بریده‌هایی از کتاب راهنمای خوشبختی و ثروتمندی به روایت ناوال راویکانت

برای ثروتمندشدن به اهرم نیاز دارید. نیروی کار، سرمایه، کدنویسی یا رسانه می‌تواند اهرم باشد. اما بیشتر آن‌ها، مانند سرمایه و نیروی کار، به مردم نیاز دارد. برای نیروی کار باید افرادی از شما پیروی کنند. برای سرمایه هم باید فردی پول، دارایی برای مدیریت یا ماشین به شما بدهد. برای به‌دست‌آوردن این‌ها هم باید اعتبار بسازید و تا جایی که می‌توانید، این کار را که خطرناک هم هست، با نام خودتان انجام دهید. بنابراین مسئولیت‌پذیری مثل چاقویی دولبه است. زمانی که همه‌چیز خوب پیش می‌رود، برای‌تان اعتبار می‌سازد و زمانی که اتفاق بدی رخ می‌دهد هم باید بار شکست را تحمل کنید. [۷۸]

با این حرف‌ها نمی‌خواهم نظری کلیشه‌ای بدهم و بگویم که نودونه‌درصد زندگی شما بیهوده است و فقط یک‌درصد آن ارزش دارد. بلکه می‌خواهم بگویم که باید در زندگی دقیق باشید و متوجه شوید که در بسیاری از امور (روابط شخصی، کار و حتی یادگیری) باید تلاش کنید تا چیزی را پیدا کنید که به آن علاقه دارید و بهرهٔ مرکب را از آن کسب می‌کنید.

۹۹٪ تلاش‌ها بیهوده است. واضح است که هیچ‌چیزی کاملاً بیهوده نیست، زیرا از همهٔ آن‌ها می‌توان مطلبی را آموخت. می‌توانید از هر چیزی مطلبی یاد بگیرید. اما به‌عنوان مثال، وقتی به دوران مدرسه نگاه کنید، متوجه می‌شوید که ۹۹ درصد امتحاناتی که دادید، کتاب‌هایی که خواندید، ورزش‌هایی که انجام دادید، چیزهایی که یاد گرفتید، واقعاً کاربردی ندارند. احتمالاً جغرافیا و تاریخ که دیگر به دردتان نمی‌خورد. ممکن است زبانی را یاد گرفته باشید که دیگر با آن صحبت نمی‌کنید. شاید شاخه‌ای از ریاضیات را آموخته باشید که دیگر کاملاً فراموش شده است.

نیات مهم نیستند. اقدامات اهمیت دارند. به همین دلیل اخلاقی عمل‌کردن سخت است. وقتی کار درست را پیدا کردید، زمانی که همکاران درست را انتخاب کردید، عمیق سرمایه‌گذاری کنید. چندین سال به آن‌ها پایبند باشید تا سود زیادی را در امور مالی و روابط خود کسب کنید. بنابراین بهرهٔ مرکب بسیار مهم است. [۱۰]

کارکردن با ایلاد را دوست دارم چون می‌دانم وقتی معامله انجام شود، او هر کاری می‌کند تا من از همکاری‌مان راضی باشم. اگر مبلغی پول اضافه گیرمان بیاید، او همیشه نتیجه را به نفع من گرد می‌کند. اگر هزینه‌ای برای پرداخت پیش بیاید، او از جیب خودش هزینه را پرداخت می‌کند و حتی اسمی از آن جلوی من نمی‌آورد. از آن‌جا که او به هر شکلی هوای من را دارد، هر معامله‌ای که داشته باشم برای او می‌فرستم و تلاش می‌کنم که او را در هر چیزی شریک کنم. بعد من تلاش می‌کنم به هر شکلی هوایش را داشته باشم و هزینه‌ها را پرداخت کنم. مرکب‌سازی در چنین روابطی بسیار ارزشمند است.

وقتی با افراد جداگانه کار می‌کنید هم این مورد صدق می‌کند. اگر شما پنج یا ده سال با کسی کار کردید و هنوز از همکاری با او لذت می‌برید، مشخص است که به او اعتماد دارید و این سبب می‌شود مشکلات کوچک زود از بین برود. اگر شما به همدیگر اعتماد داشته باشید، تمام مذاکرات عادی در این روابط بسیار ساده انجام می‌شود، زیرا می‌دانید که نتیجه خواهد داد. به‌عنوان مثال یک سرمایه‌گذار فرشتهٔ دیگر هم در سیلیکان‌ولی به‌نام ایلاد گیل وجود دارد که معامله‌کردن با او را دوست دارم.

بهرهٔ مرکب در سابقهٔ شما هم رخ می‌دهد. اگر شما شهرتی واقعی داشته باشید و همچنان بعد از چندین دهه اعتبار خود را افزایش دهید، مردم متوجه می‌شوند. همین شهرت به معنای واقعی کلمه هزاران یا ده‌ها هزار برابر شما را ارزشمندتر از فردی می‌کند که استعداد زیادی دارد، اما به بهرهٔ مرکب در شهرت خودش توجه نمی‌کند.

بهرهٔ مرکب مفهوم بسیار قدرتمندی است. فقط به بحث مرکب‌سازی سرمایه ختم نمی‌شود. مرکب‌سازی سرمایه فقط آغاز کار است. مرکب‌سازی در روابط تجاری بسیار مهم است. به چند نقش برجسته در جامعه نگاه کنید. مثلاً چرا یک نفر مدیرعامل یک شرکت عمومی است یا میلیاردها دلار را مدیریت می‌کند. دلیل آن اعتمادکردن به اوست. آن‌ها به‌دلیل ترکیب‌کردن روابط با کاری که می‌کنند مورد اعتماد مردم‌اند. آن‌ها در این کسب‌وکار ماندند و به روشی واضح نشان دادند که صادق‌اند.

البته لازم است در موضوعی عمیق شوید، زیرا در غیر این صورت در همه‌چیز اطلاعات سطحی کسب می‌کنید و به چیزی که از زندگی می‌خواهید نمی‌رسید. شما فقط در یک یا دو چیز می‌توانید تسلط پیدا کنید؛ معمولاً هم چیزهایی است که علاقهٔ شدیدی به آن‌ها دارید. [۷۴]

این‌که بتوانید با حرف‌زدن کسی را متقاعد کنید، خیلی مهم‌تر از این است که در بازاریابی دیجیتال یا بهینه‌سازی کلیک‌ها تخصص داشته باشید. پایه‌ها موضوعات کلیدی هستند. یادگرفتن پایه‌ها به‌صورت کامل بهتر از این است که بخواهید در همه‌چیز فوق‌العاده عمیق شوید.

در زندگی ریاضیات پایه خیلی مهم‌تر از یادگیری محاسبات پیچیده است. به همین شکل اگر بتوانید منظور خود را با کلمات سادهٔ روزمره منتقل کنید، خیلی مهم‌تر از این است که توانایی شعر گفتن داشته باشید، دایرهٔ لغات‌تان را گسترده کنید یا به هفت زبان مختلف مسلط باشید.

امروزه مهم این است که در عرض نه تا دوازده ماه در یک زمینهٔ کاملاً جدید تخصص پیدا کنید؛ نه این‌که مدت‌ها پیش دربارهٔ یک رشتهٔ «درست» درس خوانده باشید. واقعاً به مطالعهٔ مبانی اهمیت می‌دهید، بنابراین نباید از هیچ کتابی بترسید. اگر به کتابخانه رفتید و کتابی را پیدا کردید که درکش برای شما سخت بود، باید حسابی در آن عمیق شوید و بپرسید: «برای درک این موضوع چه پایه‌هایی را باید یاد بگیرم؟» پایه‌ها فوق‌العاده مهم‌اند. [۷۴]

مهم‌ترین مهارت برای ثروتمندشدن این است که همیشه در حال یادگیری باشید. باید بدانید که چطور می‌توانید هر چیزی را که می‌خواهید یاد بگیرید. مدل قدیمی کسب درآمد این بود که چهار سال به دانشگاه بروید، مدرک بگیرید و سی سال به‌عنوان یک فرد حرفه‌ای کار کنید. اما امروزه اوضاع سریع تغییر می‌کند. حالا شما باید در عرض نُه ماه حرفهٔ جدیدی را یاد بگیرید؛ در صورتی که چهار سال بعد منسوخ می‌شود. اما طی آن سه سالِ مفید خیلی ثروتمند می‌شوید

شغل‌های خوب لزوماً دستوری یا با مدرک دانشگاهی ایجاد نمی‌شوند. کسانی که در بازار آزاد مدام در حال یادگیری‌اند با روش‌های خلاقانه آن‌ها را ایجاد می‌کنند.

اساساً اگر محصولی بسازید و تبلیغات کنید که به نوعی از خودتان نشئت می‌گیرد، هیچ‌کسی نمی‌تواند در این زمینه با شما رقابت کند. چه کسی قرار است با جو روگن یا اسکات آدامز رقابت کند؟ غیرممکن است. آیا قرار است شخص دیگری پیدا شود و یک دیلبرت بهتر خلق کند؟ نه. آیا کسی می‌خواهد از بیل واترسون جلو بزند و نسخهٔ بهتر کالوین و هابز را خلق کند؟ نه. آن‌ها اصیل‌اند. [۷۸]

توییت ارزشمند و سادهٔ دیگری هم هست که به رشته‌توییت «چطور ثروتمند شویم» راه پیدا نکرد، اما خوب است به آن اشاره کنیم: «به‌واسطهٔ اصالت از رقابت خارج شوید.» اساساً دلیل اصلی رقابت‌کردن با دیگران این است که از آن‌ها کپی می‌کنید. تلاش می‌کنید دقیقاً همان کار را بکنید. اما هر انسانی با دیگری تفاوت دارد. از دیگران کپی نکنید. [۷۸]

تا زمانی که شما بهترین فرد در حیطه کاری خودتان باشید، اینترنت فعالیت‌کردن در هر نوع علاقه‌مندی‌ای را برای‌تان ممکن می‌کند. خبر خوب این است که هر انسانی به‌خاطر تفاوتی که با دیگران دارد در یک چیزی بهترین است؛ این‌که خودش باشد.

اغلب اوقات، دانش خاص در مرزهای دانش قرار دارد. آن‌ها مسائلی هستند که تازه دارند حل می‌شوند یا حل‌شان بسیار دشوار است. اگر شما ۱۰۰ درصد به موضوعی علاقه نداشته باشید، فردی که این علاقهٔ ۱۰۰ درصدی را دارد می‌تواند از شما جلو بزند. خیلی زود فاصلهٔ بین شما زیاد می‌شود، زیرا شما بر روی حوزهٔ ایده‌ها کار می‌کنید. در این گونه موارد بهرهٔ مرکب و اهرم واقعاً تأثیرگذار است. [۷۸]

دانش خاص با دنبال‌کردن استعدادهای درونی، کنجکاوی واقعی و اشتیاق ذاتی خودتان پیدا می‌شود. این‌طور نیست که برای مسائل محبوب روز جامعه به مدرسه بروید؛ یا بخواهید وارد حیطه‌ای شوید که سرمایه‌گذاران از محبوبیت آن می‌گویند

اولین کسی که واقعاً به دانش خاص درونی‌ام اشاره کرد مادرم بود. آن زمان من پانزده یا شانزده‌ساله بودم. خیلی عادی، موقعی که از آشپزخانه در حال صحبت‌کردن با من بود، این حرف را زد. داشتم به یکی از دوستانم می‌گفتم که می‌خواهم متخصص فیزیک نجومی شوم و مادرم در پاسخ به این حرف گفت: «نه، تو تاجر می‌شوی.» بعد من به این فکر کردم که: «مادرم می‌گوید من تاجر می‌شوم؟ من می‌خواهم متخصص فیزیک نجوم شوم. او نمی‌داند چه می‌گوید.» اما مادرم خیلی خوب می‌دانست که دربارهٔ چه چیزی صحبت می‌کند. [۷۸