فشارم می‌دادند توی خاک باغچه، بارانی تُنُک و قرمز از دمِ ماهی‌ها می‌ریخت رویم و من همان‌طور در باتلاق باغچه فرومی‌رفتم.
taxepe

حجم

۱۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد